مدیری که زنان را به مدرسه راه نمی دهد!

سیمین کاظمی
سیمین کاظمی

نظریه فمینیستی سعی دارد،  جهان را با نگرش زنانه و از دیدگاه زنان ببیند و از این رو با افشای مصادیق نابرابری و ستم جنسیتی،  زندگی بهتری را برای زنان به ارمغان آورد. وجه مشخصه فمینیسم این است که فرودست بودن زنان را قابل چون و چرا و مخالفت می داند. این مخالفت مستلزم بررسیِ انتقادیِ موقعیت کنونی و گذشته زنان،  و چالش با ایدئولوژی های مردسالارانه ی حاکم است که فرودستی زنان را طبیعی و همگانی،  و بنابراین اجتناب ناپذیر جلوه می دهند؛ یعنی چالش با دانشی که جهانشمول معرفی می شود و اثبات این نکته که دانش موجود از چشم اندازی مردانه به جهان می نگرد.(آبوت1381:31)

 در حوزه نقد ادبی نیز فمینیست ها نگاه خاص خود را دارند و به ادبیات که پدیده ای اجتماعی است از دریچه چشم زنان می نگرند و جایگاه زنان را در این حوزه مورد بررسی قرار می دهند. به این ترتیب نقد ادبی فمینیستی به دنبال جایگاه زنان در ادبیات است. فمینیست ها اعتقاد دارند که زن چه به عنوان مخاطب و چه به عنوان نویسنده همواره در حاشیه قرار داشته و نادیده گرفته شده است. پس نقد ادبی فمینیستی واکنشی اعتراضی به وضعیت و موقعیت فرودست زنان در ادبیات است. زن در ادبیات که امری مردانه و در انحصار مردان است یا نادیده گرفته می شود یا آن طور تصویر می شود که دلخواه و مورد انتظار مردان است. ادبیات تمایل دارد زنان را به گونه ای تصویر کند که متناسب با تفکر مردسالار حاکم بر جوامع بشری است. تصویری که ادبیات از زنان ارایه می دهد تصویری کلیشه شده و ثابت است که زنان را در قالب های از پیش تعیین شده قرار می دهد و به این ترتیب به استمرار فرودستی زنان می انجامد.

 در کتاب راهنمای نظریۀ ادبی معاصر آمده است،  به رغم پیشرفت های دموکراتیک،  زنان همچنان زیر فشار نظامی قرار دارند که بر کلیشه کردن نقش جنسی استوار است و از نخستین سالهای زندگی در معرض آن قرار می گیرند.(سلدن، ویدوسون1384: 266) جامعه پذیری جنسیتی[i] تحت تاثیر عوامل گوناگونی قرار دارد. بازنمایی زنان در آثار و نوشته های ادبی از آن رو اهمیت دارد که ادبیات یکی از راهها و ابزارهای مؤثر بر جامعه پذیری است و جامعه پذیری نقش های جنسیتی نیز ممکن به واسطه ی ادبیات،  صورت گیرد. بنابراین فمینیست ها توقع دارند ادبیات نقشی متفاوت از یک ابزار نهادینه کردن سلطه جنسیتی مردانه داشته باشد.  و همان طور که بکری تمیزی در مقاله تاریخچه نقد ادبی فمینیستی می نویسد،  ادبیات باید این قدرت را داشته باشد که تجربیات زنان را با همه ی تنوع آن منعکس کند.ادبیات باید قادر باشد تجارب زنان را در جهت انسانی و برابری سیستم ارزشی فرهنگی به پیش برد. ادبیات باید این توان را داشته باشد فرهنگی را که از نظر تاریخی در خدمت منافع مردانه بوده است،  از اقتدارطلبی بیرون آورده و به آن خصلت دموکراتیک بدهد. ادبیات باید اجازه ی تجربه ی شخصی و صادقانه را بدهد حتا اگر مخالف با استانداردهای موجود بوده و با فرهنگ زمان بیگانه باشد. (تمیزی1379: 46)

