سال نو با نمایش دو فیلم جنگی شروع شد. در سالی که سرداران ایران رابسوی جنگی مخوف می برند، فیلم “ اخراجی ها” را در اکران نوروزی به نمایش گذ اشتند تا بهر ترتیب شده وحتی با طرح شوخی های جنسی مردم را به جبهه و جنگ برگردانند و در کنارش فیلمی جنگی به سبک دهه شصت را با امکانات دولتی بر پرده نگه داشتند.
نگاهی به اکران نوروزی فیلم ها
آغاز سال جنگی باسینما
سال نو با نمایش دو فیلم جنگی شروع شد که نیمی از سهمیه اکران را به خود اختصا ص داد. دولت هم قدم تازه ای در دولتی کردن کامل سینمابرداشت تا کاملا سیاست جنگی دهه شصت رامستقر کند.
اخبار حکایت داشت که شیوه اکران به سالهای دهه 60 و اوایل 70 بازخواهد گشت. در آن دوره سینما ها به 4 گروه چند سینمایی تقسیم شده و فیلمها در این گروه های سینمایی به نمایش در می آمدند. با این تدبیر سینماهای آزادی که خود فراخور زمان، جغرافیا و.. فیلم هایشان را انتخاب می کردند حذف می شوند. بر اساس این اخبار گرو ه ها ی سینمائی از 4 به 5 گروه تغییر می یابند و سینمای فرهنگ واقع در خیابان شریعتی، ابتدای خیابان دولت که در سال های اخیر به سینمایی پرفروش تبدیل شده و در زمره سینماهای آزاد جا دارد به یک گروه مستقل تبدیل می شود.
امسال هم همانند چند سال گذشته از میان 4 فیلمی که قرار بود در نوروز به نمایش در آیند، نمایش 3 فیلم پیش از نوروز آغاز شد. توجیه هم آن است که مردم در حال خرید برای نوروز و درواقع با یک تعریف کارشناسی مشتریان سرگردان سینماها جذب فیلم های تازه شده تا این فیلم ها بهتر بفروشند. اما جز یک فیلم باقی فیلمهای اکران شده چندان انتخاب مناسبی برای نوروز نبودند. شب بخیر فرمانده(انسیه شاه حسینی)، اخراجی ها(مسعود ده نمکی)، خون بازی(رخشان بنی اعتماد) و مهمان(سعید اسدی) فیلم های نوروزی سینماهای ایران به شمار می آیند. قرار بود فیلم پارک وی(فریدون جیرانی)نیز در گروه پنجم روی پرده برود که ارشاد نتوانست به موقع برنامه ریزی کند و فیلم ها در همین 4 گروه به نمایش در آمدند. فیلم شب بخیر فرمانده از فیلم های موسوم به جنگی دهه 60 است که حوزه هنری آن را تهیه کرده است و از مدت ها پیش چون هم صاحب فیلم و هم صاحب سینماست برای اکران آن در نوروز برنامه ریزی کرده بود. فیلم فروش مناسبی هم نداشت چون به هیچ وجه مناسب حال و هوای عید نبود. تنها زور امکانات دولتی آن را روی پرده نگه داشت. قرار بود جای این فیلم کمدی قلقلک(مسعود نوابی)روی پرده برود. اما اولویت فعلا با سینمای دفاع مقدس است. اما در همین گونه فیلم اخراجی های ده نمکی هم اکران شد که به مدد موضوع متظاهرانه اما زبان کمیکش می رود تا تبدیلا به پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران شود. احتمالا تازمانی که شما این گزارش را می خوانید فیلم به مرز 700 میلیون تومان نزدیک می شود. در ایام نوروز صف های طویلی برای این فیلم مقابل سینما ها بسته شد و حتی برخی سینما ها در سانس های 2 تا 4 صبح فیلم را به نمایش گذاشتند. پخش کننده فیلم گفته بود با بازگشت مردم از مسافرت های نوروزی به فروش بیشتر فیلم بسیار امیدواریم. این فیلم در حالی به نمایش در آمد که تدابیر امنیتی فراوانی برای جلوگیری از پخش پرده ای آن روی cd در بازار قاچاق اندیشیده شده بود. کپی های فیلم پلمب شده توسط ماموران نیروی انتظامی به صاحبان سینما ها تحویل شد و شنیده می شود کد های مخصوصی را به صورت دیجیتالی برای فیلم تدارک دیده اند که در صورت هرگونه ضبط دیجیتالی این کد مشخص شده و سینمای نمایش دهنده لو می رود.
