چگونه یک ایرانی را بشناسیم؟

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

البته شناختن ایرانیان در داخل ایران کار ساده ای است. در واقع شناختن غیر ایرانی ها هم در ایران کار سختی است، چون نه لباس شان با ایرانی ها فرق می کند، نه رفتارشان، حتی مطمئنا رانندگی یک انگلیسی بعد از دو سال در ایران، اگر زنده بماند، مثل بقیه ایرانی ها خواهد شد. اما چگونه می توانیم در بیرون ایران، یک ایرانی را بشناسیم:

اول، بلند حرف زدن: بطور عادی وقتی در یک جایی مانند متروی پاریس، محوطه واتیکان، رستورانی در آلمان، پارکی در سوئیس، یا خیابانی در آمریکا وقتی سه نفر با صدای بلند حرف می زنند، کسی که ایرانی یا عرب نیست، نمی تواند تشخیص دهد که این افرادی که دارند با صدای بلند برخلاف همه با هم حرف می زنند، ایرانی است یا عرب، ولی عربها و ایرانی ها می توانند از زبان تشخیص بدهند که آدمهایی که بلند فریاد می زنند یا در هنگام خندیدن با صدای بلند قاه قاه می زنند ایرانی اند. میزان بلند بودن صدا با زمان خروج فرد از کشور رابطه مستقیم دارد. در مورد ایرانیانی که بیش از سی و پنج سال است از ایران خارج شدند، تن صدا تغییر نمی کند. اگر هزار سال هم بیرون ایران زندگی کرده باشند، همچنان صدایشان بلند است.

دوم، قیافه مردان: در خیابانی در سوئیس یا پاریس یا آمریکا مردی را می بینید که شبیه ایرانی هاست. در این حالت دو امکان وجود دارد، یا ایرانی است یا ایرانی نیست، دستتان را برایش بلند کنید، اگر به شما محل نداد و به سرعت رفت، مطمئن باشید ایرانی است، اگر لبخند زد و برایتان دست تکان داد به احتمال نود درصد یونانی است، ده درصد هم احتمال دارد که از ایرانیان نسل سوم است و هنوز از بقیه ایرانیان فرار نمی کند.

سوم، قیافه زنان: از روی قیافه زنان نمی توانید هیچ وقت بفهمید که آن زن ایرانی است، ممکن است فکر کنید که هر زنی که شبیه شرقی ها باشد و موهایش بور باشد ایرانی است، ولی این احتمال درست نیست، چون زنان عرب هم موهای شان در خارج بور است. البته یک احتمال قوی وجود دارد، اگر زنی موهایش بور بود، چشمانش مشکی بود و انگلیسی را بدون لهجه حرف می زد؛ به احتمال زیاد ایرانی است.

چهارم، در هنگام حرکت: گاهی اوقات شما می توانید از نحوه حرکت افراد بفهمید که ایرانی هستند یا نه. این موضوع خیلی راحت است، وقتی کسی در خیابان حرکت می کند، دو حالت دارد یا زمین را نگاه می کند که در این حالت احتمالا بیخانمان است و دنبال چیزی می گردد. یا روبرویش را نگاه می کند و در این حالت ایرانی نیست، یا سرش رو به بالاست و دماغش رو به آسمان است که تقریبا مطمئن می توانید باشید که ایرانی است.

پنجم: از طبقه دوم یک ساختمان اگر به پیاده رو نگاه کنید، می توانید مطمئن باشید که هر کسی که شما را نگاه کند، در واقع سرش به بالاست، و ایرانی است. اگر از همان روبرو به طبقه دوم بقیه ساختمان ها نگاه کنید احتمالا آدمهای دیگری را می بینید که دارند به خیابان نگاه می کنند، به احتمال زیاد آنها هم ایرانی هستند و دنبال بقیه ایرانی ها می گردند.

 

لوزان و امنیت ملی

اصل عدم قطعیت یا همان اصل عدم قطعیت، ثابت می کند که اصولا معلوم نیست که قطعنامه لوزان امنیت ملی را بخطر می اندازد یا کلا بی خیال این خطراتی است که ممکن است داشته باشد، البته اگر از زوایای مختلف نگاه کنیم، یعنی بطور دقیق تر اگر فرض کنیم در نهاد رهبری فرورفتیم و فقط سرمان بیرون است و از آن زاویه به توافق لوزان نگاه می کنیم، بقول برادر نبویان این بیانیه امنیت کشور را بخطر می اندازد.

اگر فکر کنیم که به خطر افتادن امنیت ملی مثل این چند سال قبلی است که مشکلی وجود ندارد، در واقع هان اتفاقاتی می افتد که درباره امنیت ملی سر ما آمد، مثلا وقتی بعد از روزنامه جامعه و توس ما را دستگیر کردند، معلوم شد که ما چند تا جوک گفتیم، یا مثلا چند گروه موسیقی مرغ سحر و از خون جوانان وطن خواندن و در نتیجه امنیت ملی به خطر افتاده، در برخی موارد امنیت ملی با یک شلواری که توی پوتین رفته به خطر افتاده، گاهی بخاطر تکخوانی زنان به خطر افتاده و گاهی هم بخاطر بین سروش هیچکس و خدا چند ساعتی اختلاف بوده، یا تعدادی از خواهران با حاج محمد نوبری قرار داشتند.

یک جا محسن نامجو از گام نوا پریده وسط گام راک و امنیت ملی مثل سیم سه تار پاره شده، یک جای دیگر سوسن خانم قر داده یا حسن آقا قلیان کشیده یا از این قضایا. کلا یعنی اینکه امنیت ملی خیلی چیز خطرناکی نیست، یکهو می بینی یکی مثل قمر زاررررپ نظریه صادر می کنند و همه می شوندمخلص آن اجرای قدیمی و هیرانیان عزیز، اصلا حواس شان به اینها نیست. عرض شد.