“عطالله مهاجرانی” به نقل از یک تاجر اروپایی،از رواج دروغ در سالهای پس از انقلاب نوشته است:
در شهر راسلو در نزدیکی ژوهانسبورگ، مرکز پژوهشی وجود دارد به نام “رسولیسنتر”. کنفرانس دعا از سوی همین مرکز برگزار شده بود… سرمایهگذار و بانی اصلی این مرکز یک بازرگان فرش است به نام ابراهیم. ابراهیم 75 ساله به نظر میرسید. با نگاهی دقیق و برنده و صدایی بسیار آرام و خوشطنین. بیش از پنجاه سال است که با بازرگانان ایرانی داد و ستد دارد.
در دفتر ابراهیم برای صرف چای رفته بودیم. یک فرش ابریشم کاشان دویست ساله آورد. بر فرش عباراتی از نهج البلاغه نقش شده بود. فرش انگار بوی بهشت میداد! خواب رنگها و لطافت ابریشم حیرتآور بود. ابراهیم گفت من یک سوال دارم. گفتم بفرمایید! گفت: پیش از انقلاب که با بازرگانان ایرانی کار میکردم، خیلی کارم راحت بود چون به حرف آنها اعتماد میکردم. وقتی میگفتند فرش رنگ نمیدهد، واقعا رنگ نمیداد. هر مشخصهای را که درباره فرش میگفتند، همان بود. اما حالا همان نیست!
این یا آن؛ دیگری هرگز!
”اکبر اعلمی” با توجه به اعلام کاندیداتوری خود نوشته است که بنای حاکمیت بر هدایت افکار عمومی به سوی دایرهای از اسامی و نامزدهایی ست که هرگز شکسته نمیشود:
از ابتدای انقلاب اغلب امکانات و تریبون های کشور مانند غنائم جنگی میان اعضای دو اردوگاه سیاسی که خود را فاتحان انقلاب می پندارند توزیع شده و هرکس بنحوی سهم خود را گرفته است،لذا رسانه های مذکور خود را ملزم و متعهد می دانند که در ایام انتخابات با صدور دستور آتش از سوی فرماندهان دو اردوگاه یاد شده و خدم و حشم آنان جنگ رسانه ای را آغاز و با فضاسازی هائی که صورت می گیرد طبق یک قرارداد نانوشته همواره انتخاب مردم را معطوف به “این یا آن و دیگری هرگز” کرده و در نهایت زمینه پیروزی کاندیداهای مورد نظر یکی از دو اردوگاه مذکور را مهیا سازند.
در واقع همین افراد هستند که به عنوان قیم ملت در خفا تصمیم گرفته و با استفاده از رسانه هائی که بصورت انحصاری در اختیارشان قرار دارد،بروش های پوپولیستی تصمیم سازی کرده و فضا را بنفع افراد دلخواه خود جهت می دهند و در صورت لزوم یکی را از فرش به عرش برده و دیگری را از عرش به فرش می کشند تا بدینوسیله قدرت را همچون تیول شخصی میان اعضا و سرسپردگان خود دست بدست نمایند.
”بدرقصی عروس” و “کج بودن اتاق”
”حسین قاضیان” در مصاحبه با اعتماد ملی، در مورد این ادعای دومخردادیها که ناتوانی خود را به مخالفت اصولگرایان نسبت میدهند گفته است:
هیچوقت همهی شرایط برای طراحی استراتژی و تاکتیک مطلوب نیست. اصولاً ما به سراغ اتخاذ استراتژی میرویم چون میخواهیم از وضع موجود به سمت وضع مطلوب حرکت کنیم. فرض ضمنی این حرکت این است که وضع موجود، نامطلوب است. اگر همه چیز بر وفق مراد باشد که دیگر نیازی به استراتژی نداریم. ما به دنبال استراتژی میرویم که از وضع نامطلوب موجود بیرون بیاییم. بنابراین نباید “بدرقصی عروس” را به “کج بودن اتاق” احاله داد.
چیزی که معمولاً “شرایط خاص ایران” عنوان میشود،در دورهی معاصر تاریخ ما دستکم بیش از یک قرن است همچنان “شرایط خاص ایران” است. حالا که ظاهراً از این وضعیت یا شرایط خاص گریزی نیست، ما هم در درون همین شرایط خاص و برای تغییر همین شرایط باید بتوانیم فکر کنیم و ایده بدهیم. پس وقتی هم از شرایط نامساعد برای طراحی استراتژی حرف میزنیم، اگر منظورمان غر زدن باشد قابل درک است. اما چون شرایط طراحی استراتژی را نمیتوانیم مدیریت کنیم، پس انتقاد از آن هم معنایی ندارد.