منتقدین سینمائی که در مطبوعات خنثی سینمائی مجالی برای نقد و نظر ندارند، در سایت های سینمائی به نمایش و فروش “اخراجی ها” پرداختند. نیما حسنی نسب در سایت” سینمای ما” نوشت: “اولین کلمهای که با نام مسعود ده نمکی به ذهن میآید، «جنجال» است. او هر زمان در جا که بوده، چه روزهای اعتراضهای خیابانی و روزنامهنگاری و مستندسازی و حالا هم که سینما، حضورش همیشه با شلوغی و سروصدا و حاشیه همراه بوده است. به نظر شما چرا اینطوری است؟ چون او همیشه فرصت انجام کارهایی را داشته که دیگران نداشتهاند؟ چون میگویند امکانات و مجوزهایی برای این جور فضاسازیها و گفتن و نوشتنها دارد که دیگران ندارند؟ چون اگر یکی از این کارها و حرفها را دیگران بزنند و بکنند، حسابشان با کرامالکاتبین است؟”
حتماً اینها هم در این موضوع دخیل است، اما به نظرم همهی ماجرا این نیست. امکانات ویژه را که خیلیهای دیگر دارند یا میتوانند داشته باشند، اما هیچکدام دهنمکی نشدهاند. پس باید به چیزهای دیگری هم فکر کرد؛ به اینکه او اصولاً موجود بیقرار و پرکاری است، اینکه ذاتاً اهل شلوغی و جنجال و حاشیه است و این کار را از همهی اطرافیان و همفکرانش بهتر بلد است؛ این که میداند و میتواند چهطور میشود یک جلسهی سادهی مطبوعاتی یا یک روی صحنهرفتن در شب اختتامیه را به مهمترین و خبرسازترین سوژهی یک جشنواره تبدیل کرد. دهنمکی بیشک شم قوی و ویژهای دارد که میتواند با انتخاب سوژهها و تیترها و عنوانها کاری کند که محصولش خیلی خیلی بیشتر از آنچه از نظر هنری و اجتماعی و ژورنالیستی مهم و با کیفیت است، به نظر برسد. این شکلی است که نشریههایش – شلمچه و دوکوهه و جبهه – و مستندهایش – فقر و فحشا و کدام استقلال؟کدام پیروزی؟ - این همه سروصدا و حرف و حدیث و بازتاب پیدا میکند، بدون این که هیچ نشانی از کیفیت ماندگار مدیومشان داشته باشند. اصلاً نگاهی به عنوان کارهایش میتواند خیلی چیزها را روشن کند؛ در روزگاری که روزنامههای مختلفی با نامهای مرسوم و اغلب تکراری درمیآمد، «شلمچه» نامتعارف و کنجکاویبرانگیز بود. واژههای «فقر» یا «فحشا» یا نام دو تیم فوتبال محبوب پایتخت هم به خودی خود برای پرمخاطب شدن کافیست، گیرم هردوی این مستندها از ضعیفترین محصولاتی باشد که در حوزهی تصویر در این سالها تولید شدهاند اما در عوض آمارها از استقبال و فروش میلیونی این دو مستند میگویند.
