صحنه

نویسنده
پیام رهنما

نگاهی به نمایش “مثل آب برای شکلات” به کارگردانی ابراهیم پشت کوهی

سخره سخت احساسات انسانی

 

بازیگران: رویا نونهالی، محمد سایبانی، مریم نحوی ماندانا لیاقت، فاطمه جعفری، یاشار محسنی، امیرعلی سی سی پور، معصومه بیگی و علیرضا سرحدی.آهنگساز: بهرنگ عباس پور، خوانندگان: حسین اصیلی، محمد حسین داستان و ایمان رضایی.طراح نور: پیمان بخشی.

 ”مثل آب برای شکلات” پیش از آنکه نمایشی درباره شرایط و وضعیت انسانی باشد، درباره نقد افکار و عقاید انسان است. بررسی ایدئولوژی های مختلف در دنیای انسان هایی که هرکدام افکار و اعتقادات متفاوتی دارند باعث می شود که تجمیع آن ها در کنار یکدیگر غیرممکن شود.آدم های های نمایش ابراهیم پشت کوهی، پیش از آنکه مشکل انسانی داشته باشند، مشکل اعتقادی و ایدئولوژیکی دارند و برای همین زمینه مناسبی برای همزیستی مسالمت آمیز و درک درست موقعیت یکدیگر را در دنیای مدرن به دست نمی آورند. آن ها حتی قادر نیستند یکدیگر را بشناسند و هرچه در درون یکدیگر کاوش می کنند، کمتر موفق به ادراک و برقراری ارتباط می شوند. این عدم ارتباط هم در شناخت یکدیگر و هم در درک موقعیت انسان در جهان امروزی صورت می گیرد. موقعیت های نمایشی که نویسنده و کارگردان در آثار خود به وجود می آورد برگرفته از فلسفه تئاتر پوچی است. تئاتری که بیشتر نگران وضعیت انسانی است تا انسان. این گونه تئاتری، هشداری است برای نوع انسان که با دیدگاهی همه جانبه به جهان بنگرد و زندگی اندک و کوتاه خود در این جهان را به بطالت نگذراند.

اجرای نمایش “مثل آب برای شکلات”در راستای همان تجربه های قبلی این کارگردان در ساخت فضای رئالیست جادویی و تلفیق فرهنگ جنوب ایران با فرهنگ داستانی نمایشنامه است. پشت کوهی این بار با تلفیق فرهنگ تغذیه و آشپزی مردم جنوب ایران در فضای داستان “مثل آب برای شکلات” نوشته اسکوئیل و فرهنگ عامه آمریکای لاتین، نمایش خود را اجرا می کند. صحنه اصلی نمایش یک آشپزخانه است و این فضا به گونه ای طراحی شده که تمام حس های تماشاگر، همچون حس بویایی و چشایی همراه با حس شنوایی و دیداری، برای فهم فضا به کار گرفته شود.

“مثل آب برای شکلات” با انتخاب موضوع هر تابلو و انتخاب قهرمان های بیچاره و بی آزار در واقع جدیت، تلخی، تحکم و دشواری جهان را به تمسخر می گیرد و بر همه این ترس های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی می خندد. قهرمان های نمایش در اعتراض به وضعیت و جهانی که در آن هستند، با دنیای پیرامونشان بازی می کنند و در رویاهایشان غرق می شوند و همین دنیای تلخ و کاغذی را با دست هایشان، آنگونه که می خواهند، می سازند.

بازیگران “مث آب برای شکلات”تمام تلاش شان را می کنند تا از تصویر، موسیقی، حرکت و ساده ترین ابزارهای ممکن مهم ترین استفاده را ببرند. نخست آنکه تماشاگر را بخندانند یا احساساتی کنند و دوم اینکه به واسطه استفاده خلاقانه از ابزارها و اشیاء دم دستی و ساده او را شگفت زده کنند. البته باید اعتراف کرد که در همه این موارد هم موفق نیستند. آن ها به خوبی می توانند سرگرم کنند و بخندانند. اما ورود به جهان کودکی و بازی عاطفی شان، نمی تواند آنطور که انتظار می رود، تماشاگر را درگیر لحظه ای احساسی کند و عواطف آن ها را برانگیزد. استفاده از ابزار و اشیاء هم، علیرغم اینکه در برخی صحنه ها به خوبی مورد استفاده قرار می گیرد، اما آنقدر خارق العاده و بکر نیست که لذتی از تماشای خلاقیت را باعث شود.

در هر حال ترکیب و تلفیق عناصر و مؤلفه های اجرایی نظیر تصویر، موسیقی و حرکت در جهت خلق وضعیت های کمیک و در جهت به خنده واداشتن تماشاگران کارکرد موردنظر را پیدا می کند. نمایش تقریبا در تمام لحظات اجرا، مخاطبانش را سرگرم می کند و به آن ها اجازه کسالت و خستگی را نمی دهد.

البته کارگردان نمایش تمام کوشش خود را به کار بسته تا به مفاهیم درون متنی نمایشنامه نقب زده و به لایه های زیرین اثر نفوذ کند و در اجرای نمایش به متن اثر وفادار می ماند که این مسئله به خودی خود قابل اعتناست، اما نمایش در این باره تا جایی پیش می رود که کلیت اثر را زیر سوال می برد. به همین دلیل شکل اجرایی نمی‌تواند همپای متن نمایش پیش رود و در نهایت اجرا از متن جا می ماند. اگر طراحی و موسیقی، که دو عنصر بسیار مهم در نمایش است، را کنار بگذاریم، دیگر عناصر اجرایی دچار ضعف های چشم گیری هستند.مهم ترین مشکل نمایش از آنجا ناشی می شود که اجرای همزمان نمایش ها به نوعی مونتاژ خطی در صحنه تبدیل می شود که بار ارتباطی آن را تنها موسیقی بر دوش می‌کشد. ارتباط بین نمایش ها منطق خاصی نمی یابد و در نهایت شیوه اجرایی ارائه شده از سوی کارگردان هم نمی تواند خلاء ارتباطی بین نمایش ها را پر کند.