من تقریبا هیچ شکی ندارم که اسامه بن لادن الآن در ایران است و دارد غاز می چراند. و مطمئنم که این کار نه تنها اقدامی مفید به نفع بشریت است، بلکه هر اقدام دیگری برای بشریت زیانبار خواهد بود. اولا که فرض کنیم که اسامه بن لادن در پاکستان یا افغانستان باشد، طبیعی است که آدمی مثل بن لادن اگر در افغانستان یا پاکستان بود، وسط آن همه توپ تانک مسلسل که اتفاقا همه شان هم اثر دارند، وسوسه می شد که یک کاری بکند و هر کاری می کرد، در کشوری که نصف مردمش می خواهند آمریکایی ها را از بین ببرند، اما نصف دیگرش جاسوس آمریکا هستند، قطعا این کار به نتیجه نمی رسید. حالا فرض کنیم که بن لادن در یکی از کشورهای غربی باشد، طبیعی است که بعد از یکی دو هفته اگر دستگیر نشود، که نمی شود، چون کشورهای غربی اگرچه سیستم اطلاعاتی قوی دارند، اما آزادی هم دارند، این به آن در، می ماند بن لادن، در نتیجه اسامه بن لادن با دیدن مردم دنیای غرب، تصمیم می گیرد دوباره کشوری اسلامی تشکیل بدهد و اولین کاری که می کند، این است که برمی گردد به یک کشور اسلامی. حالا فرض کنیم که بن لادن در یک کشور اسلامی زندگی کند. مثلا کشوری مثل امارات و یا عربستان سعودی یا یمن، در این حالت تازه دردسر شروع می شود، یعنی بن لادن با دیدن وضع کشوری مثل امارات و عربستان، یا باید هر روز یک هتل و تفریحگاه یا سفارتخانه را بوم تق ببرد هوا، یا برود توی کاخ یکی از شازده ها و علاوه بر زنهای قبلی اش یک عالمه زن دیگر بگیرد و به تولید انبوه بن لادن مشغول شود. در حالت اول، طبیعی است که دستگیر می شود، چون انفجار درست است که در عراق و افغانستان و پاکستان طبیعی است، اما در امارات و عربستان اصلا طبیعی نیست، بدبختی هم این است که اگر بن لادن در این کشورها دستگیر شود، قبل از اینکه هر عربی او را ببیند ایکی ثانیه می رود به پنتاگون، البته اگر همین حالا آنجا نباشد. وسط همه این انتخاب ها بهترین انتخاب ایران است. حتما نمی خواهید بپرسید چرا. چون طبیعی است که باید همه تان جوابش را بدانید، ولی فرضا جوابش را ندانید، من به شما می گویم.
حالت غیرممکن، بن لادن وارد مرز می شود و دستگیر می شود
مامور: اسم
بن لادن: حسن ابراهیم محمد جوهری
مامور: اسم واقعی
بن لادن: اسامه بن لادن
مامور( اصغر را صدا می زند): اصغر! یه دیوونه دیگه، ببرش امین آباد.
بن لادن به امین آباد می رود و در آنجا سایر اعضای تشکیلات و تعداد زیادی امام زمان می بیند و بعد از یک روز توسط یکی از ائمه زمان غیب می شود و از طریق جمکران به تهران وارد می شود.
حالت ممکن، بن لادن وارد مرز می شود و دستگیر نمی شود
وی بعد از دو سه ساعت پیاده روی به تور تعدادی قاچاقچی کرمانی می خورد. به آنها هزار دلار می دهد و با آنها به کرمان می رود. بعد از یک هفته به تریاک معتاد می شود و برای ترک اعتیاد زن می گیرد، دوباره معتاد می شود، دوباره زن می گیرد. بعد کم کم مصرفش زیاد می شود و کم کم صبح ها دیر بیدار می شود و نمازش قضا می شود و مسلمان معمولی می شود و بعد از چند ماه هر چه پای منقل به همه اعتراف می کند که بن لادن است و عملیات یازده سپتامبر را انجام داده است، با تعدادی هیتلر و ناپلئون مواجه می شود و کم می آورد و بتدریج همانجا به زندگی خود ادامه می دهد.
حالت “جهانیان خیره می شوند”
یک روز در یکی از جلسات شورای امنیت یک نفر مطرح می کند که بهتر است بن لادن را از پاکستان بخریم و بعد آن را به روسیه بفروشیم و کلی پول دربیاوریم. موضوع تصویب می شود. برای این کار سردار مشقعلی وارد پاکستان می شود و از طریق اطلاعات پاکستان یک راست در خانه عیال بن لادن می رود. عیال بن لادن خبر می دهد که از اسامه هیچ خبری ندارد، و آنها باید سراغ بقیه همسران بن لادن بروند. سردار مشقعلی هم با خرج دولت تمام خاورمیانه را می گردد و سری به تمام استریپ بارهای دمشق و اردن و بیروت و اماکن مقدسه دیگر می رود و در پایان متوجه می شود که جا تر است و بچه نیست، به همین دلیل به ایران برمی گردد و چون تمام آمارش را دارند و زیر نظر بوده خودش را به دیوانگی می زند و در نتیجه او را به امین آباد می فرستند و با بن لادن هم اتاق می شود و او را دستگیر کرده و به مرکز اطلاعات منطقه در سازمان فرامرز برون استراتژیک دکترینال توانمند( ستاد خبری سابق) می برد.