یکی از اهداف نقد ادبی فمینستی،  شناخت کلیشه های جنسیتی در آثار ادبی است. کلیشه یا تصورات قالبی جنسیتی،  مجموعه سازمان یافته ای از باورها درباره مردان و زنان است. کلیشه چیزی است که بدون هیچ گونه تغییر تکرار می گردد،  با الگویی ثابت و عام انطباق دارد و از تشخیص خصوصیات فردی عاجز است. کلیشه های جنسیتی تصویر ذهنی یکنواخت و قالب بندی شده ای از رفتارهای خاص مربوط به زنان و مردان را بدون آنکه مورد بررسی و آزمون قرار گرفته باشند،  ارائه می دهد. بر اساس کلیشه های جنسیتی،  زنان و مردان در جامعه دارای ویژگی های خاص،  رفتار خاص و حالات روانی خاص هستند و در نهایت،  قابلیت انجام وظایف و کارهایی را دارند که به صورت معمول با یکدیگر متفاوت اند.(اعزازی1380: 45) به این ترتیب کلیشه های جنسیتی هم شامل صفات و خصوصیات شخصیتی است و هم نقش های جنسیتی را در خانه،  محل کار و نیز نقش های اجتماعی سیاسی را در بر می گیرد.

 

آندره میشل در کتاب خود “پیکار با تبعیض جنسی” با بررسی پژوهش هایی که در سطوح بین المللی و برای یونسکو صورت پذیرفته است،  نمونه هایی از تصورات قالبی مشترک در سطح دنیا درباره زنان و مردان را ارائه می دهد. از نظر وی کلیشه های جنسیتی را می توان در چهار دسته کلی جای داد:

 -نقش های مختلف در درون خانواده: مادر،  نقش خدمت رسان خانوادگی و وابسته به همسر را بر عهده دارد و پدر نقش نان آور و تکیه گاه را.

هدف از نقد حاضر نیز بررسی کلیشه های جنسیتی و نقش های مختلف زنان در داستان “مدیر مدرسه” جلال آل احمد است. نگاه آل احمد به زنان و بازتاب اندیشه او درباره مساله جنسیت در آثارش،  از آن رو اهمیت می یابد که دوران حیات و نویسندگی او همزمان با شکل گیری تحولات بزرگی در وضعیت زنان بوده است. در این دوره که مصادف با دوره پهلوی اول و دوم بود،  زنان توانستند در زمینه آموزش،  اشتغال و مشارکت سیاسی به پیشرفت هایی نائل شوند. البته بعضی از تحلیلگران تغییرات مثبت صورت گرفته  در وضعیت زنان را در این دوره ناچیز ارزیابی می کنند اما برخی دیگر این تغییرات را قابل توجه می دانند. اشرف و بنوعزیزی در کتاب طبقات اجتماعی،  دولت و انقلاب در ایران معتقدند: موقعیت زنان در دوران رضاشاه و محمدرضاشاه به طور چشمگیری بهبود یافت. دستاوردهای قابل توجهی از قبیل حق رأی،  قانون حمایت خانواده،  میزان بالاتر باسوادی در میان  زنان و آموزش و پرورش،  و مشارکت وسیع زنان در نیروی کار. در همه این موارد کسانی که به طور عمده از این دگرگونی ها البته نه به صورت انحصاری سود بردند،  زنان طبقۀ متوسط شهری بودند.(اشرف/بنوعزیزی1387: 109)

 این تحقیق همچنین در پی آن است که روشن کند،  تغییر وضعیت زنان تاچه حد در آثار آل احمد منعکس شده و رویکرد او بدان چه بوده است.

