باربد کاوه
با سعید لیلاز، اقتصاددان، درخصوص نامه 150 نماینده مجلس به احمدی نژاد و اوضاع اقتصادی کشور گفت و گو کرده ایم. وی دوران کنونی را “سیاه ترین دوران ایران از لحاظ رانت خواری در این 27 سال” می داند.
نظر شما درباره نامه 150 نماینده مجلس خطاب به آقای احمدی نژاد چیست؟
من فکر می کنم سه عامل باعث شده شرایط سیاسی به آقای احمدی نژاد سخت و از هرجهت به سمت ایشان تهاجم انجام شود. عامل اول، نتایج انتخابات 24 آذر است که شکست حامیان آقای احمدی نژاد را در پی داشت و موجب تضعیف روحیه سیاسی ایشان شد. عامل دوم تصویب قطع نامه شورای امنیت علیه ایران است که هم افکار عمومی کشور و هم محافل سیاسی داخلی حکومت آقای احمدی نژاد را مسئول این تصویب می دانند. عامل سوم هم وخامت اوضاع اقتصادی و به سبب آن اوضاع اجتماعی کشور است، زیرا بخش مهمی از این وخامت ناشی از سیاست گزاری ها، عملکردها و موضع گیری های آقای احمدی نژاد و دولت نهم است. این سه عامل باعث شده که بخش مهمی از نیروهای سیاسی داخل حکومت سعی کنند حسابشان را از حساب آقای احمدی نژاد جدا کنند و در حقیقت به افکار عمومی هم توضیح دهند موافق آن چیزی که در دولت می گذرد نیستند. بخصوص کاهش جهانی قیمت نفت خام یک تصویر تیره و بسیار مبهمی برای 1386 برای ما ترسیم کرده. دولت نهم به گونه ای هزینه ها و مطالبات را بالا برده که اگر ترمز هزینه ها را همین الان هم بکشیم، برخلاف تصور بسیاری از ناظران سیاسی تا اواسط سال 1387 هم چرخ ماشین هزینه های دولت نخواهد ایستاد. بنابراین ما سال آینده با چشم اندازی که الان داریم با کسری بودجه احتمالی بسیار بزرگ یا با کاهش شدید درآمدها و هزینه های دولت که همه این ها تداعی کننده شرایط ایران در سال 1356 است، روبرو خواهیم شد. یعنی سال 1386 مشابهت های زیادی با سال 1356 خواهد داشت که بعد از یک دوره رونق نفتی 7، 8 ساله کشور وارد یک بحران اقتصادی عمیق شد و به تبع آن حکومت دوام نیاورد. این شرایط با یک تغییراتی مجددا چشم انداز تکرارش ممکن است وجود داشته باشد. به این دلیل هم مجلس و هم جناح های سیاسی با این نامه نگاری ها دارند سعی می کنند حسابشان را از لحاظ سیاسی از آقای احمدی نژاد جدا کنند، چون ایشان را عامل مهمی در به بن بست رسیدن اقتصادی و اجتماعی کشور می دانند؛ وگرنه از نظر عملیاتی و قانونی، مجلس، بخصوص اکثریت 150 نفری اش، به هیچ وجه نیاز به این ندارد که با آقای احمدی نژاد نامه نگاری کند. کافی بود متمم های پی درپی مورد درخواست دولت برای هزینه کردن های بی مورد را تصویب نمی کردند. چرا تصویب کردند؟ کافی است بودجه 1386 را با آرامش و با حداکثر نگاه علمی و واقعی ممکن بررسی کنند. نیازی به صدور این نامه نبود. این نامه از نظر من با اینکه محتوای بودجه ای دارد اما صرفا یک حرکت سیاسی است.
آقای احمدی نژاد وعده دادند که قیمت ها را تا سال آینده کنترل کنند. این حرف تا چه اندازه جدی است؟
به هیچ وجه مبنا و زمینه ای برای این کار وجود ندارد. آقای احمدی نژاد اگر واقعا بخواهند قیمت ها را کنترل کنند می توانند به کسری بودجه دولت لگام بزنند و در وهله دوم هم جلوی افزایش هزینه های دولت را بگیرند که دولت مجبور نشود ذخایر ارزی اش را تبدیل به ریال کند و در بازار بریزد. عامل اصلی تورم در کشور همین دو مورد است دیگر. اگر دولت نخواهد این کار را بکند معنایش این است که باید یک بودجه انقباضی بدهد که این هم به معنی تشدید رکود و وخامت اوضاع اقتصادی است. از طرفی اگر دولت بخواهد آن ریخت و پاشی را که در سال 1385 شروع کرده برای سال آینده هم ادامه دهد در اینصورت گریزی نخواهد داشت جز اینکه اگر درآمد نفت کفاف داد این درآمد را تبدیل به ریال کند و به بازار ببرد که باز این موجب افزایش نقدینگی و تورم بیشتر است. یا باید وارد یک کسری بودجه وحشتناک شود که به معنای تورم لگام گسیخته و ورود کشور به نظام دونرخی است. در اینصورت نظام تک نرخی فرو خواهد پاشید. احتمالا در سال 86 با چشم اندازی که ما الان می بینیم دولت مجبور خواهد بود دلار را سهمیه بندی کند. اگر دولت دلار را سهمیه بندی کند یک نرخ تورم مضاعف دوباره به اقتصاد ایران تحمیل خواهد شد. من برای سال آینده نه تنها چشم اندازی برای کنترل قیمت ها نمی بینم بلکه با افزایش پایه پولی که امسال در نیمه دوم 85 اتفاق افتاد یک تورم شدید در نیمه اول 86 را پیش بینی می کنم.
