ماکس بوت
آیا هفت تیرکش جنگ طلب کاخ سفید، ایران را نشانه گرفته است؟
شما با خواندن مطلب مجله بریتانیایی گاردین تحت عنوان “نقشه های حمله احتمالی پنتاگون به سایت های اتمی ایران بسیار پیشرفته است” به این نتیجه میرسید.
روزنامه رقیب ساندی تایمز هم برای آنکه عقب نیافتد، گزارش داده که در صورت حمله نسنجیده به ایران، پنج ژنرال و دریادار آمریکایی آماده استعفا هستند.
در رسانه های آمریکایی نیز متخصصان مخالف بوش، از هیلاری من و فلینت لورت تا زبیگنیو برژینسکی، مرتب در این مورد می نویسند که چگونه آمریکا میخواهد جرقه یک آتش بزرگ را بزند. انگار که ایالات متحده آمریکا همانند آلمان هیتلری در پی آن است که با تحریکات ساختگی به لهستان حمله کند. اما در حقیقت این ایالات متحده و متحدان آن هستند که قربانی این رویارویی شده اند.
بیاد بیاورید که گرفتاری از زمانی شروع شد که ایرانیان 52 نفر را در سفارت آمریکا در سال 1979 به گروگان گرفتند. از آن زمان تاکنون عوامل ملایان مشغول جنگ با ایران هستند. حمله تروریستی به سفارت و پادگان تفنگداران دریایی آمریکا در بیروت در سال 1983 منجر به کشته شدن 258 آمریکایی شد. گروگانگیری چندین آمریکایی در بیروت. اتهام بمب گذاری در خوبار عربستان در سال 1996 که 19 آمریکایی در آن کشته شدند. و همین اواخر تامین تسلیحات و آموزش نظامی برای شبه نظامیان مخالف آمریکا در عراق که منجر به کشته شدن 170 آمریکایی در عراق شد.
انکار شواهد مداخله ایرانیان در عراق از طرف بعضی منفی بافان خنده دار است. نیروهای آمریکایی در پادگانها خمپاره ها، راکت ها، و بمب های ساخت ایران را نمایش داده اند. آنها حتی تعدادی از افسران سپاه قدس را که مسئول تجهییز شبه نظامیان عراقی بودند در بازداشت خود دارند.
با این همه منتقدان هنوز مطمئن نیستند که این اقدامات با تائید رهبری ایران باشد. گویی در یک حکومت دیکتاتوری این امری عادی است که نیروهای امنیتی خلاف دستور دیکتاتور عمل نمایند. برعکس شواهد زیادی در دست است که نیروهای قدس سرخود دست به این اقدامات نزده اند، بلکه دستورات فرمانده خود را اجرا کرده اند.
در رویارویی با این همه ستیزه جویی ها، تازه اگر نخواهیم به تهدیدهای آقای احمدی نژاد در مورد متحد ما اسرائیل توجهی کنیم، ایالات متحده آمریکا کاملا حق دارد که قبل از دست یابی ایران به سلاح اتمی به این کشور حمله کند. اما این بدان معنی نیست که چنین حمله ای در شرایط کنونی بهترین استراتژی است و یا اینکه دولت باید آنرا پیگیری نماید.
در واقع، دلیل زیادی برای حمله به ایران وجود ندارد. در حالی که آمریکا در دو مناقشه عمده درگیر است، دولت علاقه ای برای باز کردن یک جبهه دیگر را ندارد. آقای بوش بدنبال آن است تا فشار بر ایران را افزایش دهد و به یک راه حل دیپلماتیک برسد و از رویارویی نظامی پرهیز نماید.
در این مسیر، آمریکا موافقت سازمان ملل متحد برای تحریم را گرفته، و تحریمهای یکجانبه مالی خود را در مورد شبکه مالی ایران بکار گرفته است. شواهد حکایت از این دارند که این اقدامات به رهبری ایران آسیب رسانده و عناصر کلیدی در رژیم ایران را نسبت به روش احمدی نژاد نگران کرده است. اما این استراتژی برای کارآئی بیشترباید یک بعد نظامی هم داشته باشد؛ به همین دلیل است که دومین ناو هواپیمابر آمریکا وارد منطقه شده و عوامل ایران در عراق دستگیر شده اند.
ایرانیان فقط در صورتی حاضرند امتیاز بدهند که از آمریکا بترسند. بنابراین مخالفان بوش با گفتار در مورد جنگ قریب الوقوع آمریکا به بوش خدمت بزرگی میکنند. هشدار بیشتر بهتر، میخواهد موجه باشد یا نباشد.
منبع: لوس آنجلس تایمز، 10 مارس