رئیسجمهور غیرفارس مناسب است
”عباس عبدی” در مصاحبه با سایت طرفداران میرحسین موسوی نخستوزیر دهه شصت گفته است که از محاسن او این است که فارس نیست:
نکات مثبت آقای مهندس موسوی به نظر من یک موردش این است که موسوی سابقه اش نشان می دهد آدم با مرامی است و این برای من مهمتر از هر چیز دیگری است اما این رو هم می دونم و باید از همین جا بهشون بگویم با مرام بودن در دهه 60 خیلی سخت نبود شاید هم بیمرامی سخت بود!! اما در دهه 80 مرام داشتن فوق العاده سخت است چون واقعاً این جامعه از خیلی جهات فروپاشیده است و در چنین جامعه ای با مرام بودن خیلی سخته. در آن زمان وقتی کسی می آمد با هات کار کنه شاید حقوقش رو نصف انتخاب می کرد اما الآن هرکی می آید برای خودش و 60 تا اعضای خانواده اش می خواهد چیزی رو بدست بیاره.
برای من آقای موسوی یک اهمیت دیگری هم داره و آن اینست که ایشان فارس نیست آقای کروبی هم لر است، من خودم فارس هستم ولی برای من خیلی مهمه رئیس جمهور فارس نباشه چون تا به حال تمام رئیس جمهور ها فارس بوده اند اقای خامنه ای هم بیشتر مشهدی بودند و فارس محسوب می شوند. برای من این مساله خیلی مهم است و دلیلی ندارد از مناطقی محدود تمام رئیس جمهور ها انتخاب شوند. اگرچنین شود معرف وجود نوعی تبعیض است چون بصورت احتمالی رخ دادن این پدیده احتمال بسیار اندکی دارد.
نارضایتی اعضای ستاد خاتمی
”محمدعلی ابطحی” از نارضایتی اعضای ستاد خاتمی در خصوص کنارکشیدن او به نفع میرحسین موسوی خبر داده است:
رفتیم ستاد هشتادوهشت که جوانان هوادار آقای خاتمی در ستاد هشتادوهشت از سراسر کشور آمده بودند. یک نوع دلخوری و سرخوردگی عمومی نسبی را با وضعیت فعلی در چهره شان می شد دید. در حاشیه ی جلسه خیلی هاشان به آقای خاتمی پیغام می دادند که مبادا منصرف شود. کلی توضیح دادم که من سخنگوی آقای خاتمی نیستم و فقط تحلیل های خودم را میگویم. اما آنها ادامه می دادند.
بنا به گفته ی آنان نمی شود نسل جوان را پشت سر کس دیگری بسیج کرد و نگران بودند که اطلاعات واقعی از شهرستانها به مرکز نرسد و به دلیل اختلافات جبهه ی اصلاحات و یا انصراف آقای خاتمی، رئیس جمهور آینده همچنان دکتر احمدی نژاد بماند. من گفتم که انصراف آقای خاتمی شایعه ای است که از خارج جبهه ی اصلاحات القا می شود، توضبح دادم که آقای خاتمی هم گفته که با کاندیداتوری اش جا را برای کسی تنگ نمی کند.
باور غلط نمایندگان بهارستان
”علیاکبر جوانفکر” احتمالاً با توجه به رد لایحه هدفمند کردن یارانه ها توسط مجلس، و با اشاره به این ادعا که مجلس نماینده ملت است نه دولت نوشته:
شکل گیری چنین باور و برداشتی در میان نمایندگان مجلس، آسیب های فراوانی را به دنبال دارد و در ادوار گذشته، شاهد رفتارهای غلطی بوده ایم که متاثر از همین بدفهمی و برداشت سوء بوده است. از جمله این رفتارهای غلط آن است که نمایندگان مجلس با هدف و بعضا به بهانه حمایت از حقوق مردم به صف آرایی در برابر دولت بپردازند و لوایح و برنامه های دولت را عقیم بگذارند و با مصوبات خود دست دولت را در مقام اجرا و انجام وظایف خود ببندند.
تجربه به جای مانده از گذشته های نه چندان دور، نشان داده است که قائل بودن حقوق مستقل از مردم برای دستگاههای مختلف، به ویژه هنگامی که مجلس و دولت به سبب همسویی و همفکری، در جست و جوی منافع مشترکی باشند، برای سرنوشت کشور و مردم، با مخاطرات زیادی همراه است و در عمل شاهد به انجام رسیدن اقداماتی خواهیم بود که حاصلی جز تضییع منافع و حقوق مردم در پی ندارد.