 

 زنان در مدیر مدرسه

صفات و خصوصیات شخصیتی:

“مدیر مدرسه” هم مثل اغلب داستانهای جلال آل احمد در محیطی مردانه اتفاق می افتد و زنان را به آن راهی نیست،  و اگر هم زنی چه در هیأت معلم و چه ولی دانش آموز هم وارد داستان می شود، آقای مدیر زود دست به سرش می کند،  چون تشخیص داده است که “وسط بیابان و مدرسه ای پر از مردان عزب”،  جای زنان نیست. به نظر می رسد از نظر مدیر مدرسۀ آرمانخواهِ جلال آل احمد فرهنگ،  مردانه است و زن همان بهتر که در کنج خانه وسایل راحتی اهالی فرهنگ را فراهم آورد. چرا که: متأسفانه راه مدرسۀ ما را برای پاشنۀ کفش خانم ها نساخته اند.(مدیرمدرسه ص92)

 در مدیر مدرسه،  صفات و خصوصیات شخصیتی زن های داستان مشخص نیست. خواننده آنها را از دریچه چشم مدیر می بیند و می شناسد، که آن هم فقط ظاهرشان است. هر دو زن - هم ولی دانش آموز و هم معلم زن -  هر دو به ظاهرشان توجه دارند و یکی “پیراهن نارنجی پوشیده و یکی تند بزک کرده بود” و دیگری “بفهمی نفمهمی دستی توی صورتش برده بود” و غیر از این ظاهر،  هیچ.(مدیر مدرسه ص90 و 91)

مرد در داستان مدیر مدرسه فعال و مسلط است و زن منفعل و سلطه پذیر. مدیر مدرسه که مرد است با آنکه دو کلاس مدرسه اش معلم ندارند و از ادارۀ فرهنگ تقاضای معلم کرده است اما معلم زن را به مدرسه راه نمی دهد و برخوردش چنان زننده است که خانم معلم می رود و پشت سرش را هم نگاه نمی کند.

 معلم زن دربرابر گفتار زننده و به اصطلاح متلک های مدیر،  خاموش و منفعل است و دست و پای خود را گم می کند:

 گفتم: متأسفانه راه مدرسۀ ما را برای پاشنۀ کفش خانم ها نساخته اند.

 که خندید و احساس کردم زورکی می خندد: بعد کمی این دست و آن دست کرد… (مدیر مدرسه ص 92)

 واکنش او در برابر کلام کنایه آمیز مدیر هم به قرمز شدنی محدود می شود و فرار از موقعیت:

  ــ این را هم اطلاع داشته باشید که فقط دوتا از معلم های ما متأهلند.

 که قرمز شد و برای اینکه کار دیگری نکرده باشد برخاست و حکمش را از روی میز برداشت. (مدیر مدرسه ص 93)

 معلم زن حرفی برای گفتن و یا دفاعی از خودش ندارد. با آنکه حکمش را از اداره فرهنگ آورده و دانشسرا دیده و استخدام شده است از رفتن به مدرسه منصرف می شود و محکوم به پذیرش خواست و نظر مدیرمرد می شود.

 و بعد که مدیر برای حل مشکل کمبود معلم به اداره فرهنگ می رود:

 معلوم شد آن دخترک ترسیده و “نرسیده متلک پیچش کرده اید” رییس فرهنگ اینطور می گفت و ترجیح داده بود همان زیر نظر خودش دفترداری کند. (مدیر مدرسه ص 96)

از نگاه جلال آل احمد،  نقش زن در محیط خانه تعریف می شود و اگر به بیرون از خانه راه یافت،  زنی است که به دنبال مردان است و غیر از آن نباید هدفی برای حضورش متصور شد. زنی که ولی یک دانش آموز کلاس سوم است و برای آگاهی از وضعیت تحصیلی فرزند به مدرسه می رود از دید او،  هدف دیگری را دنبال می کند که همانا دیدار با مردان معلم و شوخی و خنده با آنهاست و«خیلی ساده آمده بود تا با دوتا مرد حرفی زده باشد».بنابراین از نظر مدیری که فکرش دربند فرهنگ سنتی است، « رویهمرفته آمد و رفتش به مدرسه باعث دردسراست».(مدیر مدرسه ص 90)

 به نظر می رسد از نگاه آل احمد،  به مدرسه رفتن و جویا شدن وضع تحصیلی فرزند نقش مردانه است و زن حق ایفای چنین نقشی را ندارد. در داستان مدیر مدرسه وقتی انجمن خانه و مدرسه تشکیل می شود،  دعوتنامه برای «بابا ها» فرستاده می شود و نه مادرها و یا لااقل برای اولیاء!:

 کاغذ دعوت را داد برایش نوشتم با آب و تاب تمام و پیزرهای فراوان و القاب؛ و خودش برد ادارۀ فرهنگ داد ماشین کردند و به دست خود بچه ها فرستاد برای باباها. (مدیر مدرسه ص 107)

 توهمات مدیر مدرسه تا آنجاست که تعریف زن و آگاهی او از مراتب فضل و ادب مدیر را اغواگرانه تشخیص می دهد و برای آنکه به خواننده ثابت کند که فریب اغواگری او را نخورده می نویسد:

اما هنوز دستگیرش نشده بود که مدیرهای مدرسه اگر اخته نباشند اقلا بی حال و حوصله اند. (مدیر مدرسه ص 90)

 مدیر برای زن دل می سوزاند و می گوید:

 اما من همه اش درین فکر بودم که چه درمانده باید باشد که به معلم مدرسه هم قانع است و چقدر زندگی اش باید از وجود مرد خالی باشد که اینطور طالب استنشاق هوایی است که آدمهای بی دست و پایی مثل معلم ها در آن نفس می کشند. و همین درماندگی اش بیشتر کلافه ام می کرد. با چشمهایش نفس معلم ها را می بلعید. دیده بودم.درست مثل اینکه مال مرا می خورد! (مدیر مدرسه ص 91)

 مدیر سرانجام سعی می کند با ممانعت از آمد و شد زن به مدرسه،  از دست درازی زن به «حیطه اقتدارش» ممانعت کند. و به این ترتیب در دنیای تخیلش زن را وادار به بازگشت به چهار دیواری خانه نماید. این رفتار و برخورد زننده را مدیر با هر دو زن که هرکدام به دلیلی به مدرسه او می آیند،  انجام می دهد و هم زن ولیِ دانش آموز  و هم زنِ معلم را به دلیل جنسیت شان از فضایی که به نظر او قلمرو مردانه است اخراج می کند. 

 برخلاف زن که آمدنش به مدرسه برای جویا شدن از وضع تحصیلی پسرش مزاحمت تلقی می شود بقیه اولیا که البته مرد هستند آمد و شدشان به مدرسه مسأله ای عادی است و رفتار مدیر با آنها دوستانه.

…یکی همان کارمند پست و تلگرافی بود که ده روزی یکبار می آمد… نیم ساعتی می نشست و درد دل می کردیم یا از سیاست حرف می زدیم و… یک مقنی هم بود… و هفته ای یکبار می آمد و همان توی حیاط ده پانزده دقیقه ای با فراش ها اختلاط می کرد و بی و سر و صدا می رفت. نه کاری داشت نه چیزی ازمان می خواست و نه حرفی و سخنی… مدیر مدرسه ص 102-103))

 برخورد مدیر با مرد مقنی که از دیوار مدرسه بالا رفته و داد و فریاد می کند تا از طرف مدرسه به پسرش رخت و لباس رایگان بدهند، محترمانه و مهربانانه است:

…گفتم: خسته نباشی اوستا

 و همانطور که به طرف دفتر می رفتم رو به ناظم و معلم ها افزودم:

 -لابد جواب درست و حسابی به این بندۀ خدا ندادید که رفته سر دیوار. آدم وقتی با مدیر کار داره میره تو دفتر. (مدیر مدرسه ص 104)و این برخورد را باید مقایسه کرد با برخورد مدیر با مادر پسر کلاس سوم :

…حالا لابد باز همان زن بود و آمده بود و من تا ازپلکان پایین بروم در ذهنم جملات زننده ای ردیف می کردم تا پایش را از مدرسه ببرد… (مدیر مدرسه ص 91)

 

 نقش های خانگی و درون خانواده:

 داستان مدیر مدرسه در محیط مدرسه و بیرون از خانه اتفاق می افتد و اشاره ای به نقش های خانگی در آن دیده نمی شود.

