صحنه

نویسنده
پیام رهنما

نقد حاکمیت دینی در صحنه نمایش…

خلاصه نمایش:کشتار خاموش روایتگر داستان زنی به نام ژانت است که به دنبال مونیکا دختر گمشده اش به نیروهای تشکیلات تروریستی مراجعه می کند غافل از اینکه دختر و همسرش…

بازیگران: کرامت رود ساز، رضا مختاری، مهرخ افضلی، حمیدرضا فلاحی، حسین شمس، آذر سماواتی، وحید جباری، مهدی گلیج و سجاد زارع

نویسنده و کارگردان:نصرالله قادری. طراح صحنه:فرشاد منظوفی نیا. طراح لباس:بهیه خوشنویسان.

موضوع‌ها و تم‌های مرتبط با سیاست همواره بسترهایی فرعی از مضامین انسانی را با خود به همراه دارند. هرگاه سیاست و مبارزه سیاسی در یک گستره مضمونی مطرح می‌شود مبارزه و نتیجه عمل قهرمانان سیاسی از منظری دیگر به حوزه‌های انسانی و اخلاقی نزدیک می‌شود.

“کشتار خاموش” که در کارنامه  نصر الله قادری هم اثر متفاوتی می‌نماید، از این منظر یک اثر سیاسی و انسانی است. اما نوع نگاه کارگردان و نویسنده به موضوع و مواجه او با داستان به گونه‌ای است که تحلیل و نگاه سیاسی تا اندازه بسیار زیادی در حاشیه تم انسانی آن قرار می‌گیرد. در واقع نمایش ظاهری سیاسی دارد، یا اینکه دست کم از مؤلفه‌های داستانی سیاسی به نفع طرح معما و رسیدن به تحلیلی انسانی استفاده می‌کند.
نصر الله قادری ، این بار برخلاف آثار پیشین‌اش به سراغ طرح و معما رفته است و در کنار طراحی ساختار و شکلی که متکی بر چینش پازل گونه قطعات است، به دنبال طرح تئاویل و برداشت‌های دیگر هم هست. در واقع نگاه چندگانه به حادثه علاوه بر آنکه بر ساختار معماگونه کار اضافه می‌کند و شکلی زیباتر به اثر می‌بخشد، در حوزه ژرف‌ساخت هم  قضاوت و داوری مخاطب را از چندین منظر به واکنش وا می‌دارد.
تکرار کشتن در ادامه طرح توطئه و انتقام در ساختار داستان و قرار گرفتن لحظه کشتن در فصل مشترک میان یک روایت که برای چند لحظه قطع می‌شود، راهکار مناسبی است که قادری در این نمایش با استفاده از آن قصد به تفکر واداشتن ـ یا بهتر است بگوییم، فعال‌سازی قضاوت اندیشه ـ مخاطب را دارد.

قادری در این نمایشنامه گروهک های ترورسیتی افغان را به عنوان شناسنامه کلی افراد و کاراکترهای اثرش قرار داده است اما همه ی نشانه های وی در صحنه به بازگویی و نقد سیاست های دولتی آشنا می پردازد.او با حمله به معنا و مفهوم قدرت طلبی حاکمان به ظاهر دینی سعی می کند بدون مقدمه و با زاویه ای روشن مقوله ی دین محوری و استفاده های ابزاری حاکمان از آن برای استمرار قدرت به چالش کشاند.هریس و هراچ در نمایشنامه نشانگر رهبران افلیج یک حکومت غیر طبیعی هستند که همه ی برنامه های خود را با حاکم مذهبی نمای خود به پیش می برند.شموئیل که خود از رهبراین تروریستی حزب حاکم نمایشنامه است اکنون به لباس روحانیت در آمده وبه همراه خواهر برنادت  فرمان بر قتل و کشتار می برند.این دو شخصیت هستند که همواره در نمایشنامه با شعار ترس از خدا و دین بر دیگران سلطه می جویند و راه را بر دیگر  قدرت طلبان هموار می سازد.

مونیکا دختر قهرمان نمایشنامه به عنوان قشر ضعیف و متوسط جامعه به دنبال حقیقت و پرده برداری از کردارحاکمان اثر به مقابله با آن ها بر می خیزد.او دراین راه هرگز به مسیر و نیت اصلی خود نزدیک نمی شود و تنها نبرد خود را در محیط کوچکی که شموئیل در آن واقع است به پایان می برد.فضای اتفاقات نمایشنامه ی کشتار خاموش یک کلیسا در قلب آمریکاست.محلی که تبدیل به قتلگاه شخصیت های نمایشنامه شده  اما در نهایت با حمله انقلابیون تسخیر می شود.

قادری در جنس دیالوگ نویسی های نمایشنامه اش به شدت بی پروا عمل می کند.او همه ی اتفاقات آشنا بر تماشاگر را بر صحجنه بیان می کند و شاید این مورد به تنهایی ضربه بر پیکره متن وارد آورده است.قادری در “کشتار خاموش” به واکاوی همه ی رویدادها و موقعیت ها می پردازد و کمترین مجال را برای مکث و تفکر مخاطب می گذارد.او همه ی آن چه در دل دارد را بر صحنه می آورد و این باعث می شود مخاطب به تدریج از حجمه ی پرگویی ها به کسالت آید.

قادری در کارگردانی و ترکیب بندی های خود در صحنه نیز با شتابزده و بدون تامل عمل می کند.طراحی های بیش از اندازه و قرار دادن های بی مورد و تکراری بازیگران در میزانسن های مثلثی و شکسته پس از گذشت یک ساعت از نمایش برای مخاطب تکراری و خسته کننده می شود.هدایت بازیگران نیز از آشفتگی فراوانی رنج می برد.جنس بازی اغلب بازیگران در فضایی سیر می کند که گویی برشی از نمایشنامه های متعدد را در کنار هم قرار داده و تبدیل به کولاژی غیر قابل هضم برای مخاطب شده اند.

اما در میان همه ی بازی ها شاید نزدیکترین شخصیت پردازی های دقیق از آن شموئیل و نوئیل  باشد.کرامت رودساز و رضا مختاری  که از بازیگران باسابقه تئاتر هستند با تسلط بر شکل بیان و بدن خود درک مناسب تری از لحظات دراماتیک اثر داشته و در انتقال آن به درستی عمل می کنند.بر خلاف این دو دیگر بازیگران نمایش در بسیاری از لحظات تنها به ارائه بازی های انفرادی مشغولند و همین امر باعث می شود که شکل ممتد و مونوتون بازی های بیش از موفقیت دو بازیگر دیگر به چشم بیاید.

حجم طراحی صحنه فرشاد منظوفی نیا در ابعاد سالن سایه شلوغ و دست و پا گیر است.استفاده از آکواریوم ها و لوستر ها در بستر انتزاعی طراحی این نمایش غیر قابل تعریف و به نظر با حس شخصی وی روبرو است.

بهیه خوشنویسان به عنوان طراح لباس نمایش نیز عملکرد ناموفقی را ارائه می دهد.به وطر مثال طراحی های وی از شخصیت هایی چون نوئیل،مونیکا و مزدوران نمایش می توانست با دقت عمل بیشتری صورت گیرد.استفاده از آرم هایی که مختص تاریخ و زمان ویژه ای است در کنار رنگ بندی های نامنظم صحنه ای  و در نهایت ناهماهنگی لباس و منظر نمایشی با یکدیگر شلختگی نابسمانی را در صحنه ارائه می دهد.