محمود سرابی
”دوستانمان را آزاد کنید” در سالهای اخیر به شعار مشترک جنبش دانشجویی و احزاب اصلاح طلب ایران تبدیل شده است.مدتی است که افرادی از این دو طیف در زندان و بازداشت هستند؛ به همین علت در تمام مراسم ها و نشستهای سالهای اخیر زیر عکسی از یک یا چند زندانی، شعار “دوستانمان را آزاد کنید” نوشته شده. حالا در دهمین کنگره حزب مشارکت نیز زیر عکسی ازهادی قابل وعمادالدین باقی نوشته شده: “دوستانمان را آزاد کنید”.می شود گفت امروز این شعار عمومی تحول خواهان ایران شده است.
دهمین کنگره حزب مشارکت در تهران در ترس و تشویش، روز 4 آبان ماه در مسجد امیر المومنین بلوار مرزداران برگزار شد. با تمام تلاشی که حزب مشارکت به کار بست نتوانست جایی دیگر به غیر از مسجد امیر المومنین را برای برگزاری کنگره فراگیر ترین حزب اصلاح طلب در اختیار بگیرد.
در مراسم افتتاحیه این کنگره بسیاری از شخصیت های سیاسی کشور، نمایندگان احزاب مختلف و چند تن از نمایندگان کشورهای خارجی در ایران حضور داشتند.
سید محمد خاتمی، دکتر مصطفی معین، محسن آرمین، موسوی لاری، هاشم آغاجری، عبدالله نوری، ابراهیم یزدی، غلامعباس توسلی، آیت الله توسلی، علیرضا رجایی و بسیاری دیگر از جمله چهره های معروف این نشست بودند.
اعضای سازمان مجاهدین انقلاب از جمله بهزاد نبوی، آغاجری، محسن آرمین و… از اینکه موفق نشد سالنی را برای برگزاری کنگره خود بیابد، آن را در همین مسجد برگزار کرد. از این رو بسیاری از چهره ها در فرصت های کوتاه تنفس در تحلیل های خود وضعیت سیاسی کشور را بازگشتی به دهه چهل و پنجاه شمسی می دانستند که بسیاری از احزاب فعالیت های زیر زمینی داشتند و مساجد را پایگاه خود ساخته بودند.
در روز افتتاحیه محسن میر دامادی دبیر کل حزب مشارکت به سخنرانی پرداخت.
وی در سخنان خود گفت: “تنها خواست جبههمشارکتایراناسلامی از دولت و شورای نگهبان برگزاری انتخاباتی آزاد و عادلانه است”.
او ادامه داد: “اگر چه رئیس دولت در داخل به گونهای غیر قابل باور دموکراسی را به سخره می گیرد، در خارج از کشور بزرگترین مدافع دموکراسی برای ملت آمریکا میشود”.
همچنین میردامادی با اعتراض به دستگیری فعالان سیاسی و بازداشتهای گشترده افزود: “بهانه انقلاب مخملین و بر اندازی نرم کافی است تا بدون هیچ دلیل قابل قبول و محکمه پسند، چهرههای فعال و در عین حال منتقد سیاستهای جاری هدف اتهام و افترا و بازداشت قرار گیرند، هر چند آنها که سرنخ های اصلی و خارجی معرفی میشوند”.
میردامادی با اشاره به اینکه “گویا تقدیر سیاسی بر آن است که سالی بر ما نگذرد و کنگرهای برگزار نشود مگر اینکه یکی از عزیزترین وفعالترین اعضای ما در بند اسارت باشد” از هادی قابل، عضو شورای مرکزی این یاد کرد که قربانی “انتقامگیریهای جناحی و سیاسی شده است”.
وی سپس به نداشتن تریبون و همچنین فشارهای اطلاعاتی و امنیتی براین حزب اشاره کرد و افزود: “برغم خواست و تلاش عامهگرایان پوپولیست و ضدیت آنها با تحزب و تشکل، به برکت 8 سال حاکمیت نسبی اصلاحات در این مرز و بوم جامعه مدنی آنچنان زمینه و عمقی یافته است که قادر است در برابر این تند بادهای شدید اما موسمی و گذرا مقاومت کند”.
