در فضای مجازی اینترنت می چرخیدم که به این جملات تأمل برانگیز در یک وب سایت کارتون و کاریکاتور بر خوردم: “…کوچک شدن محدوده آزادی بیان بستری مناسب برای رشد طنز و به پیروی از آن هنر کاریکاتور است و تفاوت های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی اشکال متفاوتی از این هنر را در نقاط مختلف دنیا نمایانده است…” تأثیر این مقدمه چینی چنان بود که دیگر نتوانستم اصل مطلب را دنبال کنم. آیا واقعاً محدودیت آزادی بیان “بستری مناسب” برای رشد طنز و کارتون فراهم می آورد؟
خلاقیت و محدودیت
در فضای مجازی اینترنت می چرخیدم که به این جملات تأمل برانگیز در یک وب سایت کارتون و کاریکاتور بر خوردم: “…کوچک شدن محدوده آزادی بیان بستری مناسب برای رشد طنز و به پیروی از آن هنر کاریکاتور است و تفاوت های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی اشکال متفاوتی از این هنر را در نقاط مختلف دنیا نمایانده است…” تأثیر این مقدمه چینی چنان بود که دیگر نتوانستم اصل مطلب را دنبال کنم. بار دیگر باوری قدیمی از جنس ارتباط آب پاشیدن به گربه و زگیل در آوردن، از زبان هنرمندی تکرار می شد آن هم یک کارتونیست که هنرش، شکستن انگاره های کج و نا به هنجار است.
آیا واقعاً محدودیت آزادی بیان “بستری مناسب” برای رشد طنز و کارتون فراهم می آورد؟ ادله عقلی و مثال های عینی این گزاره کدام اند؟
شاید چنین استدلال شود که عدم امکان بیان مستقیم و بی واسطه اندیشه، هنرمند را وا می دارد تا بیان غیرمستقیم در پیش گیرد و اندیشه را به کار ِ خلق نشانه های تازه برای نمایندگی آنچه قابل گفتن نیست بگمارد. مگر نه این که “کارتون”، هنر تمثیل و سخن گفتن در پرده طنز است؟ پس محدودیت آزادی بیان ناخواسته برای کارتون بستری مناسب فراهم آورده است!
به نظر می آید اشتباه یا مغلطه ای درباره “تمثیل” و “بیان غیر مستقیم اندیشه” پیش آمده باشد. کارتون به ظرافت و گاه غیر مستقیم سخن می گوید نه به این خاطر که از تأثیر کلام بکاهد یا سر به سلامت از مهلکه سانسور به در آورد، برعکس، برای آن که با جادوی طنز، قدرت و نفوذ اندیشه را دوچندان کرده باشد. کارتونی که از فشار خطوط قرمز و محدودیت ها به تمثیل و پرده پوشی پناه آورد به ورطه ابهام و ژاژگویی خواهد افتاد. پرنده، درخت، میز و صندلی، دریا و کشتی، قرار است هر کدام نماینده چیز دیگری باشند که در محدوده ناگفتنی ها است. نتیجه کار، دیگر نه یک اثر هنری، که از قماش پیام های رمزی زمان جنگ خواهد بود:“بچه ها، نخود بریزید رو قناری ها!” فقط کافی است دفترچه رمز را داشته باشید و جای “نخود” را با”خمپاره” و “قناری” را با “تانک دشمن” عوض کنید تا به مفهوم ساده و یک خطی پبام پی ببرید. در فشار سانسور، تمام انرژی هنرمند صرف آفرینش و تلفیق چنین ”کُد” هایی خواهد شد که در صورت موفقیتِ بیننده در کشف رمز، مفهومی چندان عمیق تر از پیام جنگی کذایی عایدشان نخواهد کرد.
از طرف دیگر چنین رویه ای، بر نگاه و عادت مخاطبان هم تأثیر منفی می گذارد چنان که در جامعه ما گذاشته است. بسیاری از مردم ما “کارتون” ها را اصلاً به شکل بسته های رمزی می بینند و گاه برای شکستن رمز(ی که وجود ندارد) ذهن را به دورترین جای ممکن پرواز می دهند حال آن که تمام معنا را همین جا در خود اثر می توان یافت. اکثر کارتونیست های ایرانی با تفاسیر دور از ذهن از آثار خود روبرو بوده و گاهی به همین خاطر به دردسر افتاده اند. ذائقه عادت کرده به پیام های رمزی، دیگر باور ندارد که پشت هر کاسه نیم کاسه و ورای هر اثر، حرف مگوی آنچنانی نباشد.
پس آثاری الکن و نامفهوم و بینندگانی درگیر توهم توطئه، دستاورد این بسترآفرینی “محدودیت آزادی بیان” است.
مثال های عینی هم هیچکدام نمایشگر شکوفایی هنر کارتون در لوای محدودیت نیست. پنجاه سال دیکتاتوری کمونیستی در شوروی، کارتونیست هایی پرورش داد که برای ساختن ایده های خود ”محتاج” به سانسور بودند و بعد از گلاسنوست، چون دیگر دلیلی برای سخن گفتن در پرده و تمثیل وجود نداشت تقریباً همه از صحنه روزگار محو، یا پای ثابت جشنواره های درجه سه کارتون شدند. در ایران هم وضعیت بیمارگونه کارتون امروز را می بینیم که چطور در اثر سوء برداشت ها و محدودیت ها به شیر بی یال و دم و اشکم تبدیل شده و به انزوا گراییده است. البته کارتونیست ها همه جا در صف اول مبارزه با استبداد و نابسامانی های سیاسی اجتماعی قرار دارند، اما به شرط آن که فضایی برای ظهور و بروز در اختیارشان قرار گرفته باشد و گرنه هیچ نسبتی بین سانسور و رشد خلاقیت کارتونیست ها نبوده، نیست و نخواهد بود.
از یاد نمی برم سال ها پیش وقتی از بهرام بیضایی درباره رشد خلاقیت هنری در فشار سانسور پرسیدند کارگردان اندیشمند سینما و تئاتر ایران با چه شدت و قاطعیت پاسخ داد که این عقیده محصول یک نظام فکری استبداد زده است تا فراموش کنیم که سانسور، خلاقیت را پرورش نمی دهد. آن را ”می کُشد”.