 

نقش های حرفه ای:

 در این داستان که همه مردان شغل و حرفه ای دارند،  از رییس فرهنگ تا مدیر و معلمان و فراش دبستان همه مرد هستند. یکی از دو زن داستان که معلم است به حوزه اقتدار مدیر مرد مدرسه راه داده نمی شود.

 

در مدیر مدرسه،  همۀ اولیای دانش آموزان با حرفه و شغل شان معرفی می شوند از کارمند پست و تلگراف گرفته تا مقنی و نجار و جناب سرهنگ که البته همگی مرد هستند. تنها ولی دانش آموزی که زن است و مادر پسر کلاس سوم،  “زنکۀ بیکاره ای” توصیف می شود که هفته ای یکبار به هوای سرکشی به وضع درس و مشق بچه اش سری به مدرسه می زند.

 

نقش های سیاسی:

 مردان داستان،  نقش های سیاسی دارند و بعضی از آنها به دلیل مخالفت با دستگاه سیاسی حاکم به زندان افتاده اند. از این جمله اند مدیر قبلی مدرسه و معلم کلاس سوم.

 روی گچ دیوار با مداد قرمز و نه چندان درشت،  به عجله و ناشیانه علامت داس و چکش کشیده بود. بی آنکه چیزی بپرسم خود او دنبال کرد: از آثار دورۀ اوناست آقا. اول سال که اومدم اینجا مدیرشون هنوز بود آقا. کارشون همین چیزها بود. روزنومه بفروشند و داس و چکش بکشند آقا. رییسشون رو که گرفتند چه جونی کندم آقا تا حالیشون کنم که دست وردارند. (مدیر مدرسه ص 28)

 در این داستان همچون سایر داستان های آل احمد،  زنان راهی به سیاست ندارند و فاقد نقش سیاسی تصویر شده اند.

در مجموع در داستان مدیر مدرسه،  زنان،  منفعل،  ترسو و سلطه پذیر هستند و به ظاهرشان توجه دارند. دغدغه اصلی آن ها مصاحبت با مردان و خصوصیات شان اغواگری و انحراف مردان است. مردان در عوض،  فعال،  مسلط،  مستقل و قوی و با عرضه هستند و اصولا مرد بودن معادل عرضه داشتن است: تو اگر مردی عرضه داشته باش و مدیر همین مدرسه هم بشو! (مدیرمدرسه ص9)

 داستان در محیط بیرون از خانه اتفاق می افتد و به همین دلیل است که نقش زنان در این داستان بسیار کمرنگ است و دو زنی که در داستان حضور می یابند،  به سرعت از این حوزه که حوزه فعالیت و اقتدار مردانه تلقی می شود،  بیرون رانده می شوند. در این داستان مردان درگیر فعالیت های سیاسی علیه حاکمیت می شوند ولی زنان فاقد چنین نقش هایی هستند.

 بررسی نقش های زنان در داستان مدیر مدرسه نشان می دهد که جلال آل احمد،  در توصیف زنان آثارش،  گرفتار و اسیر تفکرات کلیشه ای و تصورات قالبی درباره زنان است،  و هرگز نتوانسته زنان را فراتر از چارچوب ایدئولوزی مردسالاری حاکم برجامعه ببیند. در دوره زندگی آل احمد که مصادف بود با دوران پهلوی اول و دوم،  تغییرات مهمی در زندگی زنان صورت گرفته بود که برخی از آنها دستاورد مبارزات زنان در طی انقلاب مشروطیت بود و برخی برنامه های حکومت پهلوی ها برای نوسازی جامعه. در دوران انقلاب مشروطیت و پس از آن زنان توانسته بودند،  تشکل های خود را ایجاد کنند،  در نشریات شان بنویسند و مهم تر از همه مدارس دخترانه را تأسیس کنند. در دوره پهلوی اول و دوم،  زنان به مدارس و مراکز آموزش عالی راه یافتند،  بخشی از نیروی کار کشور شدند و از حق مشارکت سیاسی شامل حق رأی و حق انتخاب شدن برخوردار شدند.

