البته امید اولا چیز خوبی است و آرزو نیز بر جوانان نیز نه تنها عیب نیست، بلکه حسن خوبی اش همین است. آدام آرلی، سخنگوی سابق وزارت خارجه آمریکا گفت: “ خروج آمریکا از عراق قرن ها طول خواهد کشید.” آگاهان با شنیدن این جمله سوزناک، آهی از نهاد ناآرام جهان خود برکشیده و موارد زیر را توضیح دادند:
- آمریکا، تازه سه چهار قرن است تولید انبوه شده و هنوز یک قرن از آمریکا شدنش نمی گذرد.
- عراق، اگرچه خیلی همسایه خوبی برای ما بوده و خیلی به ما کمک کرده و همیشه اول صبح ها به ما سلام کرده و آخر شب ها آشغال هایش را جلوی خانه ما نگذاشته، اما از ایجاد کشوری به نام عراق هنوز یک قرن نمی گذرد.
- اصولا در جهانی که ما در آن فعلا بسر می بریم، آدم که هیچ، حتی سیاستمداران هم نمی توانند در مورد سی سال، حتی بیست سال، حتی سه سال بعد دنیا پیش بینی کنند، چه رسد به اینکه وارد واحدهای اندازه گیری مثل قرن بشود که خودش حداقل صد سال است.
- کسی که به کسی دیگر اتهام می زند که مثلا تو چند قرن به یک کشور تجاوز کردی، یا هنوز نمی داند یک قرن چند روز است، یا اینکه هنوز مورد تجاوز قرار نگرفته است.
بیش از هشتاد درصد
من که فکر می کنم این آمار حداقل بیست درصد اشکال دارد، چون طبیعی نیست که یک نفر هم ایرانی باشد و هم قبل از اینکه دندانش درد بگیرد به دندانپزشک مراجعه کند. به نظرم این هشتاد درصد یا صد درصد است یا 108 درصد. چون خیلی از ایرانی ها هستند که تا سالها بعد از اینکه دندان شان درد می گیرد و در جریان دندان درد یک دور سیگاری می شوند، یک دور الکلی می شوند، بعد تریاک می کشند، پتو و ملافه گرم می کنند و روی دندان می گذارند، با آهن داغ به جان دندان دردناک می افتند، دوای بیهوشی و آرام بخش و ضد افسردگی و زخم معده می خورند، بالاخره از درد بیهوش می شوند و یک نفر دیگر آنها را به دندانپزشکی می برد. پس می بینید که آمار اشکال دارد، چون معمولا اگر هم یک ایرانی به دندانپزشک مراجعه کند، معمولا خودش مراجعه نمی کند، بلکه دیگران او را مراجعه می دهند. امروز چرا من اینطوری شدم؟ یک ساعت توضیح دادم و یادم رفت اصل خبر را بگویم. منابع پزشکی اعلام کردند که: « بیش از هشتاد درصد ایرانیان فقط هنگام درد به دندانپزشک مراجعه می کنند.» من البته فکر می کنم یک اشکال مهم در عدم مراجعه ایرانیان به دندانپزشک این است که دندان مردم ایران توی دهان شان است و روی دماغ شان نیست، اگر دندان ملت روی دماغ شان بود، نود درصد مردم هفته ای سه بار دندان شان را جراحی پلاستیک می کردند.
ما بیشتر
این اصطلاح ما بیشتر واقعا کارکردهای زیادی دارد. بخصوص از وقتی که بعضی از مسوولان امر به دلیل نجابت بیش از حد به اجابت بیش از حد خواسته های کلیه جریانهای شهر می پردازند و هر وقت هم بپرسی کجا داری می روی؟ جواب هایی می دهند که آدم بهتر است آنها را ننویسد، آدم که نباید گزارش همه کارهای زن مردم را به همه بدهد. البته صداقت شان آدم را می کشد. سردار مرتضی طلائی عضو شورای شهر تهران در هنگام خروج از شورای شهر در حالی که شال و کلاه کرده بود و حسابی به خودش رسیده بود، در کمال صداقتش منو کشته، گفت: « از عملکردم در شورای شهر ناراضی ام» آگاهان گفتند: ما بیشتر. سردار پرسید: چه جالب، شما هم از عملکردتان در شورای شهر ناراضی هستید؟ آگاهان گفتند: « نه، ما هم از عملکرد شما ناراضی هستیم.»
