کاپیتولاسیون در جمهوری اسلامی

محمدرضا یزدان پناه
محمدرضا یزدان پناه

احتمالا روح الله خمینی هم هرگز فکر نمی کرد قانونی که آن را باعث “نابودی عزت اسلام و عظمت ایران” خوانده بود، در نظام سیاسی تاسیس شده توسط خود او در عمل اجرا شود.

اگرچه مظفر بقایی، رهبر حزب زحمتکشان ایران نخستین چهره شاخص سیاسی بود که علیه احیای عملی کاپیتولاسیون دوران صفویه در حکومت پهلوی شورید و آن را خفت بارتر از عهدنامه ترکمانچای دانست اما از آنجا که تاریخ همواره توسط فاتحان نوشته می شود، این مخالفت پرشور آیت الله خمینی بود که در کتاب های تاریخ نظام جمهوری اسلامی ثبت شد.

آیت الله که در 13 خرداد 1342 نخستین گام برای رهبری انقلابی را که بعدها اسلامی خوانده شد، برداشته بود از تصویب قانون اجازه استفاده مستشاران نظامی آمریکا از بند 2 ماده 32 کنوانسیون وین که صلاحیت رسیدگی به جرائم مستشاران نظامی کشورها راکه با موافقت رسمی دولتها در یک کشور خدمت می کنند به محاکم دولت متبوع آنها سپرده بود، به خشم آمد.

در آن هنگام این امتیاز قانونی کنوانسیون وین برای مستشاران نظامی آمریکایی در تعدادی دیگر از کشورهای جهان از جمله تمام دولت های عضو پیمان آتلانتیک شمالی {ناتو} لحاظ شده بود اما گوش روح الله خمینی به این حرفها بدهکار نبود.

او روز چهارم آبان ماه 1343 سخنان اعتراضی خود علیه این قانون در شهر قم را با آیه قرآنی “انا لله و انا الیه راجعون” آغاز کرد و سپس در حالی که صدایش از شدت خشم و عصبانیت می لرزید گفت: “عزتما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند. قانونی را به مجلس بردند که در آن ما را ملحق کردند به پیمان وین‌… که تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانواده‌هایشان، با کارمندهای فنی‌شان با کارمندان اداری‌شان، با خدمه‌شان‌… از هر جنایتی که در ایران بکنند، مصون هستند. آقا من اعلام خطر می‌کنم، ای ارتش ایران من اعلام خطر می‌کنم، ای سیاسیون ایران من اعلام خطر می‌کنم‌… والله گناهکار است کسی که فریاد نکند. ای سران اسلام به داد اسلام برسید. ای علمای نجف به داد اسلام برسید. ای علمای قم به داد اسلام برسید.”

محمد مفتح، روحانی نزدیک به آیت الله بعدها گفتکه هرگز خمینی را آن چنانکه در چهارم آبانماه 1343 دید، پریشان نیافت.

آن سخنرانی تبعید روح الله خمینی به ترکیه را به دنبال داشت. این در حالی بود که سفارت ایالات متحده آمریکا در تهران پنج سال بعد طی نامه ای رسمی در تاریخ 18 آذرماه 1348 چشم پوشی دولت خود از این مصونیت را به دولت شاهنشاهی ایران اعلام کرد.

با وجود این، قانون اجازه استفاده مستشاران نظامی آمریکایی از بند دوم ماده 32 کنوانسیون وین به طور رسمی توسط حکومت وقت ایران ملغی نشد تا اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۸، توسط نظام جمهوری اسلامی لغو گردید.

از این جهت لغو این قانون را می توان یکی از نخستین اقدامات نظام تازه تاسیس به رهبری روح الله خمینی دانست. آیت الله حالا به یکی از آرزوهای دیرین خود رسیده بود.

این در حالی است که اگرچه حکومت پهلوی قانون مشهور به کاپیتولاسیون را تصویب اما در عمل اجرا نکرد، نظام جمهوری اسلامی این قانون را لغو اما در عمل اجرا کرد.

خبر آزادی جاشوا فتال و شان باوئر و پیش از آنها سارا شورد، سه جوان آمریکایی که نهم مردادماه 1388 در منطقه مرزی ایران و کردستان عراق به اتهام ورود غیر قانونی به خاک ایران بازداشت و سپس به جرم جاسوسی به سال های طولانی زندان محکوم شده بودند، از یک جنبه مسرت بخش و از جنبه ای دیگر تاسف برانگیز است.

