از فاجعه سوم می توان اجتناب کرد‏

نویسنده
فرخ نگهدار

farrokhnegahdar791.jpg

اکنون دولت ایالات متحده امریکا حفاظت از “پایگاه اشرف”، محل استقرار نیروهای سازمان مجاهدین، را به دولت عراق ‏منتقل کرده، اما اعتراض مجاهدین و تقاضای آنان برای ادامه فعالیت اردوگاه فوق هم چنان با شدت ادامه دارد. آنها تمام ‏نیروی خود را به کار گرفته در امریکا و اروپا لابی می کنند که حق تداوم فعالیت در عراق را، “تحت نظارت بین المللی” ‏برای خود تضمین کنند. آنها هم چنان از “شهر اشرف” به عنوان “بزرگترین امید قابل دوام برای تغییر دموکراتیک در ‏ایران” یاد می کنند. ‏

شواهد بسیار نشان می دهد که واگذاری حفاظت از پادگان اشرف به دولت عراق جزئی از روند گریز ناپذیری است که ‏دیرتر یا زودتر قطعا اتفاق می افتاد. اما مجاهدین از سیر تحول اوضاع در عراق و مناسبات ایران و امریکا تصور دیگری ‏دارند. تا آنجا که از حرکات و گفته های آنان بر می آید پافشاری و تلاش برای ابقای اردوگاه اشرف و تداوم حضور ‏سازمان یافته مجاهدین در عراق مبتنی بر محاسبات زیر است:‏

‏1- آنها بر این حسابند که وضع امنیتی در عراق بهبود نخواهد یافت. از نظر مجاهدین حکومت ایران قطعا مخالف بهبود ‏وضع امنیتی در عراق است و لذا اخلال و دخالت آنان در عراق قطعا ادامه خواهد یافت.‏

‏2- آنها بر این حساب اند که ایران قطعا برنامه اتمی خود را تا دست یابی به سلاح هسته ای ادامه خواهد داد و لذا شانس ‏حمله نظامی به ایران توسط ایالات متحده امریکا و متحدین بسیار جدی است.‏

‏3- بنا به دو دلیل فوق آنها بر این حساب اند که روابط ایران و امریکا در مسیر “وخامت بیشتر” پیش میرود تلاش ها برای ‏‏”تغییر در رفتار رژیم” به تلاش برای “تغییر رژیم” تبدیل خواهد شد. ‏

‏4- آنها بر این حساب اند که جز مجاهدین، هیچ نیروی دیگری وجود ندارد که بتواند ایالات متحده و متحدین را در پیشبرد ‏گزینه فوق یاری دهند. آنها پیش بینی می کنند نقطه اتکای اصلی دولت امریکا و متحدین، برای پیشبرد استراتژی تغییر ‏رژیم، نیروهای مستقر در پادگان اشرف خواهند بود. ‏

علیرغم این که نیروهای فوق العاده پر نفوذی، از جمله نیوکان ها، در ایالات متحده امریکا، در اسرائیل و برخی دولت های ‏دیگر، هنوز روند اوضاع و گزینه های مطلوب را همان طور می بینند و می طلبند که مجاهدین می گویند، اما آنچه ‏مجاهدین می بینند و می طلبند بکلی از واقع بینی تهی و از تمایل به خود ارضائی آکنده است. دلایل این داوری چنین است: ‏

‏1- با وجود فشارهای فوق العاده سنگین داخلی بر دولت امریکا، سیر رویدادها در جهت کاهش از تعهدات و مداخلات ‏نظامی در عراق و واگذاری هرچه بیشتر امور کشور به دولت عراق؛ در جهت پایان یابی جنگ داخلی و پس کشیدن ارتش ‏امریکا و انگلیس از صحنه های جنگ است.‏

‏2- با وجود تمایل بارز در جوامع، کردی، شیعی و سنی در عراق پایان یابی نقش نیروهای ائتلاف در حفظ امنیت داخلی و ‏محلی در استان ها و مناطق مختلف عراق و پیشرفت روندی کاملا قابل پیش بینی است. ‏

