سیستم در بحران

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

گاهی اوقات تعریف کردن یک داستان قدیمی مفید، از خلق کردن یک داستان جدید غیرمفید ضروری تر است. حتما فکر می کنید می خواهم داستان آن دزدی را تعریف کنم که یک شب رفته بود برای دزدی و داشت قفل یک مغازه را با اره می برید، در همین موقع یک مامور نیروی انتظامی که داشت از کهریزک می آمد تا به مصرع دوم بیت اول آقا برود، آقای دزد را دید و چون دزد مذکور نه دستبند سبز داشت و نه شال سبز دستگیرش نکرد و فقط از او پرسید: آقای دزد! داری چکار می کنی؟ دزد مذکور گفت: دارم ویولون می زنم. مامور نیروی انتظامی پرسید: پس چرا صدایش در نمی آید؟ دزد گفت: صدایش فردا در می آید……… بله، درست حدس زدید، می خواستم همان داستان را تعریف کنم، یعنی تعریف کردم. دقیقا همین است. گاهی اوقات صدای ویولونی که داریم می زنیم فردا درمی آید، به همین دلیل دلمان را خوش نکنیم که چون هیچ کس صدای قضیه را امروز نشنیده، پس هیچ اتفاقی هم نیافتاده است.

 

مثلا، آقای خامنه ای روز 22 خرداد پای صندوق های رای یک ویولون زد، الآن صدایش درآمده. حالا هی با دانشجو و استاد و شاعر دیدار می کند تا قضیه سرقت یک دولت را از یک ملت چیزمال کنند، اما فایده ندارد. یا مثلا روز سی خرداد امسال دولت کودتا هفتاد نفر را کشت، الآن تازه صدای قضیه دارد توی قم درمی آید. بالاخره ملتی که سه هزار سال تاریخ دارد، حتما سه ماه هم تاخیر دارد. ولی این از آن ماجراهاست که دیر و زود دارد، ولی سوخت و سوز ندارد. بالا بروید، پائین بیایید، باید جوابش را بدهید. البته جمع کردن مشکلات هم یک فرصتی دارد که اگر در آن فرصت کار را نکنید، دیگر چنین فرصتی تکرار نخواهد شد، مثلا اگر یک هفته بعد از کشت و کشتار سی خرداد 88 قضیه جمع می شد و احتمالا اگر به راه حل های هاشمی رفسنجانی عمل می شد، یک کاری اش می شد کرد، ولی حالا دیگر سیستم به بحران افتاده است.

 

این افتادن سیستم به بحران هم ماجرای مهمی است، معمولا همه حکومت ها تلاش می کنند که مواظب باشند که سیستم( همان نظام خودمان منظورمان است) وارد چرخه بحران نشود. یا امتیاز می دهند، یا یک سوپاپ اطمینان درست می کنند، یا یک مخالف را تحمل می کنند، یا با چهار نفر مشورت می کنند، بالاخره یک کاری می کنند که به قول مرحوم بازرگان وارد “ تاس لغزنده” بحران نشوند. چون وقتی سیستم وارد مرحله بحرانی شد، آن وقت دیگر حکومت هر کاری بکند، ضرر می کند. اگر فضا را باز کند، ضرر می کند، اگر فضا را ببندد ضرر می کند، اگر جلوی مردم را ول کند، ضرر می کند و اگر مردم را خفه کند هم ضرر می کند.

 

به نظر من روزی که میرحسین موسوی بیانیه شماره یازده خودش را نوشت، کار تمام شد. یعنی علیرغم علاقه ای که با تمام وجود به این موجود دارم، به نظر من از این پس مردم می دانند باید چه کنند و اگر او را هم فردا بگیرند حکومت مشکلش حل نمی شود، من تقریبا تردید ندارم در چند روز آینده موسوی و کروبی را می گیرند، ولی این کار دیگر فایده ای ندارد. مردم راه تظاهرات کردن و مقاومت کردن و مخالفت کردن را یاد گرفتند. از طرف دیگر مشکل اصلی جمهوری اسلامی در این سالها همیشه این بود که یک جایگزین روشن و مشخص برای این وضع وجود نداشت، حالا یک جایگزین مطمئن و قابل اعتماد پیدا شده است. در یک پروسه شش ماهه بخش مفید و قابل قبول و قابل اعتماد حکومت، از بخش خطرناک و مضر و غیرقابل اعتماد آن جدا شده و مردم هم رهبری این بخش را پذیرفته اند.

 

امروز دادستانی پروژه مرحله دوم کودتا را شروع کرد. دفتر کروبی مورد حمله قرار گرفت و بسته شد. دفتر میرحسین موسوی هم که کار صیانت از آرای مردم را دنبال می کرد، مورد حمله قرار گرفت و اسناد و مدارک آن به سرقت رفت. مرتضی الویری و علیرضا بهشتی مسوولان دفتر صیانت آرای مردم و مشاور اول مهندس موسوی دستگیر شدند. من نمی دانم وقتی این نوشته را می خوانید میرحسین موسوی و کروبی هم دستگیر شده باشند یا نه، ولی به نظرم می رسد که وحشت تندروها از مردم عقلانیت آنان را بکلی متوقف کرده و حتی به نظر می رسد که میانه رو ها نمی توانند روند فروپاشی را متوقف کنند. واقعا نمی دانم چرا یک نفر به این آقای رهبر نمی گوید که عاقبت این برخوردها یک سقوط سنگین است.