… و اخراجیها را هم بدون این پیشزمینهها نمیشود بررسی کرد و دربارهاش نوشت. اصلاً فیلم بدون این حاشیهها و فارغ از نام سازنده و جوانبش چیزی برای نوشتن باقی نمیگذارد. اخراجیها اجرایی خام و مبتدی و ضعفهای فیلمنامهای و تکنیکی فراوانی دارد که فیلم اول بودن سازندهاش توجیه خوبی برای آن است، اما استقبال بیسابقهی مردم – چه در جشنواره و چه حالا در روزهای اول اکران عمومی – میگوید که باز هم دهنمکی هنر و شم ویژهاش را در انتخاب موضوع و تواناییاش را در به کارگرفتن امکانات و بهرهبرداری تبلیغاتی درست از هر فرصت کوتاه نشان داده است.
فیلم اول دهنمکی با جمعکردن چندتا از بانمکترین بازیگران بداههپرداز کمدی و شوخیهایی که چندتایش واقعاً میخنداند، با سوژه و شخصیتهایی که فکرکردن به آن هم برای بعضیها میسر نبود و با کمک سروصدا و جنجالی که حول و حوش نمایش جشنوارهایاش راه افتاد، قطعاً پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران خواهد بود. آن هم در حالی که نه سوژهی بکر و اریژینالی دارد (یک نسخهی اینجایی و ایرانی از «دوازده مرد خبیث» رابرت آلدریچ)، نه اغلب طنزهایش از جوکها و اساماسهای این روزهای کوچه و خیابان فراتر میرود، و نه تفاوت چندانی با نمایشهای مقبول و محبوب این روزها مثل کارهای بهزاد محمدی و آخرین کار اکبر عبدی ( اکبرآقا آکتور تئاتر) دارد. اما یادمان نرود که در حالی که گروههای مستعد تئاتری ایران بدون توقع یک ریال در حسرت یک ماه اجرا ماندهاند، تئاتر موزیکال عبدی چند ماه روی صحنه ماند و پرفروشترین نمایش تاریخ تئاتر ایران شد.
اگر قرار باشد تصویر درست و دقیقی از پدیدهی اخراجیها به دست بیاوریم، باید همهی این نکات را که اشارهوار ازش گذشتم کنار هم بچینیم و بشکافیم و به نتیجهی معقول برسیم؛ تحلیل این یکی فکر نکنم کار خیلی سختی باشد.”
مسعود ده نمکی این نقد را تحمل نکرد و طبق معمول به جنجال پرداخت و رد سایت شخصی خود اتهاماتی را متوجه نویسنده کرد. امیر قادری نویسنده دیگر سینمائی، در پاسخ ده نمکی نوشت: “فیلمی مثل اخراجی ها، همان طور که قبلا نوشته ام فیلم ریاکارانه ای است، چون آن چه به وسیله آن تماشاگرش را جلب و جذب می کند و آن چه درست و صحیح فرض می کند، دو تا هستند. همان ماجرای هدف، وسیله را توجیه می کند. آن چه با آن شوخی می سازی و تماشاگرت را سرگرم می کنی و بخش اعظم فیلم ات را تشکیل می دهد، تفاوت دارد با آن چه که تبلیغ می کنی درست است. در آثار هنری صادقانه، این هر دو، یکی هستند.
در اخراجی ها، چیزهایی نشان ملت می دهی به این امید که آخر کار بتوانی ثابت کنی این ها هیچ کدام اش درست نیست و خدا جای دیگری است. پس آن چه به نظرت درست و جذاب می رسد، همان چیزهایی نیست که فیلم ات را جذاب می کنند. ( یک نمونه اش شوخی درباره کمک های جنسی در جبهه ها )
در حالی که اگر بخواهی کاملا صادق باشی، آن چه به آن اعتقاد داری، آن قدر به نظرت زیبا و جذاب می رسد که از طریق همان چیز بتوانی تماشاگرت را جذب کنی. اتفاقی که مثلا در سنتوری ( که ما را به طرفداری از آن متهم! می کنی ) افتاده. نگفتم شلوغ نکن که ما هم برای خودمان دلایلی داریم؟ اتفاقا مهرجویی هم در آن فیلم، به راحتی می توانست در دامی که تو افتاده ای بیفتد.
