فوکس قرن بیست و پنجم

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

البته امید اولا چیز خوبی است و آرزو نیز بر جوانان نیز نه تنها عیب نیست، بلکه حسن خوبی ‏اش همین است. آدام آرلی، سخنگوی سابق وزارت خارجه آمریکا گفت: “ خروج آمریکا از ‏عراق قرن ها طول خواهد کشید.” آگاهان با شنیدن این جمله سوزناک، آهی از نهاد ناآرام ‏جهان خود برکشیده و موارد زیر را توضیح دادند:‏

‏- آمریکا، تازه سه چهار قرن است تولید انبوه شده و هنوز یک قرن از آمریکا شدنش نمی ‏گذرد.‏

‏- عراق، اگرچه خیلی همسایه خوبی برای ما بوده و خیلی به ما کمک کرده و همیشه اول ‏صبح ها به ما سلام کرده و آخر شب ها آشغال هایش را جلوی خانه ما نگذاشته، اما از ایجاد ‏کشوری به نام عراق هنوز یک قرن نمی گذرد.‏

‏- اصولا در جهانی که ما در آن فعلا بسر می بریم، آدم که هیچ، حتی سیاستمداران هم نمی ‏توانند در مورد سی سال، حتی بیست سال، حتی سه سال بعد دنیا پیش بینی کنند، چه رسد به ‏اینکه وارد واحدهای اندازه گیری مثل قرن بشود که خودش حداقل صد سال است.‏

‏- کسی که به کسی دیگر اتهام می زند که مثلا تو چند قرن به یک کشور تجاوز کردی، یا ‏هنوز نمی داند یک قرن چند روز است، یا اینکه هنوز مورد تجاوز قرار نگرفته است. ‏

بیش از هشتاد درصد

من که فکر می کنم این آمار حداقل بیست درصد اشکال دارد، چون طبیعی نیست که یک نفر ‏هم ایرانی باشد و هم قبل از اینکه دندانش درد بگیرد به دندانپزشک مراجعه کند. به نظرم این ‏هشتاد درصد یا صد درصد است یا 108 درصد. چون خیلی از ایرانی ها هستند که تا سالها ‏بعد از اینکه دندان شان درد می گیرد و در جریان دندان درد یک دور سیگاری می شوند، یک ‏دور الکلی می شوند، بعد تریاک می کشند، پتو و ملافه گرم می کنند و روی دندان می گذارند، ‏با آهن داغ به جان دندان دردناک می افتند، دوای بیهوشی و آرام بخش و ضد افسردگی و زخم ‏معده می خورند، بالاخره از درد بیهوش می شوند و یک نفر دیگر آنها را به دندانپزشکی می ‏برد. پس می بینید که آمار اشکال دارد، چون معمولا اگر هم یک ایرانی به دندانپزشک ‏مراجعه کند، معمولا خودش مراجعه نمی کند، بلکه دیگران او را مراجعه می دهند. امروز ‏چرا من اینطوری شدم؟ یک ساعت توضیح دادم و یادم رفت اصل خبر را بگویم. منابع ‏پزشکی اعلام کردند که: « بیش از هشتاد درصد ایرانیان فقط هنگام درد به دندانپزشک ‏مراجعه می کنند.» من البته فکر می کنم یک اشکال مهم در عدم مراجعه ایرانیان به ‏دندانپزشک این است که دندان مردم ایران توی دهان شان است و روی دماغ شان نیست، اگر ‏دندان ملت روی دماغ شان بود، نود درصد مردم هفته ای سه بار دندان شان را جراحی ‏پلاستیک می کردند. ‏

ما بیشتر

این اصطلاح ما بیشتر واقعا کارکردهای زیادی دارد. بخصوص از وقتی که بعضی از ‏مسوولان امر به دلیل نجابت بیش از حد به اجابت بیش از حد خواسته های کلیه جریانهای شهر ‏می پردازند و هر وقت هم بپرسی کجا داری می روی؟ جواب هایی می دهند که آدم بهتر است ‏آنها را ننویسد، آدم که نباید گزارش همه کارهای زن مردم را به همه بدهد. البته صداقت شان ‏آدم را می کشد. سردار مرتضی طلائی عضو شورای شهر تهران در هنگام خروج از شورای ‏شهر در حالی که شال و کلاه کرده بود و حسابی به خودش رسیده بود، در کمال صداقتش منو ‏کشته، گفت: « از عملکردم در شورای شهر ناراضی ام» آگاهان گفتند: ما بیشتر. سردار ‏پرسید: چه جالب، شما هم از عملکردتان در شورای شهر ناراضی هستید؟ آگاهان گفتند: « نه، ‏ما هم از عملکرد شما ناراضی هستیم.»‏

