خیلی وقتها در بزنگاههای سختی که حال و هوای میهن پر از بیم و نگرانی میشود، یاد شاعر شوریده با این پرسش پر هولش که بیگمان تا به آخر با آن زیسته بود، به سراغم میآید.
با این همه شجاع
با این همه شهید
با کشورم چه رفته است
که از خاک میهن گلگون
از کوچههای دهکده
از کوچههای شهر
از کوچههای آتش
از کوچههای خون
…
انبوه پارهپوشان
انبوه ناگهان
انبوه انتقام
نمیآیند
امروز نسل سعید سلطانپور ارادهی معطوف به انتقام او را میفهمد اما نمیپذیرد و نیز حیرت معصومانهاش را که با امید یا از سر یأس چشم دوخته بود به “کوچههای دهکده، کوچههای شهر…” و نمیدانست که چرا “انبوه پاره پوشان”، “انبوه انتقام” نمیشوند و به عرصه نمیآیند.
اما نه نسل سعید و نه نسلهای بعد از او، دیگر به انتقام و خشم و خونی که او چارهی بیچارگان میدید، باور ندارند و نه فقط به انبوه پارهپوشان که به همهی مردم صاحب درد چشم دوختهاند.
این زیبا و دستآورد بشریت امروز است که راه رسیدن به آزادی و عدالت را از میان آتش و خون نمیخواهد و چارهی دردهای کهنهی “میهن گلگون” سعید را در انتقام نمیبیند. اما، آیا آن بیتفاوتی که شاعر انقلابی را آزار میداد، همچنان گریبانگیر بخش بزرگی از جامعهی بعد از او، جامعهی امروز که در قیاس با آن دوران صاحب مراتب بالاتری از آگاهی و مسئولیت است، نیست؟
با جامعهای که چشم جهان را با جنبش سبزش خیره کرد، چه رفته است که در کوچه و خیابانهایاش دختر بچهی یازده ساله ( کودک کار) مورد تجاوز جمعی قرار میگیرد، خبرش منتشر میشود اما تکان نمیخورد؟
این جامعه برای بیان دردهای خود چه دارد و چهها ندارد؟ اینکه حکومتها، به ویژه در بخشی از جهان که میهن ما واقع شده است، کمتر بیانگر آمال و ایدههای مردم و بیشتر در بند حفظ خود هستند، امید ما را از دستگاه حکومتی برای گرفتن حق این کودک و کودکان دیگری که فردایشان را همین امروز در کنج ندامتگاهها و پای چوبههای دار میتوان دید،از میان برمیدارد.
این جامعه اما یک نهاد قانونگذاری نیز دارد. یک مجلس که به معنایی بیش از صد سال تجربه دارد. مجلسی که گویا نمایندگان مردم آنجا نشستهاند؛ حقوق و مواجب میگیرند تا از «حقوق» مردم دفاع کنند و درد مردم را در تریبونهایش مطرح کنند، چاره کنند و از بیعدالتیها جلو بگیرند.
اما این وکلای راستین مردم که در نگرانی انتخاب شدن یا نشدن در دورهی آینده به حق شب و روز ندارند، میدانند که رأی مردم آگاه را با خود ندارند و رأی مردمان هنوز متوهم را باید از راههای ممکن تدارک کنند. این است که مجدانه در پی کسب حمایت کانونهای قدرتی هستند که قادرند تا در فضای انتخاباتی بر نیازهای واقعی جامعه سرپوش بگذارند و در چشمان آگاهی اجتماعی خاک بپاشند: بسیاری امامان جمعه و فرماندهان سپاه و بسیج.
در راه رسیدن به این کانونهای قدرت و حشمت که شگرد اصلی و آزمودهشان جز دینفروشی نیست، این نمایندگان مؤمن و مسئول وظیفهای جز سردادن بیامان فریاد وااسلاما برای خود نمیشناسند. از فاجعهی آشکار شدن موی و روی زنان میگویند و از قباحت خدشهدار شدن احکام حجاب و عفاف.
در بحبوحهی چنین کارزاری معلوم است که ایشان نه وقت و نه انگیزهای برای پرداختن به تجاوز دسته جمعی بهیک کودک کار را دارند.
اما مردم کجا هستند؟
رسول خضری نمایندهای از اقلیت بیسروصدایِ این مجلس، نماینده سردشت و پیرانشهر، خلاف نمیگوید وقتی قید خود و همکارانش را میزند و به خبرنگار سایت تابناک میگوید: “حتی کسانی که مسئولیت دولتی ندارند، یعنی مردم باید در این مورد اقدام کنند… این موضوع بسیار مهمی است. در حالی که در کشورهایی مثل هندوستان -که از این اتفاقات در آن زیاد روی میدهد و حتی بسیاری از مردم آن نیز مسلمان نیستندـ وقتی چنین اتفاقی رخ میدهد، با حساسیت بسیار در برابر آن واکنشهای تندی از خود نشان میدهند، تجمعات برگزار میکنند، در سطح رسانه به آن پرداخته و همهی فضای مجازی روی آن متمرکز میشوند، متأسفانه در ایران این مسائل نادیده گرفته میشود.”