میردامادی افزود: “اکنون جریان سیاسی خاص و یکپارچهای بر مقدرات کشورحاکم است، دو سال و نیم حاکمیت این نگرش بر قوه مجریه که برخوردار از پشتیبانی تمام عیار سایر قوا نیز هست، رویکردهای اساسی و روندهای حرکت سیاسی، اقتصادی، علمی، اجتماعی و فرهنگی را به وضوح تغییر داده است. موقعیت و جایگاه کشور و بسیاری از فرصتها و دستاوردهای سیاسی، اقتصادی و بینالمللی، با غلبه رادیکالیسم، جزم اندیشی، توهم، خودمداری و تنگ شدن دایره آزادیهای مشروع و قانونی دچار تزلزل شده است. در عین حال این مدت فرصت مغتنمی برای سنجش دو اندیشه متضاد ولی همسوئی است که هر دو حاکمیت یکپارچه و اقتدارگرا را آرزو می کردند. اندیشهای که به دنبال آنچه آن را حاکمیت انقلابیون ناب پنجاه و هفتی می نامید از لزوم تصفیه همه جانبه و گسترده نظام سیاسی و اجرایی از همه نیروهایی که به زعم آنها غیر خودی بودند دم میزد، و اندیشهای دیگر که انقلاب اسلامی را در بن بست میخواست و برای بربام انداختن طشت آن تنها راهکار را حاکمیت متحجرترین، رادیکالترین و آزادی ستیزترین بخشها از نیروهای سیاسی موجود در جامعه ایران میدانست.متأسفانه آنچه در این مدت ما شاهد آن بودهایم، تحقق بخشهایی از این آرزوهاست. ما امروز در شرایطی هستیم که از نظر یکدستی جریان حاکم بر تمامی امور کشور در تاریخ انقلاب اسلامی بینظیر است، به نحوی که حتی افراد و گروههای همسو و خودی های جریان غالب نیز درجهبندی شدهاند و میزان نزدیکی آنها به قدرت بر اساس میزان حل آنها در این کانون انحصار تنظیم شده است”.
میردامادی چنین ادامه داد: “آنچه امروز کشور ما با آن روبرواست، با کمال تأسف زوال جامعه اخلاقی، رواج دروغ و ظاهر سازی و بیانصافی، اضمحلال سرمایههای اجتماعی، تخریب بنیانهای اقتصادی، انزوای ایران در جامعه جهانی با شکلگیری تصویری ماجرا جو از آن و به طور خلاصه چشم اندازی نگران کننده و به دور از شاخصهای امید به آینده است. اگر فکری برای این بحرانها نشود شاهد سوختن خشک و تر، اصلاحطلب و محافظهکار، راست و چپ، اسلام گرا و ملی گرا، مذهبی و سکولار و نخبه و عامه خواهیم بود. روند اوضاع کنونی کشور به وضوح نشان می دهد که روشهای سیاسی غیردموکراتیک فارغ از اینکه از چه اندیشهای پیروی کند و به چه جناحی وابسته باشد، گرهای از مشکلات روز افزون جامعه باز نمیکند و تنها قفلی بر قفل ها اضافه میکند. مشی غیردموکراتیک نمی تواند توسعه اقتصادی و اجتماعی در برداشته باشد حتی اگر نفت به عنوان منبع اصلی ثروت به قیمت اعجاب آور بیش از 80 یا 90 دلار برسد؛ عدالت اجتماعی و اقتصادی در پرتو بینشها و منشهای غیردموکراتیک حاصل نمیشود حتی اگر سطوح مختلف سیاسی و اجرایی را از هر نیروی دگر اندیش پاکسازی کند و به ضرب تبلیغات پرسر و صدا و هماهنگی همه نیروهای عمل کننده بخواهد وضعیت ملی و بینالمللی کشور را چون بهشت برین ترسیم کند. حاکمیت غیر دموکراتیک اساساً نمی تواند انسجام و نظم درونی خود را برقرار کند حتی اگر چند روز یکبار با دستوری مدیری عزل شود و وزیری کنار گذاشته شود و تصمیمات به ظاهر انقلابی یک شبه گرفته شود، یا امنیت اجتماعی و سیاسی با اعمال قدرتهای امنیتی و پلیسی و با ضرب و زور پیگیری شود.باید پذیرفت که حاکمیت غیردموکراتیک نمی تواند صلح و امنیت بینالمللی کشور را تأمین کند حتی اگر به مدرنترین امکانات دفاع از کشورهم مجهز شود و برای جذب دوست در سطح جهان از برخی ابعاد منافع ملی کشور نیز چشمپوشی کند. از دل رادیکالیسم و تنگ نظری در عرصه بینالملل به جای ابتکار عمل انفعال بوجود میآید و به جای استفاده از فرصتهای جدید بینالمللی، فرصت سوزی شکل می گیرد و «کمونیسم» که به تعبیر امام راحل به موزههای تاریخ سپرده شده بود، محور جدیدی از توجهات جدید بینالمللی کشور ما میشود و معدود دولتهای کمونیستی برای انعقاد عقد اخوت محوریت مییابند. دفاع از حق و عدالت در جهان وجهی از وجوه دینی و ملی ماست اما متأسفانه سیر به قهقرا و تنزل منزلت بینالمللی کشور وجهی از واقعیت سیاسی امروز ما شده است”.
