شهرام جزایری می رود، زنان سرکوب می شوند

نویسنده

raiis_b.jpg

سهیل آصفی

“برخورد اخیر با جنبش زنان، حرکت این جنبش بسوی مردم را تسهیل کرد.” دکتر فریبرز رئیس دانا، اقتصاددان و عضو کانون نویسندگان ایران، با ذکر جمله فوق، در 8 مارس، روز جهانی زن، در گفتگو با “روز” از فراز و فرودها، نیازها و ضرورت های ارتقای جنبش و چشم انداز آن سخن می گوید. متن گفت و گو را می خوانیم.

در آستانه 8 مارس روز جهانی زن، خبرهای ناگواری از برخورد با فعالین جنبش زنان ایران منتشر شده است. ابتدا اگر موافقید به تعامل دولت ها در طول بیش از نیم قرن گذشته با روزهای مهم جهانی مانند روز جهانی زن یا اول ماه مه، روز جهانی کارگر بپردازیم.

من متاسفم که در ایران، سالهای سال است، از نظام گذشته بگیرید تا جمهوری اسلامی، عناد و کینه ورزی عجیب و عمیقی بین دولتمردان نسبت به روزهای جهانی وجود دارد. حاصل جمع همه اینها در تمام دولت ها از زمان رضا شاه به این سو نشان می دهد که همه آنها وجه مشترکی دارند و آن اینکه این روزها موجب می شود گروههای اجتماعی به اندیشه های مستقل تر و آزادانه تر دست پیدا کنند. احساس کنند که در جهان تنها نیستند. اتکا به نفس شان بالا برود و بر قدرت مردمی استوار شوند. از دام ها و حیله ها و سلطه های پدرسالارانه، تبلیغات دروغین، ایدئولوژی سازی ها و وجدان های کاذب آفرینی رها شوند و نیرو بگیرند. با روز جهانی کارگر به بدترین شکل برخورد می شود. روز جهانی دفاع از محیط زیست همین طور است. 8 مارس، روز جهانی زن که یکی از مهم ترین روزهای جهان است هم همین طور. یادمان باشد که در میان روزهای جهانی، روز جهانی زن و روز جهانی کارگر مهم ترین ها هستند. بقیه روزها، مانند کریسمس یا عید نوروز باستانی، از روزهای سنتی به شمار می آیند. روزهای جهانی که با اراده مردم برگزیده شده اند اهمیت خاصی دارند و همین برگزیده شدن و اراده مند بودن است که خشم دولت ها را بر می انگیزد. این برخوردها در ایران همیشه بوده است.

جریان اصلاح طلب به عرصه های بازتر برای جنبش های اجتماعی مانند جنبش کارگری، دانشجویی و زنان در دوران زمام داری خود اشاره می کند. تا چه حد با این دیدگاه موافقید؟

در دوره اصلاحات حکومتی هم ما ندیدیم که “دولت اصلاحات” اجازه ای بدهد، حمایتی بکند، سینه خود را جلو دهد و بگوید من ایستاده ام تا مردم بتوانند این روزهای مهم جهانی را جشن بگیرند. در چهار سال گذشته، زمانی که علائم فرتوتی اصلاح طلبان ظاهر شد، وقتی جریانات جدید که می خواستند به کرسی قدرت تکیه کنند و تمامیت خواهی را متحقق کنند فعالیت جدید خود را شروع کردند، از آن زمان برخوردها خیلی تندتر شد.