برداشت از صندوق ذخیره ارزی چه تبعاتی دارد؟
اصلا الان دیگر چیزی از صندوق نمانده؛ کشور را باید در واقع در بدترین شرایط سیاسی و بین المللی و از نظر مالی خلع سلاح شده تلقی شود. در وهله دوم دولت الگوی مصرف ملی را کاملا فاسد کرده و مردم را کاملا به واردات 50 تا 60 میلیارد دلار در سال عادت داده. در این شرایط سخت اقتصادی و بین المللی دیگر نمی شود انضباط الگوی مصرف ملی را به مردم برگرداند. در وهله سوم باوجود اینکه ما بیشترین درآمد ارزی را داریم اما کارخانه هایمان یکی پس از دیگری دارند ورشکسته می شوند. صنایع دارند از بین می روند و اشتغال به خاطر واردات تحت فشار بیشتری قرار گرفته است. چهارمین موردی که اتفاق افتاده وابستگی سیاسی و اقتصادی کشور به خارج است. پنجم هم ورود پی در پی ریال ناشی از تبدیل این نقدینگی توسط بانک مرکزی است که رشد نقدینگی را به عدد بی سابقه 35 تا 40 درصد رسانده. با این حساب یک تورم لگام گسیخته در نیمه دوم امسال، یعنی از اواخر مرداد، شروع شده و به نظر می رسد تا بهار سال 86 هم ادامه خواهد داشت.
اگر فرض محال کنیم که دولت همین فردا بتواند جلوی تورم را بگیرد، این کارهایی که تا به حال کرده تا چند سال اثر خود را بر اقتصاد مملکت می گذارد؟
این افزایش نقدینگی حداقل تا نیمه دوم 86 اثراتش را نشان خواهد داد ولی خیلی از کارهایی که دولت نهم کرده اساسا برگشت ناپذیر و جبران ناپذیر است. مثلا مصرف ارزی کشور را دیگر نمی شود به 30میلیارد دلار کاهش داد. این کار بسیار دشواری است و فقط در صورتی می شود این کار را کرد که دوباره نظام ارزی را سهمیه بندی کنیم. یا باید دلار را سهمیه بندی کنیم یا قیمت هر دلار را بکشانیم به 1500 تومان. آن وقت تازه یک تورم 30، 40 درصدی خواهیم داشت. هم فرض برگشت پذیر بودن و جبران بسیاری از این سیاست ها غیرممکن و محال است و هم فرض اینکه تورم در سال آینده کنترل شود. من هیچ چشم اندازی برای تحقق هیچکدامشان نمی بینم. سال 86 سال به لحاظ اقتصادی و تبعات اجتماعی اش سالی بسیار وخیم خواهد بود.
با این حساب آیا احتمال استیضاح دولت وجود دارد؟
از نظر سیاسی این امر را خیلی نامحتمل می دانم اما تصورم این است که همانگونه که در دولت های آقای هاشمی در سال 73 و دولت آقای خاتمی در سال 77، کل حکومت موفق شد بدون تغییر رییس جمهور، سیاست های این دولت ها را تغییر دهد ما در مورد دولت نهم هم شاید شاهد چنین وضعیتی باشیم. همین الان نشانه های یک هشدار جدی سیاسی به آقای احمدی نژاد را در رفتار برخی از مطبوعات جناح مقابل می شود دید. از جمله سرمقاله های روزنامه های همشهری و جمهوری اسلامی که هر دو در یک روز منتشر کردند و یک هشدار از بالا به آقای احمدی نژاد بود.
فکر می کنید دولت آقای احمدی نژاد دور بعد هم رای بیاورد؟
الان کمی برای این قضاوت زود است ولی اگر نخواهیم حرفی بزنیم که موجب گرفتاری مان شود واقعیت این است که انتخابات 24 آذر نشان داد که درباره نتایج واقعی همان انتخابات ریاست جمهوری نهم هم باید با احتیاط داوری کرد. تا به حال سابقه نداشته ملت ایران ظرف 16 ماه نظرش را به این شدت و سرعت عوض کند.