اوباما هم لایحه تحریم ایران را تمدید کرد
”سیامک دهقانپور” درباره تمدید لایحه تحریمهای ایران توسط باراک اوباما نوشته است:
تمدید تحریم های مصوب کنگره از سوی پرزیدنت اوباما با تلاش هایی در مجلس نمایندگان آمریکا برای تشدید تحریم ها علیه ایران همزمان شده است. دموکرات ها معتقدند تشدید تحریم می تواند بخشی از یک استراتژی فراگیر شامل گفتگوی مستقیم با ایران باشد. این نخستین تصمیم اجرایی پرزیدنت اوباما در برابر ایران است. در صورتی که پرزیدنت اوباما دست به اقدامی نمی زد تحریم های ایران تا دو روز دیگر، پانزدهم مارس، منقضی می شد. این تحریم ها بر مبنای ادعای دست داشتن ایران در تروریسم و تلاش برای دستیابی به جنگ افزار کشتار جمعی به اجرا گذاشته می شود.
پرزیدنت اوباما در پیام کتبی اش به کنگره که تاریخ یازدهم مارس بر آن نقش بسته می نویسد: «اقدامات و سیاست های حکومت ایران در تضاد با منافع آمریکا در منطقه قرار دارد و کماکان تهدیدی غیرمتعارف و فوق العاده را متوجه امنیت ملی، سیاست خارجی، و اقتصاد آمریکا می کند. از این رو تصمیم گرفتم وضعیت ملی اضطراری اعلام شده در برابر ایران به قوت خود باقی بماند». آیزاکسون به اعضای کمیته ی امور مالی مجلس نمایندگان گفت تنها تشدید تحریم ها مانع از این می شود که رهبران ایران تصمیم واشنگتن به گفتگوی مستقیم را نشانه ای از ضعف تعبیر کنند و انگیزه ی بیشتری برای پیشقدم شدن در مذاکرات داشته باشند.
فقط در آستانه رایگیریها، زن اهمیت مییابد!
”جمیله کدیور” معتقد است زنان تنها در آستانه انتخاباتهاست که مورد توجه قرار میگیرند:
زنان نیمی از جامعه را تشکیل میدهند. این جمله را به کرات شنیدهایم؛ جملهای که به مضمون مشترک همه نطقها و نوشتههای مرتبط با زنان تبدیل شده است و از فرط تکرار و بعضا بیارتباط بودن مقدمه و نتیجهای که از این گفته حاصل میشود، به جملهای بیمحتوا تبدیل شده است. اینکه چرا این نیمه پنهان جامعه کمتر به چشم میآید و در عمل، در محاق فراموشی قرار میگیرد، واقعیتی است که نیاز به واکاوی جدی دارد. این نیمهپنهان، البته در موقعیتهایی در معرض توجه قرار میگیرد؛ ازجمله در روز زن (اعم از ملی، دینی یا بینالمللی.) موقعیت دیگری که خصوصا در سالهای اخیر به زنان توجه خاص میشود، ایام انتخابات است. به جز این دو مقطع، اکثرا، زنان در حاشیهاند؛ نه دیده میشوند و نه صدایشان شنیده میشود.
اگر خاتمی ببرد، مملکت باز دوقطبی میشود
”صادق زیباکلام” پیشبینی خود در خصوص پیروزی هریک از نامزدهای دومخردادی را با روزنامه کلمه درمیان گذاشته است:
من معتقد هستم ما اصلاحطلبان باید دو مسئله پیروزی در انتخابات و تشکیل دولتی با حداقل کارایی را تفکیک کنیم.درخصوص آقای کروبی میتوانم بگویم من به پیروزی ایشان در انتخابات و اینکه بتواند آنقدر رأی بیاورد که احمدینژاد را شکست دهد تردید دارم. در این بین آقای خاتمی و آقای موسوی باقی میمانند. به اعتقاد من شانس پیروزی آقای خاتمی زیادتر از آقای موسوی است.
اما آقای خاتمی وقتی در انتخابات پیروز شد تازه در ابتدای مشکلات قرار میگیرد چرا که به هر حال نمیتوان از این واقعیت فرار کرد که دولتی که ایشان تشکیل میدهند از همان روز اول با مخالفت، تعارض و مقاومت روبرو خواهد شد و اصولگرایان نمیگذارند ایشان کوچکترین حرکتی انجام دهد و میتوان گفت مملکت کاملاً دو قطبی میشود. اما در خصوص آقای میرحسین موسوی باید بگویم درست است احتمال پیروزی آقای موسوی کمتر از آقای خاتمی است اما اگر ایشان بتواند پیروز شود من معتقد هستم مخالفت اصولگرایان با ایشان مثل آقای خاتمی نخواهد بود.