میردامادی آنگاه با اشاره به عملکردهای دولت نهم گفت: “آنچه امروز در ورای تبلیغات گسترده و پردامنهای که با تسلط بر تمامی رسانههای رسمی و غیررسمی بر موفقیتهای بینظیر دولت در همه زمینهها اصرار دارد مردم ما در عالم واقع میبینند، گرانی فزاینده، تورم مهار ناشدنی، رشد اقتصادی کاهش یابنده، تهی شدن سفرهها و از دست رفتن امید به آینده است”.
دبیرکل حزب مشارکت اسلامی در ادامه سخنان خود با اشاره به اینکه “امروز مردم ما در برابر خود سرابی می بینند که نه در آن مسکن، نه فرصت و امنیت شغلی و نه توشه ای متناسب با رشد تورم وجود دارد و چه بسا در سایه این گسترش فقر، ایمان خود را هم ببازند” از اضمحلال اقتصاد ایران سخن گفت و اضافه کرد: “علیرغم هزینه و تزریق حدود 120 میلیارد دلار درآمد حاصل از فروش نفت و گاز در دو سال 1384 و 1385 به اقتصاد کشور و بهرهمندی از سرمایهگذاریهای پیشین، نرخ رشد اقتصادی کشور در این دو سال ارقام 5.4 و 5.3 درصد گزارش شده است که در مقایسه با نرخ رشد متوسط اقتصادی سالانه حاصل از اجرای برنامه سوم یعنی 5.55 درصد، کاهش نشان میدهد و این در حالیست که درآمد حاصل از فروش نفت و گاز در تمام مدت 5 سال برنامه سوم معادل 120 میلیارد دلار بوده است”.
وی با اشاره به افزایش نرخ تورم از پیش بینی کارشناسان سخن گفت و اینکه: “افزایش نقدینگی صد درصدی ظرف 2 سال در حالیکه جناح حاکم با تکیه بر سیاست تثبیت قیمتها از هنگام در اختیار گرفتن مجلس هفتم مدعی کنترل و مهار نرخ تورم شده است، نرخ تورم را از 15.2 درصد در سال 1383 پس از یک دوره کوتاه سیر نزولی مجدداً در سال 1386 با افزایش مواجه کرده و تا پایان شهریور ماه طبق گزارش بانک مرکزی به 15.8 درصد رسیده است و پیشبینی میشود تا پایان سال حداقل به 20 درصد برسد. هزینه مسکن که در سبد هزینه خانوارهای ایرانی بیشترین سهم را دارد در دو سال گذشته تا حدود صد در صد افزایش داشته بگونهای که خانهدار شدن برای زوجهای جوان به آرزویی دست نیافتنی بدل شده است”.
میردامادی سپس به بررسی وضعیت اجتماعی و فرهنگی کشور پرداخت و با خاطر نشان کردن این مسئله که ”امروز دانشگاههای ما برغم فشارهای بسیار شدید بر تشکل های غیرحکومتی علمی، صنفی، سیاسی و دانشجویی و یکپارچه شدن مدیریت و ایجاد و گسترش تشکل های دولت ساخته و شبه نظامی شاهد بروز تنشهایی است که هم مخرب محیط علم آموزی است و هم بهترین و کارآمدترین جوانان کشور را در معرض خطر و آسیب قرار میدهد” اضافه کرد: “نادیده گرفتن استقلال دانشگاهها و حذف نقش اعضای هیأتهای علمی، غیر تخصصی و غیر علمی شدن مدیریت بزرگترین دانشگاههای کشور، امنیتی کردن جو دانشگاهها و استفاده از حربه تهدید، اخراج، زندان، تعلیق، ستارهدار کردن وامثال آن همه نشانه این است که حاکمیت یکپارچه علیرغم تبلیغات و شعارهای زیبا، نهاد دانشگاه را تنها به صورتی میپذیرد که ابزار و آلت بی اراده مقاصد سیاسی قدرت باشد. و طبیعی است که این وضعیت قابل دوام نخواهد بود و همانگونه که شاهد بودهایم علاوه بر افت علمی، تنشها و بحرانهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را در پی خواهد داشت”.