راستی چگونه است که در ایران این مسائل نادیده گرفته میشود؟ آیا با تأکید بر استبداد حکومتی این پرسش آزاردهنده پاسخ میگیرد؟ آیا اگر یک تجمع، حتی دهها نفره در مقابل دادگستری، در مقابل مجلس یا هر نهاد مسئول دیگری تشکیل شود، همه دستگیر و زندانی میشوند و آنچنان که برخی از دوستان دامن میزنند افراد به “اقدام علیه امنیت ملی” متهم میشوند؟
بعید به نظر میرسد! روزنامهی “قانون” خبر را منتشر کرده است. سایت تابناک آن را پیگیری و تا گفتوگو با دو تن از نماینده گان مجلس کشانده است؛ اما فاجعه بازتابی نداشته است!
مسئله،اعتراض به مردمِ گرفتارمان در داخل کشور نیست. از اینجا که ما نشستهایم به همان نسبتی که طرح این پرسش آسان است، تحمل فشار اخلاقی و وجدانیاش برایمان سخت است. زیرا که بسیار عادلانه است اگر دوستان و بستگان ما در ایران بگویند که: شما بفرمایید اینجا و تجمع کنید و اعتراض کنید و هر هنر دیگری که به ما توصیه میکنید… میتوانند اینها را به ما بگویند و پاسخ ما به آنان اگر عذرخواهی نباشد، بیش از سکوت مؤدبانه نخواهد بود.
اما مسئله واقعاً اعتراض و انتقاد از دیگران نیست بلکه در حوزهی انگیزههای ما در داخل و خارج، برای نقد و شناخت ویژگیها و بغرنجیهای جامعهمان قرار میگیرد.
چه اتفاقی میافتد یا چه شرایطی فراهم میشود که امری یا رخدادی به مسئلهی جامعه تبدیل میشود و مردم حاضر میشوند تا برای آن وقت و انرژی بگذارند و در حد توان خود بر آن هزینه بپردازند؟
این موارد کم نبودهاند. چگونه، از کدام مسیرها و به همت کدام نیروها آن شرایط حاصل شده است؟
اخبار گردهماییها و تجمع های مردم ایران را در اعتراض یا حمایت نسبت به این یا آن مسئلهی اجتماعی، اقتصادی کم نداریم.
مسائلی که مستقیماً با منافع اقتصادی مردم ارتباط دارند مثل تغییر تقسیمات استانی و منطقهای که مثلا مردم بندرعباس را وامیدارد تا با تجمع مقابل ساختمان استانداری هرمزگان، علیه جداسازی بخشی از این استان اعتراض کنند.یا مردم دزفول را به اعتراض وا میدارد.
یا گروههایی از مردم نیشابور در اعتراض به افزایش قیمت و کمبود مواد غذایی از جمله مرغ در خیابان اصلی این شهر دست به تجمع و راهپیمایی زدند.
یا موضوعات زیست محیطی که به سلامت و بهداشت مردم ارتباط دارند؛ مثل تجمع مردم زنجان در اعتراض به آلودگی محیط به سرب و روی.
یا تجمع اعتراضی عدهای مقابل سفارت عربستان در تهران در اعتراض به بیحرمتی به دو نوجوان زائر
علائق و هیجانات اجتماعی مثل فوتبال که موجب میشود تا شماری از مردم مسجدسلیمان که طرفدار تیم نفت هستند، مقابل ساختمان برخی از نهادهای مسئولان شهری تجمع کنند زیرا تیم نفت مسجدسلیمان به خاطر مشکلات مالی پولی به بازیکنانش نپرداخته و تمریناتش را تعطیل کرده است.
و یا مسئلهی هنوز نو، اما پیشرفتهی حقوق حیوانات که مخالفان سگکشی را در مقابل سازمان محیط زیست، در شهرهای مختلف کشور جمع فراهم میکند.
و نگرانیهای اجتماعی که موجب تجمع اصفهانیها در اعتراض به اسیدپاشی در اصفهان، تهران، قزوین و… شد.
عامل مشترک حاضر در تمام این تحرکات اجتماعی بیش از همه چه بوده و هست؟
تردیدی نیست که “خبررسانی” شرط اولیه و ثابت به وجود آمدن این حرکتهاست.
شاید در برخی از موضوعات، تکرار حادثه یکی از موجبات فراهم آوردن این کنشها و واکنشهای اجتماعی باشد. اما در مورد رویدادی مثل اهانت مأموران مرزی سعودی به نوجوانان ایرانی، از آنجا که مسئله با مجموعه عواطف و انگیزههای معنوی مردم ما از دین گرفته تا اخلاق و ناسیونالیسم کار دارد، دیدیم که همان یک موردی که منعکس شد، چه میزان برانگیختگی و دخالت مردم را موجب شد.
آیا این پرسش اینجا جای طرح ندارد که تلاشگران رسانه در ایران که از مشروطه تا کنون از پیگیرترین کوشندگان حقوق مردم بودهاند، چرا خبر روزنامهی قانون و پیگیری و پرسشهای سایت تابناک را پی نگرفتند؟
آنچنان سکوتی در دنبالهی انتشار این فاجعه بر رسانهها سایه افکنده است، که این گمان خوش را به دل راه میدهد که بادا که خبر راست نبوده باشد.