‏3- با توجه به این واقعیت که در عراق دیگر محال است جریان های سنی، بقایای بعثی ها و حامیان القاعده دست بالا پیدا ‏کنند و حاکمیت ملی در عراق و قدرت واقعی در مناطق وسیعی از آن کشور تحت کنترل شیعیان و کردها باقی خواهد ماند.‏

‏4- با توجه به نتایج انتخابات کنگره در سال گذشته و روند تغییر تناسب قوا در دستگاه حاکمه امریکا، با توجه به رویکرد ‏همیشگی وزارت خارجه امریکا و تفاوت آشکار مواضع رابرت گیت با دونالد رامزفلد، و با توجه به چشم انداز انتخابات ‏آتی ریاست جمهوری در آن کشور؛ و به استناد تحولات یک ساله اخیر در مناسبات ایران و امریکا، تمایل غالب در سیاست ‏امریکا در قبال ایران سیاستی در جهت انعطاف، تعامل و دیپلماسی فعال است، و نه در جهت رویارویی نظامی.‏

‏5- با توجه به این واقعیت که سرنگونی صدام به افزایش قابل ملاحظه نفوذ و نقش ایران در عراق منجر شده و در میان تمام ‏کشورهای منطقه - حتی به اعتراف صریح خود مجاهدین - ایران نزدیک ترین مناسبات را با دولت عراق دارد، تغییر ‏رژیم عراق و تضعیف آن بشدت به زیان جمهوری اسلامی است.‏

پیش بینی و تحلیل مجاهدین از سیر اوضاع در منطقه با روندهای عینی سازگار نیست. شانس غلبه دیدگاه ها و ارزیابی های ‏آنان بر دولت امریکا شانسی کمتر از صفر است. به این ترتیب نظر و تلاش نیروهای سیاسی مختلف در باره وضعیت ‏مجاهدین از 3 صورت خارج نیست: ‏

‏1- مجاهدین به عنوان بخشی از موضوعات و مفاد مورد توافق میان ایران و امریکا و دولت عراق، زیر فشار قرار می ‏گیرند تا جزئا، قسما، و یا کلا به دولت ایران تحویل شوند (دولت جمهوری اسلامی ایران در تلاش برای تحقق این “راه ‏حل” است).‏

‏2- مجاهدین در اردوگاه اشرف - تحت نظارت بین المللی - باقی بمانند و به فعالیت های کنونی خود ادامه دهند.

‏(این “راه حل” مورد مطالبه سازمان مجاهدین، نیوکان ها در امریکا، دولت اسرائیل و همه نیروهایی است که گزینه نظامی ‏را در رابطه با ایران در دستور دارند).‏

‏3- ساکنان اردوگاه اشرف به واسطه نهادهای بین المللی حقوق بشری و پناهندگی فرصت بیابند در کشورهای امن پناه داده ‏شوند (این راه حل مورد حمایت همه نیروهای آزادیخواه در ایران، سازمان های حقوق بشری، نیروهای مترقی در عراق و ‏بخش عمده ای از دولت های جهان است.)‏

هیچ آینده چهارمی برای آنان متصور نیست. با ماندن مجاهدین در عراق، هرچه زمان بگذرد، تنها خطر تحویل اجباری به ‏ایران و یا خطر ترور و اسارت آنان بدست نیروهای معاند در عراق تشدید خواهد شد. ‏


مجاهدین خلق باید بپذیرند که ادامه حضور متشکل ایشان در عراق مستلزم استمرار ناامنی و استمرار جنگ داخلی، مستلزم ‏تشدید تشنج در مناسبات امریکا و ایران و سیر آن به سوی درگیری است. شایسته است آنها تاکتیک ها و تصمیم های خود را ‏تابع این حقیقت کنند که سیر رویدادها در جهت غیرممکن کردن ادامه حضور سازمان مجاهدین در عراق با هدف سرنگونی ‏جمهوری اسلامی است.‏

تا امروز هنوز مجاهدین علاقه و عزم خود را به پی گیری راه حل سوم نشان نداده اند. آزادی خروج از عراق خواست ‏رسمی آنان نیست. ماندن در عراق خواست رسمی آنان است. آنها هم چنان دارند برای ماندن در عراق حمایت بین المللی ‏جلب می کنند. برخی سازمان های اپوزیسیون با خواست مجاهدین در مورد عدم تحویل اردگاه به دولت عراق همراهی کرده ‏و در باره خطر تحویل به دولت ایران هشدار داده اند. اما هیچ یک رسما به عزم مجاهدین برای ماندن در عراق اعتراض ‏نکرده اند. ‏