 

به نظر می رسد که اگر بقول آقای خامنه ای، نخبگان( منظورم احتمالا هاشمی و بزرگان قم است) به فکر جمع و جور نکردن بیت آخر غزل خداحافظی حکومت نیفتند، رویارویی خیابانی و خانگی با دولت و حکومت جدی خواهد شد. متاسفانه حکومت می خواهد به مردمی که خودشان به موسوی رای دادند، بگوید که شما به او رای ندادید. و دائما شواهدی را به کار می برد تا به خود مردم در مورد خودشان دروغ بگوید، طبیعی است که مردم چنین دروغی را نمی پذیرند.

 

سیستم به بحران افتاده است. رفتارهای امروز دادستانی نشان داد که حکومت علاقه ای به نجات خودش ندارد. دستگیری رهبران اصلاحات و اعترافات اجباری آنها هیچ اثری بر جامعه نگذاشت، چون جنبش سبز محصول کارخانه اصلاحات نبود که با دستگیری مدیران آن تولیدش متوقف شود. به همین دلیل سیستم به بحران افتاد و حالا دیگر حکومت اگر برخوردش را تند کند، سرنوشت خودش را تلخ تر و سخت تر می کند و اگر برخوردش را اصلاح کند، می تواند فقط احتمال یک کناره گیری نسبتا آرام را برای تندروهای محافظه کار حفظ کند. وقتی سیستم به بحران می افتد، تازه معلوم می شود که امکانات حکومت چقدر محدود و امکانات مردم چقدر زیاد است، دولت مجبور شد مراسم شب قدر حرم امام را لغو کند، دولت جلوی حضور روحانیون بزرگ قم را در مراسم شب قدر قم گرفت.

 

دولت می خواهد با دستگیری کروبی و موسوی جلوی حضور سنگین و موثر سبزها را در مراسم روز قدس بگیرد. اگر کروبی باشد، مردم همه برای روز قدس خواهند رفت، اگر هم کروبی در زندان باشد، مردم با حضور گسترده تری در این مراسم حضور خواهند یافت. سیستم به بحران افتاده است و این بحران روز به روز عمیق تر و گسترده تر می شود. بحرانی که ایجاد شده است، حاصل اشتباه رهبری حکومت در انتخابات است، این اشتباه با اصرار وی و دولت کودتا علیه مردم تشدید می شود. دولت می داند که کوچکترین فضای تنفس برای مردم توفانی بزرگ را ایجاد می کند که اعتراضات بیست و دوم تا سی ام خرداد در مقایسه با آن به نسیمی می ماند.

 

به نظر می رسد واکنش مردم در روز قدس در شهرهای بزرگ ایران و واکنش ایرانیان خارج از کشور در نیویورک و در جریان سفر احمدی نژاد به آمریکا، فضای سیاسی را در اختیار مردم و جنبش سبز خواهد گذاشت. گفته های مسوولان حکومتی، فرماندهان سپاه و پلیس نشان داد که اعتراضات مردم در این ماهها تا چه حد حکومت را دچار وحشت کرده است، این وحشت، ترس مقدسی است، چرا که ترس یک حکومت خطاکار از مردمی است که در جستجوی عدالت و آزادی اند و اگر حکومت از مردم بترسد، چاره ای جز پذیرش حقوق مردم ندارد. ما برای ایجاد امنیت برای خودمان، زنان و مردان اسیرمان، رهبران جنبش باید حضورمان را در روز قدس در تمام شهرهای ایران هرچه گسترده تر کنیم. گفتن ندارد که جامعه ایران در روزهای گذشته، ترس حکومت را از اعتراضات خودشان فهمیده اند و می دانند که کار درست همان است که پس از 22 خرداد توسط جنبش سبز و رهبرانش اتفاق افتاد.

 

از سوی دیگر، ایرانیان مقیم آمریکا، کانادا و حتی اروپا، باید جلوی حضور رئیس دولت کودتا که قصد دارد با حضور در نیویورک برای خود مشروعیت کسب کند، بگیرند. اعتراض گسترده ما در نیویورک بی تردید فضای تبلیغاتی دولت کودتا را در صحنه جهانی از بین می برد و نمی گذارد تا کودتاگران از روی جسدهای مردم ایران عبور کنند و بر صندلی قدرت تکیه بزنند. دو هفته آینده روزهای مهمی برای جنبش سبز است. ما در این دو هفته باید فضای داخل و خارج از ایران را برای دولت کودتا ناامن و برای مردم امن کنیم. اطمینان داشته باشیم که تنها معادله تعیین کننده برای سرنوشت ایران حضور مردم در زندگی سیاسی کشور است.