فیلم روز♦ سینمای ایران

نویسنده
کامبیز رحیمی

‏رفیق بد اولین ساخته عباس احمدی مطلق پس از بازگشت به میهن است که در تهران به نمایش عمومی در آمده است. ‏نگاهی داریم به این فیلم.‏

motlagh1.jpg

عباس احمدی مطلق متولد 1337 تهران، فارغ التحصیل بازیگری و کارگردانی از دانشکده هنرهای دراماتیک است. ‏فعالیت سینمایی را مدیریت تولید فیلم “شهر موش ها” [مرضیه برومند و محمدعلی طالبی] آغاز کرد. اولین فیلمش مرغ ‏و همسایه را اواخر 1367 ساخت و چند سال بعد به امریکا رفت. در آنجا مستند سازی پیشه کرد و اخیراً به ایران ‏بازگشته و فیلم رفیق بد را ساخته است.‏

‎ ‎رفیق بد‎ ‎

کارگردان:عباس احمدی مطلق. نویسنده:ایرج طهماسب. مدیرفیلمبرداری: تورج اصلانی. تهیه کننده: صحرا فیلم. ‏بازیگران: حمید جبلی، ایرج طهماسب، زاله صامتی، ریما رامین فر

دو دوست که سال هاست با صداقت مامور حمل پول بانک بوده اند در آخرین روز کاری خود پیش از بازنشستگی مورد ‏سرقت قرار می گیرند. آنها دزد را پیدا می کنند، اما به نظر می رسد در انفجاری اتفاقی پول ها نابود شده است. در حالی ‏که یکی از این دو دوست، پول ها را برداشته و فرار کرده است. دیگری که برای پیدا کردنش رفته، در نیمه راه به ‏دوست خود حقه زده و با پول از مرز خارج می شود. حالا چند سال گذشته و دوستی که در ایران مانده دیوانه شده است. ‏آن دیگری به ایران باز می گردد و پول را به بانک تحویل می دهد.‏

‎ ‎جدی و شوخی‎ ‎

فیلم رفیق بد را عباس احمدی مطلق کارگردانی کرده و زوج کمدی ایرج طهماسب و حمید جبلی تنها در نوشتن فیلمنامه ‏و بازیگری همراه او بوده اند. اما هر تماشاگری که با کارهای این زوج آشناست پس از تماشای فیلم از خود می پرسد،آیا ‏واقعا سهم آنها در ساخت این فیلم نویسندگی و بازیگری بوده ؟ ‏

نه تنها طهماسب و جبلی که برادران مدرسی هم در شکل گیری چنین اثری بی تاثیر نبوده اند. محصولات صحرا فیلم ‏عموما برپایه دیدگاه های جمعی شکل می گیرد. طهماسب و جبلی در این سال ها توانسته اند تماشاگرانی بالقوه را برای ‏خود دست و پا کنند. این تماشاگران را عموما خانواده ها تشکیل می دهند که به فیلم های این زوج اعتماد دارند. آنها می ‏دانند که فیلم های طهماسب و جبلی-فارغ از دیدگاه های تئوریک- برای اعضای خانواده آنها مضر نخواهند بود. این ‏مسئله در شکل گیری سینمای خانواده یا همان چیزی که در غرب به ‏family movie ‎‏ نامیده می شود، نقشی اساسی ‏دارد اما نمی توان در این میان نادیده گرفته شدن ارزش های سینمایی را از نظر دور داشت.‏

motlagh2.jpg

فیلم رفیق بد از التقاط چند ژانر مجزا و حتی شیوه های مختلف کمدی نشات می گیرد. فیلم در جاهایی کمیک است و در ‏جاهایی دیگر به شدت ملودرام. در صحنه های اول فیلم می بینیم که طهماسب برای دیدن دوست خود به تیمارستان می ‏آید. در این فصل ما با نگره های ملودرام رو به رو هستیم و تماشاگری که عادت کرده جبلی را در نقش های کمیک ببیند ‏او را در نقش یک روانپریش باور نمی کند. طهماسب هم کمی از ظاهر همیشگی خود خارج می شود و تقریبا در هیات ‏یک لمپن ظاهر می شود. این التقاط در جنس کمدی فیلم هم به چشم می آید. فیلم در جایی کمدی کارتونی است مانند ‏فصلی که در بیمارستان به جبلی شوک الکتریکی می دهند و در جاهای دیگر مثل فصل دعواهای جبلی و طهماسب بر ‏سر پول کمدی کلام و گاهی موقعیت. طهماسب و جبلی در برخی لحظات کوشیده اند متفاوت با دیگر فیلم هایشان باشند و ‏از طرفی دیگر می ترسند تماشاگر را هم از دست بدهند. همین سردرگمی کار را خراب کرده است. البته در این میان ‏صحنه های کمیک موفقی وجود داردکه از آنها می توان به ایده شوخی در ماشین هنگام کر شدن جبلی اشاره کرد. اما ‏همین تک ایده ها نیز در میان سردرگمی کلی فیلم از دست رفته است.‏

فیلم در انتها نیز بیش از آنچه ظرفیت فیلمنامه اجازه می دهد کش دار شده است[همچون فصلی که طهماسب و جبلی ‏برای آوردن پول ها با هم همسفر می شوند]. گاهی شتابزدگی در فیلم آنقدر شدت می گیرد که حتی مسائل ساده و ‏جزئیات ساده هم به فراموشی سپرده می شوند. در صحنه ای جبلی، طهماسب را با تیر می زند و در سکانس بعد آنها ‏راحت بدون هیچ اثر گلوله ای به راه خود ادامه می دهند. خانواده آنها هم که از میانه داستان به قصه اضافه شده اند به ‏یکباره رها می شود و هیچ دلیل منطقی برای عدم حضور آنها در فیلم نیز ذکر نمی شود.‏

طهماسب و جبلی سال های سال کار کرده اند. برای کودکان فیلم ساخته اند و برای بزرگسالان کمدی های مفرحی را ‏مقابل دوربین برده اند،اما هیچگاه نتوانسته اند به سینماگرانی موفق حتی در نوع نگرش خود تبدیل شوند. دلیل هم ساده ‏است.آنها همواره خود را در سطح توقع تماشاگر نگاه داشته اند که این از آفت های فیلمسازی است. ‏

پیش بینی های صحرا فیلم و گروه سازندگان فیلم درست از آب در آمده است. فیلم خوب می فروشد. مردم بی توجه به ‏آنچه آگفته شد به سینما می روند و می خندند. اما چه سود خنده ارزان فروختن؟ نمی خواهم بگویم که خود من اصلا ‏نخندیدم اما در طول فیلم آرزو می کردم که ای کاش این زوج هنرمند لااقل در اندازه های واقعی خود [حد اقل همان کلاه ‏قرمزی و پسرخاله] ظاهر می شدند!‏