سازمان مجاهدین را منزوی ترین نیرو در میان تمام سازمان سیاسی ایرانی است. دولت امریکا و اتحادیه اروپا این سازمان ‏را “تروریستی” می شناسند. رفتار مجاهدین با مخالفین سیاسی بوی خون می دهد. ساختار درونی آنان تا حد خطرناک ‏ساختاری نزدیک به مدل “خدایگان و بندگان” است. کسب قدرت سیاسی از هر طریق و به هر قیمت، حتی از طریق جنگ ‏و حمله نظامی یک کشور دیگر، مشخصه اصلی ماهیت و هویت آنهاست. با چنین سازمانی در هیچ زمینه ای نمی توان ‏همکاری، همراهی و اشتراک مساعی و حتی مذاکره و توافق با آنان در هیچ زمینه ای میسر نیست. از هر سخن آنان با ‏مخالفین سیاسی بوی خون و نفرت بر می خیزد. ‏

اما این که هیچ نقطه مشترکی میان مجاهدین و سایر نیروهای سیاسی کشور وجود ندارد نباید به بی تفاوتی نسبت به ‏سرنوشت تلخ ساکنان اردوگاه اشرف منجر شود. بهای ماندن مجاهدین در عراق به مخاطره افکندن سرنوشت 3500 انسان ‏است؛ انسان هایی که مثل همه به یک اندازه حق حیات دارند. هیچ نیروی سیاسی صادق و وفادار به حقوق بشر و ‏دموکراسی مجاز نیست به بهانه ماهیتی که سازمان مجاهدین دارد و به استناد پیشینه آنان، نسبت به خطراتی که ماندن در ‏عراق متوجه جان 3500 نفر انسان می کند، ساکت و بی تفاوت بماند. باید به این تصمیم مجاهدین دائر بر ماندن در عراق ‏اعتراض کرد. باید در مقابل خواست دولت ایران مبنی بر تحویل گرفتن مجاهدین ایستاد. اما با ماندن مجاهدین در عراق دو ‏سرنوشت بیشتر در انتظار آنان نیست: استرداد به جمهوری اسلامی ایران و یا له شدن در گیر و دار خون ریزی ها ‏ترورهای فرقه ای. ‏

در آستانه خرداد 1360 تحلیل رهبری مجاهدین این بود که خیزش آنان می تواند از حمایت لازم برای سرنگونی حکومت ‏برخوردار شود و اگر آنان قیام نکنند استبداد دینی فراگیر خواهد شد. این تحلیل اشتباه بود و هزینه آن، نه فقط بسط مواضع ‏حامیان تشدید استبداد دینی در حکومت، که کشته شدن هزاران عضو این سازمان بود. ‏

در آستانه پایان جنگ ایران و عراق تحلیل رهبری مجاهدین این شد که پایان جنگ پایان با پایان حیات رژیم هم دم است و ‏یورش آنان برای تسخیر حکومت کار ساز خواهد شد. هزینه این تحلیل اشتباه، نه فقط جابجایی بزرگ در ساخت قدرت به ‏سود گرایش راست، که به کام مرگ رفتن هزاران مجاهد ساده دل مشتاق بود. ‏

اکنون، 20 سال پس از فاجعه تابستان 67، مجاهدین بار دیگر در آستانه یک فاجعه دیگر ایستاده اند. بنا بر یک تحلیل غلط ‏از سیر تحول اوضاع، آنها اصرار دارند که اردوگاه اشرف را، به امید احیای تسلط مدافعان حمله نظامی به ایران بر کاخ ‏سفید، برای خود حفظ و راه “کسب قدرت” از این طریق را برای خود باز نگاه دارند. هزینه این اشتباه فقط برباد رفتن جان ‏های بیشمار است. بی هیچ تاثیری، چه مثبت چه منفی بر اوضاع سیاسی کشور و منطقه. تا نجات آخرین افراد ساکن ‏اردوگاه اشرف و رسانیدن آنان به یک کشور امن، از پای نباید نشست. ‏