گرینینگ که تا به حال بیست و پنج بار نامزد دریافت جایزه “امی” شده و یازده بار آن را برده، لیبرالی تمام عیار و معروف به هواداری از نامزدهای ریاست جمهوری حزب دموکرات از جمله کلینتون، کری و اباما است. او در پنجاه و پنج سالگی همچنان با انرژی به طراحی و ساخت قسمت های تازه ای از “سیمپسون ها” ادامه می دهد.
خالق سیمپسون ها
شاید بتوان ادعا کرد که سیمپسون ها مهم ترین پدیده فرهنگی دهه 1980 در آمریکا باشند، خانواده ای کارتونی که از همان اولین قسمت ها، زندگی روزمره آمریکایی ها را به باد هجو می کشیدند و با شوخی های تند و تیز و گزنده، راه را برای مجموعه انیمیشن های تلویزیونی متفاوت و رادیکال بعدی چون مرد خانواده و ساوت پارک، هموار می کردند. ”مت گرینینگ”، طراح و خالق اصلی این مجموعه، کارتونیست حرفه ای مطبوعات بود که با سیمپسون ها پا به عرصه تلویزیون و دنیای انیمیشن گذاشت.
”متیو ابرام گرینینگ” ( بر وزن “raining” که به غلط گرونینگ اش می خوانند) 15 فوریه 1954 در پورتلند اُرگان در خانواده ای اصالتاً آلمانی متولد شد. مادرش “مارگرت” معلم و پدرش “هومر” فیلمساز، تبلیغاتچی، نویسنده و البته کارتونیست بود که این استعداد را به فرزند میانی اش “متیو” یا همان “مت” انتقال داده بود. از 1972 تا 1977 مت، در کالج اِورگرین استیت واقع در المپیای واشنگتن تحصیل کرد که مدرسه ای آزاد و ولنگ و باز بود، خود “گرینینگ” از آن به عنوان “کالج هیپی ها” یاد می کند که به محصلین نمره نمی دادند و حضور در هیچ کلاسی اجباری نبود و انگار تمام آدم های عجیب و غریب منطقه “نورث وست” را گرد هم آورده بود. “مت” وظیفه ویراستاری نشریه کالج را بر عهده گرفت و آنجا با “لیندا بری” همکار کارتونیست اش، آشنا شد. “گرینینگ” از “بری” به عنوان بزرگترین منبع الهام خود یاد می کند، همانطور که انیمیشن “صد و یک سگ خالدار” دیزنی را مهمترین دلیل اشتیاق اش به دنیای کارتون و انیمیشن می داند.
سال 1977 “گرینینگ” به لس انجلس نقل مکان کرد تا نویسنده بشود. برای گذران زندگی، چند شغل کوچک و بی اهمیت عوض کرد از جمله ظرفشویی در یک بیمارستان خصوصی، جا به جا کردن مبلمان برای یک فروشگاه، باغبانی و سر آخر رانندگی و نویسندگی با اسم مستعار برای یک کارگردان بازنشسته فیلم های وسترن. “گرینینگ” تجربیات یک ساله اش را از زندگی در جامعه ماشینی و پر هیاهوی لس آنجلس، در قالب یک کتاب کامیک به تصویر کشید که خود با هزینه اندک منتشر کرد و گوشه ای از مغازه نوارفروشی که در آن کار می کرد، مشغول فروش نسخه های آن شد. با الهام از فصلی از کتاب “نقد مذهب و فلسفه” اثر “والتر کافمن” با عنوان “چگونه به جهنم برویم”، نام کتاب کامیک خود را “زندگی در جهنم” گذاشت که در همان شکل و تیراژ محدود بسیار مورد توجه قرار گرفت و یک سال بعد، حقوق انتشار آن را به نشریه پیشرو و ضد جریان “وِت مگزین” فروخت. “زندگی در جهنم” به سنت کامیک های زیرزمینی، مرزهای اخلاقیات رایج را زیر پا می گذاشت و لغات ممنوعه و موضوعات تابو را محور کار قرار می داد، شخصیت های اصلی، خرگوش های آدم نما و یک زوج همجنس باز یودند و دیالوگ، در ساختن شوخی ها نقش اساسی بازی می کرد و نشان می داد “گرینینگ” ذاتاً طبع نویسندگی درخشانی دارد. او از شخصیت های اش برای به چالش کشیدن مفاهیمی چون عشق، جنسیت، کار و مرگ استفاده می کرد. سبک طراحی او، ساده و متکی بر خطوط پیرامونی بی هیچ لکه و هاشور اضافه بود، زمختی عامدانه طراحی ها اندکی شیوه کار “جیمز تربر” را به یاد می آوردند اما کارها سرشار از حس وحشت، از خود بیگانگی، نفرت از خود و هراس از زوالِ ناگزیر بودند. در هر حال، این کامیک در “وت مگزین” بسیار مورد پسند مخاطبان قرار گرفت و انتشار آن سال ها ادامه یافت.