باید یک چیزی باشد که بعدا یک چیزی بشود؟
شعار دادن یکی از مهم ترین موضوعات در جوامع بشری و حتی جوامع انسانی است، تا حدی که خیلی اوقات آدمهایی که یک چیزی را نمی دانند چون یک وزیر شعار آن را می گوید تکرارش می کنند و فکر می کنند قبولش دارند و گاهی بسختی از آن دفاع می کنند و گاهی هم با شدت به آن حمله می کنند، در حالی که اصلا نمی دانند موضوع چیست. اصولا شعار دادن یکی از راههای نزول یک مفهوم مهم به یک مفهوم همگانی است، در حدی که همه می توانند آن را تکرار کنند. به نظر من نه تنها « انرژی هسته ای حق مسلم ماست» و لزومی هم ندارد برای دادن این شعار چیزی در مورد انرژی هسته ای بدانیم و متوجه فواید آن باشیم، بلکه نفس دادن شعار هم حق مسلم هر ایرانی است. اما من نمی دانم چرا گاهی اوقات آدمها بیخودی خودشان را در کاری که تخصص ندارند، وارد می کنند. بابا! آمدی داروخانه، شعارت را بکن و برو، چی کار داری که قیمت نفت از گوجه فرنگی بیشتر است. مثلا همین آقای حیدر مصلحی، سرپرست سازمان اوقاف کشور که گفته است: “ اصولگرایان شعار نوآوری را به شعور تبدیل کنند.” آخر شما بگوئید، اصلا اصولگرایان اگر می توانستند چیزی را به شعور تبدیل کنند، یا اصلا شعوری در کار بود که نوآوری در آن بشود، شعار نوآوری می دادند؟ آدمی که مواظب است تا هیچ اتفاق تازه ای در هیچ جایی نیافتد، چه ربطی دارد به اصولگرایی؟ حالا شعارش اشکالی ندارد، پای شعار که باشد خلیج فارس را هم آسفالت می کنیم، اسرائیل هم سی سال است از روی کره زمین محو شده، آمریکا هم تا به حال بیست بار زیر و رو شده، ولی محض رضای خدا بیخودی خرابش نکنیم. حالا این آقای مصلحی هم هیچ، محسن رضایی هم که به قول احمدی نژاد اینقدر بی عقل است که برای به دست آوردن سالانه 300 میلیون دلار درآمد سیگار، پنج میلیارد درخواست رشوه کرده، یا رشوه داده، یا رشوه گرفته، گفته است: “ خطر خلاء فکری و هویتی جدی است.” خب! برادر من، محسن جان! همین که آدمی مثل حضرتعالی وقتی پانزده برابر قیمت یک چیزی برای بدست آوردنش رشوه می دهی، همین می شود که خلاء فکری و هویتی جدی می شود. این کار را نکن! آدم برای بدست آوردن 300 میلیون دلار، فوقش پنجاه میلیون دلار رشوه می دهد یا میگیرد، نه پنج میلیارد دلار.
احمدی نژاد باید برود!
ببین! عجب علافی شدیم ها! طرف اگر پنج سال قبل می گفتند قرار است مدیر دبستان شهرستان شان بشود، همه هزار تا دلیل و مدرک داشتند که برای سلامت روانی و بهداشتی بچه ها خوب نیست که احمدی نژاد مدیر دبستان بشود، حالا داریم فکر می کنیم آیا ممکن است، دور بعد احمدی نژاد رئیس جمهور نشود و او را در انتخابات شکست داد؟ موسوی لاری، رئیس ستاد انتخابات اصلاح طلبان، البته اگر این ستاد وجود داشته باشد و رئیس داشته باشد، گفت: “ می شود احمدی نژاد را شکست داد.” به نظر من که شکست دادن احمدی نژاد در انتخابات بعدی کار ساده ای است، منتهی چون خودم می خواهم شخصا این کار را بکنم و می ترسم اگر اصلاح طلبان بفهمند که می خواهم چه کنم، در نتیجه ستاد اصلاح طلبان در رشت هم می فهمد، بعد هم وقتی ستاد اصلاح طلبان آنجا فهمید همه شهر می فهمند، در نتیجه اصولگرایان هم می فهمند، و در این حالت دیگر نمی توان احمدی نژاد را شکست داد، به همین دلیل راهش را نمی گویم و خودم با چراغ خاموش رانندگی ام را می کنم، اصلاح طلبان هم بغل دستم بنشینند، باید مواظب باشند که سروصدای زیادی ندهند، چون دیگه….. از دست شان خسته شدم. البته بعضی از مسائل را می توان گفت که به نظرم بد هم نیست گفته شود و اصلا ربطی به کاری که من می خواهم بکنم ندارد، ضمن این که جمله علیرضا رجایی جمله بسیار مهم و ارزنده ای بود که فرمود « اصلاح طلبان بلند فکر می کنند.» در همین راستا برخی مواردی که لازم است تا احمدی نژاد در انتخابات بعدی شکست بخورد ذیلا عرض می شود.