 تغییر وضعیت زنان بخشی از روند مدرنیزاسیونی بود که دولت پهلوی در پیش گرفته بود و در واقع توفیقی اجباری بود که وضعیت زنان را دگرگون می کرد. حکومت پهلوی پیش از شروع این تغییرات،  با توسل به زور دست به تغییر ظاهری جامعه زده بود که با تغییر پوشش مردان و کشف حجاب زنان همراه شد. مردان مجبور شدند لباس های پیشین را کنار بگذارند و زنان حجاب را. اما آنچه در این میان بر بعضی از نیروهای منتقد حاکمیت گران آمد کشف حجاب زنان بود. تغییرات صورت گرفته در دوره پهلوی بیشتر شامل حال زنان شهری شد و زنان داستانهای آل احمد هم همین زنان شهری هستند ولی این تغییر وضعیت زنان،  نادیده گرفته شده و کمتر در داستان های او منعکس شده است. زنان داستان های او همچون مریم خانم سمنوپزان،  فاطمۀ زن زیادی،  هاجرِ لاک صورتی،  زن بچۀ مردم،  زنِ آفتاب لب بام همه در فضایی خارج از جامعه ای که زنانش در حال تغییر هستند،  زندگی می کنند. معلم زنِ مدیرِ مدرسه اگر چه استثناء است و از معدود زنانی است که در فضایی خارج از چارچوب خانواده معرفی می شود،  اما چون پذیرای تغییرات جدید شده،  مذمت و تحقیر می شود و به دلیل خروج  از چهارچوب هایی که سنت تعیین کرده،  محکوم می شود.

 به نظر می رسد تنها تغییری که مورد توجه و انتقاد  و صدالبته تنفر آل احمد واقع می شود تغییر پوشش زنان است. گویی جلال آل احمد برای نشان دادن اعتراض و مخالفت با حاکمیت وقت،  حاضر به پذیرش واقعیتِ تغییرِ وضعیتِ زنان نیست و در گریز از همراهی با نظر حاکمیت درباره زنان،  موضعی اتخاذ می کند که همه تغییرات صورت گرفته را یکسره رد می کند و از در مخالفت با آن درمی آید.در واقع آل احمد آن طور که در غربزدگی نوشته،  زن معاصرش را زنی می بیند که حضورش در اجتماع به قصد خودنمایی است و به ولنگاری کشیده شده است.

  

منابع

آبوت پاملا(1380). جامعه شناسی زنان،  ترجمه منیژه نجم عراقی،  تهران: نشرنی

 آل احمد جلال(1357). مدیر مدرسه،  تهران: امیرکبیر

 آل احمد جلال(1384). غربزدگی،  تهران: نشرجامه دران

 اشرف احمد-بنوعزیزی علی(1387). طبقات اجتماعی، دولت و انقلاب در ایران،  ترجمه سهیلا ترابی فارسانی،  تهران: نیلوفر

 تمیزی بکری(1379)،  تاریخچه نقد ادبی فمینیستی،  جنس دوم(مجموعه مقالات)،  گردآورنده نوشین احمدی خراسانی، جلد ششم،  تهران: نشر توسعه

 جزنی نسرین(1380). نگرشی بر تحلیل جنسیتی در ایران،  اعزازیتهران: دانشگاه شهید بهشتی

سفیری خدیجه(1388). جامعه شناسی جنسیت،  تهران: جامعه شناسان

 سلدن رامان(1387). راهنمای نظریۀ ادبی معاصر،  ترجمه عباس مخبر،  تهران: طرح نو

 میشل آندره(1376). پیکار با تبعیض جنسی،  ترجمه محمدجعفر پوینده،  تهران: مؤسسه انتشارات نگاه

 

پانوشت:

 [i] جامعه پذیری جنسیتی به فرآیندی اطلاق می شود که افراد از طریق آن،  صفات و ویژگی های جنسیتی شده را گرفته و خود را درک می کنند؛ به علاوه مردم از طریق جامعه پذیری یاد می گیرند که جامعه آنها از مردان و زنان چه انتظاراتی دارد.(سفیری1388)

 منبع: مدرسه فمینیستی