باید یک چیزی باشد که بعدا یک چیزی بشود؟

شعار دادن یکی از مهم ترین موضوعات در جوامع بشری و حتی جوامع انسانی است، تا حدی ‏که خیلی اوقات آدمهایی که یک چیزی را نمی دانند چون یک وزیر شعار آن را می گوید ‏تکرارش می کنند و فکر می کنند قبولش دارند و گاهی بسختی از آن دفاع می کنند و گاهی هم ‏با شدت به آن حمله می کنند، در حالی که اصلا نمی دانند موضوع چیست. اصولا شعار دادن ‏یکی از راههای نزول یک مفهوم مهم به یک مفهوم همگانی است، در حدی که همه می توانند ‏آن را تکرار کنند. به نظر من نه تنها « انرژی هسته ای حق مسلم ماست» و لزومی هم ندارد ‏برای دادن این شعار چیزی در مورد انرژی هسته ای بدانیم و متوجه فواید آن باشیم، بلکه نفس ‏دادن شعار هم حق مسلم هر ایرانی است. اما من نمی دانم چرا گاهی اوقات آدمها بیخودی ‏خودشان را در کاری که تخصص ندارند، وارد می کنند. بابا! آمدی داروخانه، شعارت را بکن ‏و برو، چی کار داری که قیمت نفت از گوجه فرنگی بیشتر است. مثلا همین آقای حیدر ‏مصلحی، سرپرست سازمان اوقاف کشور که گفته است: “ اصولگرایان شعار نوآوری را به ‏شعور تبدیل کنند.” آخر شما بگوئید، اصلا اصولگرایان اگر می توانستند چیزی را به شعور ‏تبدیل کنند، یا اصلا شعوری در کار بود که نوآوری در آن بشود، شعار نوآوری می دادند؟ ‏آدمی که مواظب است تا هیچ اتفاق تازه ای در هیچ جایی نیافتد، چه ربطی دارد به ‏اصولگرایی؟ حالا شعارش اشکالی ندارد، پای شعار که باشد خلیج فارس را هم آسفالت می ‏کنیم، اسرائیل هم سی سال است از روی کره زمین محو شده، آمریکا هم تا به حال بیست بار ‏زیر و رو شده، ولی محض رضای خدا بیخودی خرابش نکنیم. حالا این آقای مصلحی هم هیچ، ‏محسن رضایی هم که به قول احمدی نژاد اینقدر بی عقل است که برای به دست آوردن سالانه ‏‏300 میلیون دلار درآمد سیگار، پنج میلیارد درخواست رشوه کرده، یا رشوه داده، یا رشوه ‏گرفته، گفته است: “ خطر خلاء فکری و هویتی جدی است.” خب! برادر من، محسن جان! ‏همین که آدمی مثل حضرتعالی وقتی پانزده برابر قیمت یک چیزی برای بدست آوردنش رشوه ‏می دهی، همین می شود که خلاء فکری و هویتی جدی می شود. این کار را نکن! آدم برای ‏بدست آوردن 300 میلیون دلار، فوقش پنجاه میلیون دلار رشوه می دهد یا میگیرد، نه پنج ‏میلیارد دلار. ‏

احمدی نژاد باید برود! ‏

ببین! عجب علافی شدیم ها! طرف اگر پنج سال قبل می گفتند قرار است مدیر دبستان ‏شهرستان شان بشود، همه هزار تا دلیل و مدرک داشتند که برای سلامت روانی و بهداشتی ‏بچه ها خوب نیست که احمدی نژاد مدیر دبستان بشود، حالا داریم فکر می کنیم آیا ممکن ‏است، دور بعد احمدی نژاد رئیس جمهور نشود و او را در انتخابات شکست داد؟ موسوی ‏لاری، رئیس ستاد انتخابات اصلاح طلبان، البته اگر این ستاد وجود داشته باشد و رئیس داشته ‏باشد، گفت: “ می شود احمدی نژاد را شکست داد.” به نظر من که شکست دادن احمدی نژاد ‏در انتخابات بعدی کار ساده ای است، منتهی چون خودم می خواهم شخصا این کار را بکنم و ‏می ترسم اگر اصلاح طلبان بفهمند که می خواهم چه کنم، در نتیجه ستاد اصلاح طلبان در ‏رشت هم می فهمد، بعد هم وقتی ستاد اصلاح طلبان آنجا فهمید همه شهر می فهمند، در نتیجه ‏اصولگرایان هم می فهمند، و در این حالت دیگر نمی توان احمدی نژاد را شکست داد، به ‏همین دلیل راهش را نمی گویم و خودم با چراغ خاموش رانندگی ام را می کنم، اصلاح طلبان ‏هم بغل دستم بنشینند، باید مواظب باشند که سروصدای زیادی ندهند، چون دیگه….. از دست ‏شان خسته شدم. البته بعضی از مسائل را می توان گفت که به نظرم بد هم نیست گفته شود و ‏اصلا ربطی به کاری که من می خواهم بکنم ندارد، ضمن این که جمله علیرضا رجایی جمله ‏بسیار مهم و ارزنده ای بود که فرمود « اصلاح طلبان بلند فکر می کنند.» در همین راستا ‏برخی مواردی که لازم است تا احمدی نژاد در انتخابات بعدی شکست بخورد ذیلا عرض می ‏شود.‏