مسرت از این رو که این سه در نهایت پس از تحمل درد و رنج های فراوان در سرزمینی دور از خانه پدری، به کشور خود باز گشتند و تاسف از این جهت که رافت اسلامی حاکمان جمهوری اسلامی تنها شامل خارجیانی می شود که خونشان از خون جوانان و زنان و مردان ایرانی رنگین تر است.

پیش از این و در سال 1385 نیز تعدادی از ملوانان نظامی بریتانیایی که در آب های مرزی جنوبی ایران گشت زنی می کردند، توسط نیروهای سپاه پاسداران دستگیر، اما پس از هشدار و اولتیماتوم صریح نخست وزیر وقت بریتانیا، تونی بلر به حکومت اسلامی، با استقبال رئیس جمهور و مقامات ارشد دولتی و در حالی که کت و شلوارهای گران قیمت به تن و سوغاتی های فراوان به همراه داشتند از ایران خارج شدند.

این ملوانان نیز در مدت بازداشت به انواع و اقسام اتهامات از تجاوز نظامی به خاک ایران تا جاسوسی متهم شدند اما در نهایت و پس از آنکه تونی بلر تنها 48 ساعت به حکومت فرصت داد تا یا آنها را آزاد کند و یا آماده مواجه شدن با تبعات این اتفاق باشد، با سلام و صلوات رهسپار کشور خودشان شدند.

در بیانیه ای که وزارت خارجه جمهوری اسلامی پس از آزادی دو آمریکایی زندانی در ایران در هفته گذشته صادر کرد، درخواست برخی شخصیت ها و مقامات مذهبی خارجی دلیل این مسئله عنوان شده است.

هر دو تجربه آزادی نظامیان خارجی و متهمان جاسوسی در ایران متعلق به زمانی است که محمود احمدی نژاد ریاست جمهوری کشور را بر عهده گرفته است. مردی که خود و دولتش بیشترین شعارهای ضد امپریالیستی و ضد غربی را سر داده اما در عمل و آنگونه که گزارش های رسانه های بین المللی حکایت می کند در پشت پرده، بیشترین تلاش را برای برقراری ارتباط با ایالات متحده آمریکا انجام داده است.

آزادی این افراد همه در حالی صورت گرفته که همزمان بسیاری از روزنامه نگاران، دانشجویان، معلمان و فعالان سیاسی ـ– اجتماعی در ایران در زندان به سر می برند و روزی نیست که خبری از شرایط به غایت سخت و دشوار آنها و خانواده های بی گناهشان در رسانه ها منتشر نشود.

بسیاری از زندانیان سیاسی در ایران مدتهاست در حبس به سر می برند اما تاکنون حتی به مرخصی هم نرفته اند. از حق داشتن وکیل، هواخوری یا ملاقات با خانواده محرومند. شکنجه می شوند و به سلول های انفرادی انداخته می شوند. همه اینها و موارد فاجعه آمیز دیگر در حالی است که نمی توان فجایع رخ داده در زندان های جمهوری اسلامی از بدو تاسیس، بخصوص در دهه 60 را فراموش کرد.

شکنجه و اعدام گسترده زنان باردار، نوجوانانی که تنها روزنامه های متعلق به گروه های اپوزیسیون را در دست داشتند، افرادی که پیشتر در دادگاه محاکمه شده بودند و در حال گذراندن مجازات خود بودند و موارد مشابه دیگر تنها بخشی از این فجایع است.

در تمام این موارد هیچ نشانه ای از رافت اسلامی در رفتار حاکمان و رهبران جمهوری اسلامی به چشم نخورد و نمی خورد.

در ماجرای اخیر، جمهوری اسلامی لااقل می توانست از موضوع سه زندانی آمریکایی برای کمک یا لااقل اطلاع از وضعیت تعدادی از اتباع ایران در ایالات متحده که مسئولان نظام مدعی بی گناهی آنها هستند بهره ببرد اما آنگونه که در بیانیه وزارت امور خارجه آمده حتی این اتفاق هم نیفتاده است.

به نظر می آید ارزش لابی های پشت پرده برای دولتمردان جمهوری اسلامی، همزمان با سفر محمود احمدی نژاد و همراهانش به آمریکا، بسیار بیشتر از منافع ملی کشور و احیانا سرنوشت شهروندان ایرانی بوده است.

شاید اگر روح الله خمینی بود و شاهد اجرای عملی کاپیتولاسیون در جمهوری اسلامی می شد، هرگز در وصیت نامه اش نمی نوشت که “با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار” به دیار فانی می رود.