اصلا چگونه ممکن است که یک دولت در عرض یک سال و اندی چنین بلایی بر سر اقتصاد مملکت بیاورد؟
همانطور که می بینید دیگر. ما خودمان هم تصور نمی کردیم دولت به این شدت موفق شود کارهایی بکند که جبران ناپذیر باشد. برخی از مسایل هست که اصلا شاید شما روزنامه نگاران در وهله اول متوجهش نشوید. از جمله اینکه میزان مطالبات معوق بانک ها امسال 50 درصد نسبت به پارسال در همین موقع افزایش پیدا کرده. خب مگر آقای دکتر احمدی نژاد نگفت من آمدم پولی را که مردم گرفتند و بانک ها ندادند از حلقومشان بیرون بکشم؟ پس چطور این مطالبات 50 درصد افزایش پیدا کرد. این یک رقم نجومی است. چندین تریلیون تومان پول در این یک سال اخیر وام گرفته شده که هنوز به بانک ها پس نداده اند. این یک فروپاشی نظام پولی و بانکی است دیگر. الان سطح مطالبات معوق در بعضی از بانک ها به بیش از 10 درصد کل مطالباتشان رسیده. معنای اقتصادی و فنی اش این است که این بانک ها همه ورشکسته هستند، چون چشم اندازی برای اینکه مطالباتشان را وصول کنند وجود ندارد. همه این ها در همین یک ساله اتفاق افتاده و اتفاقا ایشان هم کاملا برعکس این ها را شعار می داده. مثلا باوجود اینکه می گفت من پول ها را می گیرم اما فعالیتش نتیجه ای جز افزایش 50 درصدی مطالبات نداشته. در حوزه های دیگر هم همینطور بوده. همین کاهش نرخ بهره آسیب های وحشتناکی به کشور زده. الان بدون تردید ما سیاه ترین دوران رانت خواری و رانت جویی را در دوران بعد از انقلاب داشتیم. حتی در دوران جنگ تحمیلی و چند نرخی بودن ارز چنین شدتی از رانت خواری و استفاده از اعتبارات مجانی بانکی وجود نداشته. شواهدی وجود دارد که حتی بعضا وام های ارزی گرفته و یک ضرب آن را تبدیل به ریال کرده اند؛ و درحالیکه نرخ بهره شان 5، 6 درصد است. برفرض مثال مسکنی که با این پول خریدند 100 درصد رشد قیمت کرده. ما الان با یک وضعیت لگام گسیخته اقتصادی و پولی و مالی در کشور روبرو هستیم. تمام سوراخ هایی که ما را در آستانه فروپاشی قرار داده فقط با وصول روزانه 200میلیون دلار درآمد ارزی ممکن است پر شود. حالا اگر این درآمد ارزی خرج شود من خطر یک فروپاشی کلی را از ذهنم دور نمی کنم. با این وجود اگر قیمت نفت کاهش پیدا کند اصلا احتیاج به هیچ فشار خارجی برای این کار نیست.
پول نفتی که قرار بود سر سفره مردم بیاید چه شد؟
خب از اول هم آمده بود اما این بار شدت گرفت ولی خیلی بی حساب و کتاب تر و لگام گسیخته تر و رانت جویانه تر اتفاق افتاد. همین الان تورم 15 درصد است در حالیکه با وضعیتی که ما داریم باید به 30 درصد می رسید. خب این مابه تفاوت را پول نفت پر کرده. منتهی همه این ریخت و پاش های دولت منجر به کوچکترین کاهش فاصله طبقاتی هم نشده. چون طبقات محروم که مثلا به شبکه بانکی دسترسی ندارند یا به وام های ارزان قیمت و زودبازدهی که وثیقه ای نمی خواهد یا وام های مسکن. اعطای این یارانه ها و وام ها چون به سیستم اداری سپرده شده طبیعتا یک گروه های نزدیک به این دستگاه ها را متمول کرده نه نیازمندان واقعی را. چون دولت هم رویکردش، رویکرد تبلیغاتی بوده تا علمی و اینکه بخواهد واقعا محرومیت زدایی کند. به همین دلیل خواسته در کوتاه ترین مدت بیشترین اعتبارات را به جامعه تزریق کند. به این دلیل است که اصلی ترین طبقات شایسته دریافت این اعتبارات به نظر من به جایی نرسیدند. من خیلی بعید می دانم کس دیگری بتواند به این سرعت چنین پیچیدگی ای در اوضاع اقتصادی اجتماعی سیاسی کشور پدید بیاورد. این کار دولت از این لحاظ واقعا سخت است.