وی آنگاه ضمن تاکید بر اینکه “امروز جامعه ما با بحرانهای فرهنگی و اجتماعی فراوان روبه روست و سیر روزافزون اعتیاد، قتل و جنایت، فحشا و فساد و حتی فسادهای اداری و دولتی و سوء استفادههای اقتصادی و مالی با شدت و حدت ادامه دارد و حتی اقدامات کور تروریستی پس از سالهای طولانی توقف مجدداً امکان ظهور و بروز یافتهاند”گفت: “متأسفانه به جای ریشهیابی و تلاش برای حل بنیادی این مسایل فشار بر فعالان اجتماعی و نهادهای مدنی، که میتوانند در مسیر کاهش این گونه مسائل مؤثر باشند، رو به افزایش است. بهانه انقلاب مخملین و بر اندازی نرم کافی است تا بدون هیچ دلیل قابل قبول و محکمه پسند، چهرههای فعال و در عین حال منتقد سیاستهای جاری هدف اتهام و افترا و بازداشت قرار گیرند، هر چند آنها که سرنخ های اصلی و خارجی معرفی میشوند، با قرار گرفتن در شبکهای از تبلیغات سیاسی آزاد میشوند و پس از آن فعالان این آب و خاک اعم از مرد و زن در معرض شدیدترین فشارها قرار میگیرند.طبعا این سیاست در راستای تشکل ستیزی تفکرات حاکم قابل فهمتر است. آنها که نهادهای مدنی را دشمن خود می پندارند، آگاهی سازمان یافته و پایدار مردم را آغازی بر بی اعتباری برنامههای پوپولیستی خود می دانند و در این راه برای آنها تفاوتی نمی کند که با یک حزب سیاسی، یک نهاد صنفی، یک حرکت مدنی و یا یک تلاش جنسیتی برخورد کنند. آنچه نتیجه این سیاستهاست همان شکست وحدت ملی و انسجام ایرانیان است که بخصوص در عرصههای مذهبی، قومیتی، زنان و جوانان و نهادهای مدنی نشانههای آن آشکارا قابل مشاهده است. طبیعی است در چنین شرائطی اعمال عدالت در همه زمینهها، رعایت حقوق بشر و حقوق اساسی انسانها و حقوق قانونی شهروندان مصرح در قانون اساسی با موانع اساسی رو به رو میشود. اگر چه رئیس دولت در داخل به گونهای غیر قابل باور دموکراسی را به سخره می گیرد، در خارج از کشور بزرگترین مدافع دموکراسی برای ملت آمریکا میشود، اما جای خالی عدالت و انصاف همچنان بر سر همه سفرهها باقی میماند. در حالیکه آزاد اندیشان داخلی بیسابقهترین فشارها را تحمل می کنند و حتی بدون هیچ دلیل قانونی از رفتن آنها به خارج از کشور جلوگیری میشود رئیس جمهور مبشر آزاد اندیشی برای همه ملتهای در بند استعمار و استحمار بخصوص کشورهای اروپایی و آمریکا میشود”.
میردامادی در مورد سیاست خارجی نیز با اشاره به بحران هایی که کشور با آن روبروست، پرسید: “آیا ما مجاز هستیم منافع ملی کشور را با بهانههای مختلف قربانی اموری کنیم که در اولویت سیاست خارجی مانبوده و نیستند؟ آیا ما مجاز هستیم با سخنان و رفتارهای نا بجا و نسنجیدهای که البته میتواند برای ایامی خاص تیتر اول اخبار جهان گردد چهرهای خشن و وحشت آفرین و ماجرا جو و دشمنساز از مردم ایران به نمایش بگذاریم؟ آیا ما می توانیم با خود ستائی های غیر منطقی و غیر واقعی و تصمیمات به ظاهر انقلابی و یک شبه و مهمتر از همه وارد شدن در معادلات و معاملات منطقهای و جهانی که سود آن تنها برای طرف مقابل خواهد بود رنج تحریم و خدای ناکرده اقدامات خطیر دیگر را بر ملت خود تحمیل کنیم؟”
دبیرکل جبهه مشارکت آنگاه با طرح این خواست که “رابطه حکومت و ملت” اصلاح شود، گفت: “در شرایطی که بحرانهای داخلی و خارجی بطور جدی نگران کننده است، برگزاری انتخابات آزاد می تواند نقطه عطفی باشد تا آب رفته به جوی باز گردد و به همت این مردم، بحرانها پشت سر گذاشته شود و مشکلات همه جاگیر کاهش یابد.“