یعنی از جذابیت های زندگی یک معتاد استفاده کند، و بعد اعتیاد را انکار کند. در حالی که در سنتوری این اتفاق نیفتاده. مهرجویی به معتاد نوازنده، حق زندگی، آن طوری که خودش می خواهد را بخشیده. فاصله بین صداقت و رد گم کردن، همین جاست. آخر چه طور می توانیم به چیزی اعتقاد داشته باشیم، بی این که بتوانیم با آن صفا کنیم؟
اگر نمی توانیم، خب لابد به این خاطر است که اعتقاد نداریم. با همه این حرف ها در نظرسنجی های بعد از جشنواره، اکبر عبدی و علی اوسیوند ( که به نظرم کارش دیده نشد ) و رضا بهارانگیز، تدوین گر فیلم ات را به عنوان چند تا از بهترین های جشنواره انتخاب کردم. قسمت هایی از فیلم ات را هم دوست داشتم، اما همه اش را امکان نداشت، چون به نظرم فیلم شرحه شرحه ای است که کلیت و همگونی مورد نیاز یک اثر هنری را ندارد. تو هم حق نداری ما را به ایستادن درباره مردم و خدا متهم کنی. کاری که ظاهرا آدم بدهای فیلم ات را به خاطر همین چیزها رد می کنی.
چون نمی فهمند آن هایی که به نظرشان اراذل و اوباش می رسند، شاید نزد خدا از آن ها محبوب تر باشند. می بینی که با نوشتن این یادداشت و متهم کردن ما به ایستادن در برابر خدا، همان کاری را کرده ای که در فیلم ات ظاهرا با آن مبارزه کرده ای. گفتم که اعتقاد به چیزی، پیچیده تر از این حرف هاست.”
فیلم های دیگر
خون بازی هم پس از گیلانه دومین تجربه همکاری مشترک رخشان بنی اعتماد و محسن عبد الوهاب است و در امتداد نگاه اجتماعی بنی اعتماد دردوران فیلمسازی اش قرار می گیرد. خون بازی به معضل اعتیاد می پردازد و محمود کلاری آن را به شکل سیاه و سفید تصویر برداری کرده است. این فیلم تنها کاری بود که دقیقا روز اول فروردین روی پرده رفت. تهیه کننده فیلم هم تمهیداتی را برای فروش بیشتر اندیشیده است. از تماشاگران فیلم خواسته می شود بلیت های خود را دور نیاندازند و در یک مسابقه شرکت کنند. شعاری هم برای تبلیغات فیلم طرهحی شده است. در جمله ای آمده این جایزه را به خاطر شور و شعور شما در انتخاب این فیلم تقدیم می کنیم که به نظر می رسد نوعی طعنه زنی به فیلم اخراجی ها و همزمانی نمایش این دو فیلم باشد.
مهمان هم که ناخوانده مهمان نوروز شد. این فیلم متعلق به انتهای جدول سال 85 بود. اما به دلیل طولانی شدن نمایش فیلم ماقبلش یعنی تله(سیروس الوند) زمانی روی پرده آمد که مصادف با نوروز شده بود. فیلم محصول کمپانی بازسازی فیلمهای فارسی فرحبخش است و نا موفق ترین فیلم دوره نمایش خود. مهمان تمام بار خود را بر دوش امین حیایی استوار کرده که کم کم می رود برای این دفاتر تبدیل به رضا بیک ایمانوردی دوران شود.
قرار بود فیلم سنتوری(داریوش مهرجویی) هم مهمان نوروز سینما ها باشد، اما هنوز مسئولین ارشاد از اکران فیلم ابا دارند. فرازمند یکی از تهیه کنندگان فیلم اعلام کرده به محض صدور مجوز لحظه ای برای اکران آن تامل نمی کنند. بنابراین شاید فیلم اکران بعدی سینما ها باشد. به شرطی که مجوزش صادر شود.