اول: دست بهش نزنید، بگذارید هر روز هر کاری دلش خواست بکند.‏

دوم: هیچ کسی هیچ محدودیتی برایش ایجاد نکند و مجلس هر چه خواست تصویب کند.‏

سوم: برای دیدار با او در تمام شهرهای کشور و بخصوص تهران و همه دانشگاههای کشور ‏سخنرانی بگذاریم، اما بگذاریم او نظراتش را دقیقا بدهد و کسی مزاحم کارش نشود.‏

چهارم: عکس احمدی نژاد را در تمام کشور به در و دیوار بزنیم و مردم را مجبور کنیم هر ‏روز جلوی عکس او غذا بخورند.‏

پنجم: یک کانال تلویزیونی پخش مستقیم احمدی نژاد داشته باشد و دائما تصویر و صدای او را ‏برای مردم پخش کند.‏

ششم: برنامه دقیقی برای سال آینده دولت ریخته شود تا او بتواند یک دور کامل به همه استانها ‏سفر کند و با تمام رهبران جهان هم دیدار برگزار کند.‏

هفتم: اصلاح طلبان اعلام کنند که در انتخابات آینده شرکت نخواهند کرد و تا ده روز قبل از ‏انتخابات هم هیچ کاندیدایی را معرفی نکنند.‏

هشتم: آمریکا به ایران حمله نکند و قیمت نفت هم همین طور بالا بماند.‏

و چند نکته دیگر…. بقیه را متاسفانه چون اصرار شغلی است نمی توانم بگویم. ‏

دموکراسی غربی چرا اینطوری است؟

حالا چه اصراری است که حتما اثبات کنیم که قرار است تا دنیا دنیاست به ائمه اطهار و پیامبر ‏و مقدسات توهین بشود؟ اصلا چرا باید اینطوری نگاه کنیم؟ البته می توانیم آنطوری هم نگاه ‏کنیم، ولی ممکن است اگر یک طور دیگری نگاه کنیم، در دنیا به ما احترام بگذارند و اگر ‏خدای ناکرده در دنیا به ما احترام بگذارند و مورد اهانت قرار نگیریم خیلی بد می شود. واقعا ‏فکر نمی کنید چقدر تلخ است که دنیای کثیف غرب و اعوان و انصارش به ما احترام بگذارند ‏و به ما توهین نکنند؟ حالا از همه اینها گذشته، گفتن این حرف چه فایده ای دارد؟ سفیر ایران ‏در اندونزی گفت: “ اهانت به ادیان و پیامبران نتیجه دموکراسی غربی است.” ‏

نتیجه گیری اول: برای جلوگیری از اهانت باید دموکراسی غربی را از بین ببریم و طبیعی ‏است این کار را نمی توانیم بکنیم.‏

نتیجه گیری دوم: دموکراسی شرقی هم که غیرممکن است، چون نمی گذاریم شکل بگیرد.‏

نتیجه گیری سوم: تا این چند سال قبل که کسی به ادیان و پیامبران توهین نمی کرد، در دنیا ‏دموکراسی غربی وجود نداشت.‏

نتیجه گیری چهارم: ما که در ایران به حضرت عیسی و موسی و مریم و مقدسات اهل سنت ‏توهین مستقیم می کنیم و برایشان جوک می سازیم و در سالمرگ شان جشن می گیریم، ‏دموکراسی غربی هستیم. ‏

نتیجه گیری پنجم: اگر در دنیا خدای ناکرده کسی را دیدیم که به مقدسات مان اهانت نکرد، ‏حتما اینقدر توی سرش بزنیم و جلوی خانه اش بمب منفجر کنیم تا او هم اهانت کند.‏