بن لادن زیر پای پوتین
دولت تصمیم می گیرد بن لادن را به پوتین بفروشد، برای این کار ابتدا یک هیات هفتصد نفری از روسیه می آیند، او را بررسی می کنند، هشتصد قرار داد می بندند، راه اندازی نیروگاه بوشهر را سه سال به تاخیر می اندازند، نصف دیگر سهم دریای خزر را برای مدت پنج سال می گیرند و قرار می شود او را به مبلغ ده میلیارد دلار بخرند، اما اقساطش را صد ساله می پردازند. قرارداد بعد از سه سال امضا می شود، اما وقتی قرارداد امضا می شود مبلغ قرارداد از ده میلیارد به دلیل کاهش اهمیت بن لادن به صد میلیون دلار می رسد ولی اقساط یک میلیون ساله باقی می ماند. اما روسها بن لادن را تحویل نمی گیرند و از ایران می خواهند یک منطقه کشور را در اختیار روسها قرار دهد تا در داخل ایران او را نگه دارند و سالی هم دویست میلیون دلار هزینه نگهداری او را از ایران می گیرند. روسها دیگر در این مورد هیچ پیگیری نمی کنند.
بن لادن فرار می کند
در یک صبح دل انگیز بهاری، بالاخره بن لادن که حوصله اش در زندان اختصاصی خود سر رفته است تصمیم به فرار می گیرد. زندانبان را صدا می زند و می گوید: من می خوام فرار کنم، باید چی کار کنم؟ زندانبان می گوید: اختیارش با من نیست، باید بازجو بیاد. بازجو نیم ساعت بعد سر می رسد.
بن لادن: من می خوام فرار کنم.
بازجو: منم می کشمت.
بن لادن: بهتر، من می رم بهشت، اشهدان لا اله الا الله، اشهدان محمد…..
بازجو شدیدا متاثر می شود: اسی! برادر! بابا تو دیگه کی هستی، بیا برو، من نوکرتم.
بن لادن با مسوولیت بازجو فرار می کند، بعدا بازجو به مدت هفت ثانیه دستگیر می شود، اما وقتی تعریف می کند که بن لادن در آخرین لحظات چه گفته بود، همه اشک می ریزند. بتدریج بازجو اسم بن لادن را تغییر می دهد و با همکاری حاج منصور ارضی، یک روضه از همین ماجرا می سازد، وی در حال حاضر میلیاردر است، کل تجارت کفش ایران به تاجیکستان، تجارت آهن آلات قراضه سوریه، تجارت بند کفش از چین و تجارت پاسور کم از آلمان را انجام می دهد، اما درآمد روضه هایش بیشتر است.
بن لادن خانه اجاره می کند
اسامه بن لادن به شهر قم می رود و تصمیم می گیرد در همانجا خانه ای اجاره کند. اولین آژانس معاملات املاک( آژانس توکلی) است.
بن لادن: السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
حاج آقا توکلی: سلام برادر، من عربی نمی تونم حرف بزنم، ولی می فهمم. چی می خوای؟
بن لادن: یک خانه مستقل
حاج آقا توکلی: با صیغه یا بی صیغه
بن لادن( عصبانی می شود): المتعه حرام، بی صیغه
حاج آقا توکلی: خوب، پس از برادران اهل سنت هستی، اسمت چیه؟
بن لادن: اسامه بن لادن
حاج آقا توکلی: چطوری اخوی! دست مریزاد! خوب کردی اومدی اینجا، ولی اسم تو بن لادن نمی نویسم، می نویسم حسن ابراهیم شهرستانی، متولد نجف، طلبه حاج آقا سیستانی( چیزی به او می دهد) این هم شناسنامه ات، اگر گذرنامه یا کارت ملی خواستی هم بگو
بن لادن: چشم.
حاج آقا توکلی: دوست داری به اطلاعات بگم یا نه؟
بن لادن: اطلاعات؟
حاج آقا توکلی: ببین، ما اینجا باید اسم همه رو بدیم اطلاعات، اسم شما رو هم می دیم، ولی اگر بخوای می تونیم بدیم به جناح راست اطلاعات، بدیم به جناح چپ اطلاعات، بدیم به اطلاعات سپاه، هر کدوم بخوای اختیاریه.
بن لادن: فرقی نمی کنه، هر جور میل خودتونه.
بن لادن خانه ای اجاره می کند و در قم سکونت می کند.
بن لادن در مدرسه
بن لادن: اومدم اسم بچه اش بنویسم
مدیر مدرسه: اسم بچه چیه؟
بن لادن: جاسم بن لادن
مدیر مدرسه: بسلامتی شما همون آقای بن لادن هستی؟
بن لادن: بله، ولی شما به کسی نجو
مدیرمدرسه: حاج آقا، همه می دونن شما اینجایی، دیشب بیژن می گفت
بن لادن: بیجن کی هست؟
مدیر مدرسه: بیژن فرهودی مجری ووآ ست، خیلی خوب اجرا می کنه، البته الآن برنامه هاش بد شده، اون لوناشاد که بود خیلی مشتی بود
بن لادن: شما تلویزیون نگاه می کنی؟
مدیر مدرسه: آره داداش، همه نگاه می کنیم.
و این داستان ادامه دارد.