سپس، در سال 1385، دو برخوردبسیار زننده با زنان ایران انجام شد که اگر از زاویه دیدهای مختلف به قضیه نگاه کنیم، تامل برانگیز و رنج آور است. اگر با زاویه دید انسانی نگاه کنیم، به این سوال می رسیم که چرا باید واقعا با زنان ما ـ برخی از نمایندگان زنان ما، چون خودشان هم معتقدند نماینده برخی از اقشار زنان و اندیشه ها هستند ـ که تنها به شیوه صلح آمیز مطالباتشان را مطرح کردند، آنگونه برخورد شود؟ ضرب و شتم شدید، پرونده سازی، دادگاهی کردن و بازجویی های طولانی. آنها را به دادگاه انقلاب کشانده اند. اصلا من نمی دانم چرا بعد از نزدیک به سی سال، باید هنوز دادگاه انقلاب وجود داشته باشد و چهل پنجاه زن معترض را که پیشنهاد قانونی دارند، به آنجا بکشانند؟ روز 14 اسفند هم تعدادی از خانم ها رفتند که ببینند سرنوشت دوستانشان که به دادگاه احضار شده اند چه می شود، و این برخوردها صورت گرفت. شماری از این خانم ها دوستان و همکاران من بودند، شماری شاگردان من. آنها به طور صلح آمیز دم درب دادگاه ایستاده اند، دوباره به آنها حمله می شود، دوباره پرونده سازی، دوباره بازجویی، دوباره بی خبری خانواده ها… این مسائل به لحاظ انسانی برای من که در این سرزمین زندگی می کنم و به وفاداری به ارزش های غنی، به زحمت و تلاش، به توانمندی، به روحیه شاد و سازنده این زنانمان آگاهم، رنج آور است. بخش بزرگی از جامعه ما که این اخبار را شنیده اند فقط افسوس خورده اند.

کدام اقدام علیه امنیت ملی؟

مدتی است که تریبون های رسمی و غیر رسمی، از “وابستگی” جنبش زنان گفته اند و اینکه این عده صرفا با اغراض سیاسی خاصی در پی اقداماتی مانند “انقلاب های مخملی” و… هستند. جدا از موضع گیری های مشهور این جریانات، تعمیم این مسئله را به کلیت اقداماتی که در راستای مطالبات جنبش های اجتماعی ایران صورت می گیرد چگونه می بینید؟

به هر حال پدیده “وابستگی” به خارج، “تحریک پذیری” از خارج و مداخله خارجی به هر شکلی محکوم است. اما از آن طرف حرکت های زیرکانه و موذیانه دستگاههای وابسته به صهیونیسم هست. دستگاههای وابسته به امپریالیسم امریکا که دولت ها را به اشتباهات پی در پی می کشانند تا زمینه هایی را برای تبلیغات خود فراهم بیاورند. من نمی دانم یکی از تریبون های اینها روزنامه کیهان چه می گوید و از کی دارد دفاع می کند و چی را دارد محکوم می کند. اما برخوردی چنین با زنان حتما و حتما بیشتر به زیان جمهوری اسلامی است. من اگر به جای مسئولان رده بالاتر از کیهان بودم، به خود عملکرد کیهان بیشتر از همه مظنون می شدم. برای اینکه حتی در همان رژیم هایی که گرفتار انقلاب مخملین شدند، بعدها معلوم شد برخی ها موذیانه مسائل را دامن می زدند و زمینه را برای سست کردن ارکان حکومتی فراهم کردند. هیچ ایرانی روشنی نمی خواهد مداخله خارجی، جنگ افروزی و ناامنی در کشورش باشد. اما هیچ ایرانی آزاد اندیشی نیست که مسئول روزنامه کیهان را از من وطن دوست تر بداند. از من با شعورتر بداند. می توانید از مخاطبان بپرسید. او فقط بلد است فحاشی کند. من از کجا بدانم که او وابسته نیست؟ ما از کجا بدانیم که عملکرد خود او بیشتر موجب سرنگونی نمی شود؟ آنچه که زنان ما می خواهند، دستیابی به حقوق و خواسته هایی است.