”زندگی در جهنم” توجه کارگردان، نویسنده و تهیه کننده مشهور و اسکار برده هالیوود، “جیمز. ال. بروکس” را به خود جلب کرد، او سال 1985 با “گرینینگ” تماس گرفت تا مجموعه انیمیشن کوتاهی برای پخش در لا به لای “نمایش تلویزیونی تریسی اولمن” طراحی کند. بروکس می خواست تا گرینینگ “زندگی در جهنم” را به قالب قطعات کوتاه انیمیشن در آورد اما او ترجیح داد برای آن که مشکل حق مؤلف پیش نیاید، کاراکترهای جدیدی خلق کند. نتیجه، پدید آمدن مشهورترین خانواده کارتونی سی سال اخیر یعنی “سیمپسون ها” بود. شخصیت ها نام اعضای خانواده ”گرینینگ” را به خود گرفتند، پدر “هومر”، مادر “مارج” (مخفف مارگرت”) و بچه ها “مگی” و “لیزا” نامیده شدند، طبیعی بود که یکی از کاراکترها اسم “مت” را نصیب ببرد، او ترجیح داد که پسر خانواده را “بارت” بنامد که تحریف شده “برات” (به معنی بچه لوس و غرغرو) است، به این ترتیب اشاره ای شوخ طبعانه به خود کرد! نمایش تلویزیونی تریسی اولمن چندان مورد توجه واقع نشد اما قطعات انیمیشن، به اصطلاح “ترکاندند” و مقدمه مجموعه کارتونی مستقل ”سیمپسون ها” را فراهم آوردند که تا اکنون بیش از 400 قسمت و بیست فصل آن ساخته شده است و همچنان ادامه دارد. به مرور طراحی کاراکترها تکامل یافت و از بدویت طراحی آن ها که یادآور سبک گرینینگ در “زندگی در جهنم” بود، کاسته شد و شخصیت ها به شکل امروزی خود در آمدند هرچند که هنوز سادگی، اصل اولیه طراحی شخصیت ها است.
سیمپسون ها در مقایسه با مجموعه های تحت تأثیر، چون “ساوت پارک” یا “مرد خانواده”، شوخی های ملایم و مؤدبانه تری دارد و همچنان به مفهوم خانواده- هرچند نه به صورت سنتی- پایبند است اما گزندگی شوخی ها که شیوه زندگی طبقه متوسط، اخلاقیات اجتماعی، سوتی های سیاستمداران و هنرپیشگان و سایر مشاهیر معاصر را به هجو می کشند شکل دیگری از انیمیشن و شوخ طبعی را به بینندگان عادت کرده به تولیدات محافظه کارانه و سنتی تلویزیون معرفی کرد. شاید بتوان “سیمپسون ها” را نقطه آشتی تفکر خلاف جریان “کامیک های زیرزمینی” دهه هفتاد با جریان اصلی برنامه سازی تلویزیون و فرهنگ عام آمریکا دانست. از این منظر، “گربنینگ” و “بروکس” اهمیتی فوق العاده، فراتر از سازندگان یک مجموعه انیمیشن موفق می یابند.
سال 1997 “گرینینگ” تولید مجموعه انیمیشن “فوتوراما” را آغاز کرد که نوعی سیمپسون ها در سال 3000 و با پسزمینه علمی تخیلی بود. این مجموعه با موفقیت نسبی روبه رو شد و پس از چهار سال، “فاکس” تهیه کننده این مجموعه و سیمپسون ها، تصمیم به قطع آن گرفت اما “گرینینگ” همچنان به تولید و پخش “فوتوراما” در قالب دی.وی.دی ادامه داد که امروزه جایگاه مطمئنی در رتبه بندی انیمیشن های محبوب شبکه “کارتون نت ورک” دارد.
”گرینینگ” که تا به حال بیست و پنج بار نامزد دریافت جایزه “امی” شده و یازده بار آن را برده، لیبرالی تمام عیار و معروف به هواداری از نامزدهای ریاست جمهوری حزب دموکرات از جمله کلینتون، کری و اباما است. او در پنجاه و پنج سالگی همچنان با انرژی به طراحی و ساخت قسمت های تازه ای از “سیمپسون ها” ادامه می دهد.