باز دهه ی آخر اسفند است و روزهای آخر سال. و امسال، باز برگزاری انتخابات. انتخاباتی چون کارزار سخت هشت سال پیش. همان که پیامدش پیروزی قاطع اصلاح طلبان بود و شکل گرفتن مجلس ششم، و البته نتیجه اش ترور ناجوانمردانه برادرعزیزمان سعید حجاریان؛ به عنوان مغزمتفکر اصلاحات و از نقش آفرینان اصلی بسته شدن لیست موسوم به مطبوعاتی ها. لیستی که تکلیف هیات رئیسه مجلس پنجم را یک سره کرد، و البته راه را باز کرد برای نوع جدیدی از تقلب انتخاباتی، و ورود نامشروع حداد عادل به خانه ی ملت، پس از ابطال آرای قانونی دیگر عزیزمان علی رضا رجایی و خط خوردن نام او از میان برگزیده شده گان ملت.
بازی ای که آن روز با خط زدن و حذف نام یک نفر آغاز شد، طی هشت سال تکامل یافت، گسترده شد، پیچیدگی پیدا کرد، و شد این انتخابات فرمایشی که چیزی نیست جز شیر بی یال و دم و اشکم. انتخابات که نه، در واقع انتصابات، بسیار دور از یک انتخابات “آزاد، سالم، عادلانه و رقابتی”. انتصاباتی که کار را به جایی رسانده است که در آن، حامیان عاملان و آمران عملیات تروریستی و هدف قرار دادن سعید حجاریان شمشیر از رو بسته و آمده اند که با توهین به افکارعمومی، صندلی های سبز رنگ مجلس را نیز اشغال کنند و جای مدرس ها و مصدق ها را غصب.
در چنین روزی اگرچه گردهم آمده ایم تا برنامه های ضد انسانی اقتدارگرایان و خشونت طلبان را محکوم سازیم، اما مگر می توانیم لب فرو بندیم و از سیاست سخن به میان نیاوریم؟ از صلح و دموکراسی بگوئیم، اما انتخابات از اصلی ترین نمادهای مردمسالاری را به دست فراموشی بسپریم؟ مگر می توانیم خشونت را نفی کنیم و خشونت طلبان را لعن، اما هشدار ندهیم که حامیان تروریست ها در لیست های انتخاباتی اقتدارگرایان جا خوش کرده اند، و پس از حذف گسترده ی رقیبان، هدف تصرف تمام و کمال مجلس را دنبال می کنند.
مگر می توان شاهد این ماجرا بود که جماعتی که برای آنان جان انسان بی مقدارترین چیزهاست- جه جانی که جانیان با گلوله می خواهند از انسان هایی چون حجاریان بستانند یا از امثال مختاری ها و شریف ها می ستانند، و چه جانی که دشمنان آزادی، در چهار دیواری بازداشتگاه ها محبوسش می کنند، یا حتی جانی که با ممنوع الخروج کردن تا در سرزمینی به وسعت ایران زندانی اش می سازند- در روز روشن، در مقابل چشم مردم و حتی به ظاهر با رای مردم، خانه ی ملت را تسخیر کنند؟
از آن سو نیز، آنانی که تنش آفرینی می کنند، بی محابا بر طبل جنگ می کوبند و در حال به ورطه ی نیستی و نابودی کشاندن مردم ایران هستند، دانسته و نادانسته می خواهند ملت را به قربانگاه بفرستند و این بار سعیدها را در مقیاس وسیع قربانی کنند. آنها در شرایطی که فریاد صلح خواهی ملت را نادیده می گیرند، می خواهند با یک دست کردن مجلس و خاموش کردن حتی یک صدا، با نوشتن و تصویب قوانین فرمایشی یا عدم نظارت بر عملکرد دولت، فضای “نه جنگ و نه صلح ” را دامن زده و منافع مادی و انسانی ایران را هر چه بیشتر در جریان “صلح مسلح” و پروژه های بلندپروازانه ی بی حاصل، نابود کنند؛ زمینه ساز تصویب بیشتر قطعنامه های تحریم زنجیره ای شوند؛ و چشم انداز جنگ را در افق همیشه روشن نگاه دارند.
این در شرایطی است که قاطبه ی ایرانیان، از موضع صلح خواهانه و اصلاح طلبانه، بارها بر این نکته انگشت گذارده اند که “ما ملتی نیستیم که بخواهیم مسائل خود را با جنگ و خشونت با دیگران حل و فصل کنیم. ملت ایران از راه مردم سالاری و حقوق بشر، انسان دوستی و آشتی ملی، و تنش زدایی و صلح، بهتر و راحت تر می تواند مسائل خود را در داخل، و همچنین با جهانیان حل کند. ما نیازی به حزب پادگانی، دولت پلیسی و مجلسی فرمایشی نداریم. ما نمی پذیریم که در یک انتخابات غیرآزاد، ناعادلانه و غیررقابتی، نظامیان شخصی پوش و طرفداران جنگ و خشونت، شکنجه و ترور را بر ارکان تصمیم سازی و تصمیم گیری این سرزمین حاکم کنند و در افق حیات ما همواره جنگ و خشونت جلوه گر باشد.“
در حالی که حاکمیت در شرایط سانسور و خودسانسوری گسترده ادعا می کند که همه چیز بر وفق مراد است، ما باید در هر دو جبهه ی “صلح و دموکراسی” برای لحظه ای هم که شده پا پس نگذاریم. در شرایطی که حاکمان هر روز این شعار را تکرار می کنند که در ایران همه طرفدار تداوم برنامه ی هسته ای هستند و به پیامدهای آن هم اصلا نمی اندیشند، ما صلحطلبان کشور باید با تکیه به باورهای انسانی، نگران از تشدید تنش و بروز جنگ و خونریزی، به وظیفه ی ملی و اسلامی خود عمل کنیم؛ صدای صلح خواهانه خویش را هرچه بلندتر به گوش جهانیان برسانیم. ما باید پژواک این خواسته ی اصیل ملت باشیم که بر حقوقی مهمتر، اساسی تر و حیاتی تر از انرژی هسته ای تاکید دارد. و آن چیزی نیست جز حق برخورداری از “مردم سالاری و حقوق بشر” و در دل آن “انتخابات آزاد”، و به موازاتش “ عدالت و توسعه ی پایدار”، “امنیت و صلح” و همچنین اجتناب از “فقر و بدبختی” و “جنگ و صلح مسلحانه”.
ما در این روزهای سرنوشت ساز، باید این خواسته ها را هرچه بیشتر عینیت بخشیده و از طریق آرایی هدف دار که به صندوق ها می ریزیم آن ها را به نمایش درآوریم. و این چیزی نیست جز “نه” گفتن به لیست اقتدارگرایان، و رای “بله” دادن به لیست حامیان خاتمی، البته تنها در اندک حوزه های انتخاباتی که امکان و فرصتی برای حضور و رقابت باقی مانده است، چون تهران.
نهایت حرف ما و رای ما باید این باشد که ما با چنگ و دندان جلوی ورود “حامیان آمران و عاملان قتل های زنجیره ای، باندهای محفلی، و دوستان سعید امامی” را در هر چهره و جلوه سد می کنیم، حتی اگر نهایت توانمان پس از رد صلاحیت های فله ای، جلوگیری از ورود یک نفر به خانه ی مجلس و غصب کرسی مدرس ها و مصدق ها باشد.
متن ویراسته ی سخنرانی ارائه شده در مراسم هشتمین سالگرد ترور سعید حجاریان در تاریخ سه شنبه 21 اسفند ماه 86 با عنوان “صلح برای دموکراسی”.