اول: دست بهش نزنید، بگذارید هر روز هر کاری دلش خواست بکند.
دوم: هیچ کسی هیچ محدودیتی برایش ایجاد نکند و مجلس هر چه خواست تصویب کند.
سوم: برای دیدار با او در تمام شهرهای کشور و بخصوص تهران و همه دانشگاههای کشور سخنرانی بگذاریم، اما بگذاریم او نظراتش را دقیقا بدهد و کسی مزاحم کارش نشود.
چهارم: عکس احمدی نژاد را در تمام کشور به در و دیوار بزنیم و مردم را مجبور کنیم هر روز جلوی عکس او غذا بخورند.
پنجم: یک کانال تلویزیونی پخش مستقیم احمدی نژاد داشته باشد و دائما تصویر و صدای او را برای مردم پخش کند.
ششم: برنامه دقیقی برای سال آینده دولت ریخته شود تا او بتواند یک دور کامل به همه استانها سفر کند و با تمام رهبران جهان هم دیدار برگزار کند.
هفتم: اصلاح طلبان اعلام کنند که در انتخابات آینده شرکت نخواهند کرد و تا ده روز قبل از انتخابات هم هیچ کاندیدایی را معرفی نکنند.
هشتم: آمریکا به ایران حمله نکند و قیمت نفت هم همین طور بالا بماند.
و چند نکته دیگر…. بقیه را متاسفانه چون اصرار شغلی است نمی توانم بگویم.
دموکراسی غربی چرا اینطوری است؟
حالا چه اصراری است که حتما اثبات کنیم که قرار است تا دنیا دنیاست به ائمه اطهار و پیامبر و مقدسات توهین بشود؟ اصلا چرا باید اینطوری نگاه کنیم؟ البته می توانیم آنطوری هم نگاه کنیم، ولی ممکن است اگر یک طور دیگری نگاه کنیم، در دنیا به ما احترام بگذارند و اگر خدای ناکرده در دنیا به ما احترام بگذارند و مورد اهانت قرار نگیریم خیلی بد می شود. واقعا فکر نمی کنید چقدر تلخ است که دنیای کثیف غرب و اعوان و انصارش به ما احترام بگذارند و به ما توهین نکنند؟ حالا از همه اینها گذشته، گفتن این حرف چه فایده ای دارد؟ سفیر ایران در اندونزی گفت: “ اهانت به ادیان و پیامبران نتیجه دموکراسی غربی است.”
نتیجه گیری اول: برای جلوگیری از اهانت باید دموکراسی غربی را از بین ببریم و طبیعی است این کار را نمی توانیم بکنیم.
نتیجه گیری دوم: دموکراسی شرقی هم که غیرممکن است، چون نمی گذاریم شکل بگیرد.
نتیجه گیری سوم: تا این چند سال قبل که کسی به ادیان و پیامبران توهین نمی کرد، در دنیا دموکراسی غربی وجود نداشت.
نتیجه گیری چهارم: ما که در ایران به حضرت عیسی و موسی و مریم و مقدسات اهل سنت توهین مستقیم می کنیم و برایشان جوک می سازیم و در سالمرگ شان جشن می گیریم، دموکراسی غربی هستیم.
نتیجه گیری پنجم: اگر در دنیا خدای ناکرده کسی را دیدیم که به مقدسات مان اهانت نکرد، حتما اینقدر توی سرش بزنیم و جلوی خانه اش بمب منفجر کنیم تا او هم اهانت کند.