این جریان ها عنوان می کنند که برخی از مطالبات زنان، با شریعت اسلام همخوانی ندارد، در نتیجه طرح و پیگیری این مطالبات محلی ندارد و کار “استکبار” و “ضد انقلاب” است…

زنان ما می خواهند که قانون مجازات “سنگسار” لغو شود. حالا ممکن است این جریان بگوید خب خواسته شما خلاف اسلام است. اما این به روزنامه کیهان نیامده است! او که ملاباشی معرکه نیست. او فقط بلد است فحاشی کند. در جوابش این خانم ها هم می توانند بگویند، مجازات سنگسار را می خواهید ادامه بدهید؟ می خواهید بگویید اسلامی است؟ پس آن را علنی کنید! مجازات سنگسار بنا بر قاعده اش باید جلوی چشم همگان صورت بگیرد و امروز نقش این چشم را “صدا و سیما” بازی می کند. به قول یکی از نویسندگان، مجازات سنگسار را بیاورید در میدان آزادی و تمام مراسم را از تلویزیون پخش کنید تا همه ببینند و درس عبرت بگیرند! پس همین که شما پنهانی این کار را انجام می دهید، نشان دهنده این است که عده ای در درون شما به این کار اعتقاد ندارند.

ایجاد فضای یاس و نامیدی و آنچه جریان هایی سعی دارند به عنوان “شکست” در مورد یک جنبش اجتماعی جا بیندازند، چه عواقبی می تواند در جامعه ای با ویژگی های جامعه امروز ما داشته باشد؟

ایجاد فضای یاس و ناامیدی باعث می شود که بیماری های اجتماعی، انحراف های اجتماعی، نارسایی های اجتماعی که مرتب در حال قربانی گرفتن است، بیشتر شوند. در تحقیقات دانشگاهی که ما انجام دادیم پی بردیم بیش از 90 درصد پدیده “زنان خیابانی” ریشه در فقر دارد. آمار اعتیاد بالا رفته است. حتی در خانواده هایی که تمکن مالی دارند، گرایش به سوی انواع محرک ها، روانگردان ها و مواد مخدر بالا رفته است. خب، وقتی که جایگزینی اجتماعی وجود ندارد که زنان جامعه، کارگران جامعه، جوانان جامعه بتوانند در محیطی آزاد و دلخواه خود حرف بزنند، انتقاد کنند و وقتی می دانند برای یک تجمع محدود در برابر دادگاهی که معلوم نیست به چه جهت مردم را می برد، اینگونه سرکوبگرانه برخورد می شود، نتیجه آن، تحریک و شورش کور از یک سو و شورش بی صدا از سوی دیگر مانند پناه بردن به مواد مخدر و قرص های روانگردان است.

بارها “اقدام علیه امنیت ملی” به عنوان جرم از سوی نهادهای مسئول، مطرح شده است.

آن جریانی که این مساله را مطرح می کند و به آن دامن می زند، دشمن امنیت ملی است. آنها برای امنیت ملی کشور ما مشکل ایجاد می کنند. اینگونه برخوردها با مطالبات مردمی، تنها بستر مداخلات بیگانگان را در کشور ما فراهم می کند. شماری از این خانم هایی که فعال هستند، سابقه فعالیت هایشان خیلی بیشتر از قاضی هایی است که امروز آنها را محاکمه می کنند. سابقه فعالیت های آنها در مبارزات ضد امپریالیستی و عدالتخواهانه. شما نگاه کنید وقتی انبوهی از جوانان فقط به امریکا و حتی به دبی می اندیشند، شهرام جزایری شده است یک قطب، اما شماری از جوانان ما می روند آنجا که از حقوق ملی و اجتماعی دفاع کنند و آماج حمله قرار می گیرند. من به خودم می گویم واقعا به “تنگ چشمی آن ترک لشکری نازم، که حمله بر من درویش یک قبا آورد. ” شهرام جزایری، تمسخرآمیز تمام نیروها را پشت سر می گذارد و می رود، اما دختران و زنان بی پناهی که در نهایت شیوه های مسالمت آمیز آمده اند خواسته های خود را مطرح کنند، آنطور با برخورد تند این نیرو و آن نیرو مواجه می شوند. این چه قدرت نمایی است؟