دیدیه پرون
علاقه مندان سینما همیشه نسبت به فیلم های انیمیشن، پیشداوری خاصی دارند. از این نظر، انتخاب پرسپولیس در جشنواره کن، جدا از موفقیت غیرقابل انکار آن، بسیار جالب توجه است، زیرا بعد جدیدی از فیلم های انیمیشن را برای بیننده آشکار می کند: اتوبیوگرافی توأم با قصه سرایی.
فیلم پرسپولیس نسخه ای است که توسط ونسان پارونو و مرجان ساتراپی از روی چهار جلد کتاب مصور به همین نام ساخته شده؛ کتاب هایی که بین سال های 2000 و 2003 موفقیت بسیاری برای نویسنده آن، مرجان ساتراپی، کسب کردند. وی در این چهار جلد، برهه های سرنوشت ساز زندگی خود را از زمان سرنگونی حکومت شاه در سال 1978 [مرجان 8 ساله است] تا سفر به اتریش و رسیدن به بلوغ ذهنی “سرکش” به تصویر می کشد.
با توجه به تفاوت های موجود بین فیلم و کتاب [تحرک، قصه سرایی] و همچنین وجوه مشترک آنها [سیاه و سفید، داشتن رئالیسم دارای سبک و صرف نظر از خطوط چهره]، می توان نتیجه گرفت که فیلم به خوبی خصوصیات هنری و فضیلت های انسانی را تلفیق کرده و از دید تماشاگر هوشیار، پا را بسیار فراتر از یک ساختار تاریخی یا درام درونی گذاشته است.
داستان به دختر کوچکی از یک خانواده روشنفکر در تهران، اعضای خانواده او و ملتی می پردازد که شدیداً قربانی نقاب دین سالاری و اصولگرایی شده. مرجان که بین بروسلی یا پیامبر شدن مردد است، خود را در سن 14 سالگی در وین می یابد.
زندگی جدیدی برای این دختر جوان آغاز می شود: اختلافات فرهنگی، مقوله پانک و شکست های عاطفی و عشقی. افسردگی در وجودش بیداد می کند و سپس به خانه و کاشانه اش بازمی گردد. تجربه یک ازدواج ناموفق و تحصیل در رشته هنرهای پلاستیک براساس احکام شرعی آیت الله ها باعث می شوند تا به سوی فرانسه جلای وطن کند.
دنباله داستان در فیلم وجود ندارد: مرجان ساتراپی ملیت فرانسوی می گیرد، رو به نقاشی می آورد و فیلمی را می سازد که به زبان فرانسه با ما سخن می گوید، از تبعید و غربت.
دولت تهران در مورد گزینش این فیلم در جشنواره کن اعتراض کرد و محتوای این فیلم را اتهاماتی علیه حکومت اسلامی دانست. از نظر تهران، انتخاب این فیلم در کن یک اقدام سیاسی و ضدفرهنگی است. وزیر امور خارجه فرانسه در پاسخ به این اعتراض گفت: “این گزینش یک تصمیم هنری بوده و به هیچ وجه سیاسی نیست”.
سازمانی وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد ایران در بیانیه ای نوشته است: “امسال در جشنواره کن فیلمی در مورد ایران گزینش شده که هیچ تصویر واقع گرایانه ای از پیامدهای موفق انقلاب اسلامی نمی دهد.” وزارت امور خارجه فرانسه نیز پاسخ داده که مسؤولین و دست اندرکاران جشنواره کن تحت نظارت دولت فرانسه کار نمی کنند.
کاملاً مشخص است که مسؤولین جمهوری اسلامی از اینکه این چنین وجهه خود را در برابر مطبوعات بین المللی ازدست داده اند ناراحت اند. کن همیشه فیلم هایی را از ایران گزینش کرده که در داخل کشور ساخته شده و از قیچی سانسور گذشته اند و همچنین می توان آنها را در جرگه فیلم های حساس طبقه بندی کرد [کیارستمی، مخملباف، پناهی،…]؛ فیلم هایی که حتی اگر احتمالاً قصد به خشم آوردن حکومت آیت الله ها را می داشتند، هیچ گاه به طور مستقیم انقلاب 1979 را مورد خطاب قرار نداده بودند. این فیلم ها هیچ گاه تا این حد مستقیم به تاریک اندیشی که حدود 30 سال است بر جامعه ایران سایه افکنده نپرداخته بودند.
پرسپولیس ایران اسلامی را به سخره می گیرد و این درحالی است که مرجان ساتراپی کاریکاتوریست نیست. او با خاطرات و یادگارهای تأثرانگیز و بدون اینکه احساساتی فکر کند، به بیان واقعیات می پردازد. پرسپولیس که گاهی خنده دار است و گاهی شاعرانه، هیچ اتهامی علیه حکومت ایران در برندارد، بلکه آزادی های فردی را توصیف می کند که به شدت مورد سرکوب قرار گرفته اند، به ویژه نسبت به زنان که در عرض یک روز مجبور به حفظ حجاب و دوری از اماکن عمومی شده اند.
مرجان ساتراپی در این خصوص می گوید: “پرسپولیس یک فیلم انسان گرا ست. به هرحال مردم این فیلم را خواهند دید و من فکر می کنم که این فیلم به مبارزه با تمامی کلیشه های موجود در ایران می رود.”
وی در ادامه می گوید: “من دوستدار واقعی آزادی هستم و نسبت به تمامی غضب ها، اعتراضات و انتقادات به مانند یک دموکرات واقعی و انتقادپذیر برخورد می کنم. معتقدم تنها از طریق انتقادات و اعتراضات است که می توان سازنده ظاهر شد. درواقع نیاز به یک گفتگوی باز کاملاً احساس می شود.”
در این فیلم، مرجی کوچک به همان اندازه که با حکومت اسلامی مخالف است، شیوه حکومت شاه را نیز نمی پذیرد. نزدیکان مرجان در این دو دوره به وسیله عوامل حکومت وقت زندانی یا کشته شده اند.
ساتراپی در ادامه می افزاید: “من در زندگی هیچ گاه جایگاه خود را به عنوان زن درنظر نگرفته ام. هیچ گاه به عنوان صرفاً یک دختر تربیت نیافته ام. همیشه به من گفته شده که یک انسانم. به علاوه، در زبان فارسی ضمیر «او»، زن و مرد نمی شناسد [برخلاف فرانسه و انگلیسی] و برای همه یکسان استفاده می شود.”
او همچنین می گوید: “از زمانی که به زنان ایرانی گفته شد که هر زن نصف یک مرد ارزش دارد، تعداد زنان در دانشگاه ها دو برابر شده است.” از نظر او، “دشمن واقعی دموکراسی نه حکومت است، نه اشخاص و نه دولت، بلکه دشمن واقعی فرهنگ مرد سالاری است”.
او در این خصوص می افزاید: “همان طور که پدر رییس خانواده است و حرف آخر را می زند، دیکتاتور نیز حرف آخر می زند. پس می توان گفت که دموکراسی ازطریق آزاد ساختن زنان از قید و بند امکان پذیر خواهد بود و این آزادی به وجود نمی آید مگر به وسیله آموزش، تحصیل و کار.”
او در مورد آزادی خاطرنشان می سازد: “منظورم از آزادی این نیست که بتوان لباس دکولته به تن کرد یا به هر شکلی که مایلیم لباس بپوشیم. منظورم از آزادی، آزادی بیان و آزادی عمل است.”
مترجم: علی جواهری