جان کی کولی
افزایش علائمی که حاکی ازحمله اسرائیل یا آمریکا به ایران تا قبل از پایان دوره ریاست جمهوری جورج بوش است بسیاری را در اروپا، خاورمیانه و گرداگرد جهان نگران کرده است.
این شایعات اعم از اینکه واقعی یا بلوف باشند، در زمانی رواج یافته اند که احتمال شعله ور شدن آتش جنگ های مصیبت بار در خاورمیانه، کشته شدن هزاران نفر، رسیدن بهای نفت به بیش از 200 دلار برای هر بشکه و وقوع رکود جهانی وجود دارد.
گوردون براون نخست وزیر انگلستان پس از گفتگو با بوش در جریان سفر اروپایی وی، صریحاً از جنگ سخن نگفت اما از توافق کشورهای اروپایی در برقراری تحریم های مالی جدید علیه تهران خبر داد. بوش هم گفت “همه گزینه ها روی میز است” و اکنون توپ در زمین تهران است.
بااینحال به نظر می رسد تهران به سیاست نادیده گرفتن خطر تحریم ها ادامه می دهد.
زمزمه های اخیر در باره جنگ در حدی فراتر از اظهارات رسمی و به موازات تحریم های موجود علیه تهران به گوش می رسد. شاول موفاز یکی از وزرای کابینه اسرائیل بلافاصله پس از سفر پر سر و صدا به واشنگتن در اوائل ماه جاری به طور علنی اعلام کرد حمله اسرائیل به ایران “اجتناب ناپذیر” است، مگرآنکه آن کشور فعالیت های هسته ای خود را متوقف نماید.
به گزارش رادیو ارتش اسرائیل در اورشلیم و برخی وبلاگها و وب سایت های آمریکایی، اعضای هیأت اعزامی بوش به اسرائیل در اواسط ماه مه به مقامات آن کشور اطمینان داده بودند که حمله ایالات متحده به ایران طرح ریزی شده است.
آسیا تایمز هم ماه گذشته اعلام کرد اطلاعات طبقه بندی شده از یک حمله آمریکایی به ستاد فرماندهی سپاه پاسداران ایران- و نه تأسیسات هسته ای- در اختیار دایان فینستین، سناتور دموکرات از کالیفرنیا و ریچارد لوگار سناتور جمهوری خواه از ایندیانا قرار گرفته است. به گزارش آن روزنامه هدف از این حمله نیز ”ارسال پیامی” به ایران برای متوقف ساختن پشتیبانی از شبه نظامیان ضد آمریکایی در عراق بوده است. هر دو سناتور این گزارش را قویاً انکار می کنند.
غرب برای جلوگیری از اظهاراتی اینگونه، می بایست به مسابقه ایران در کسب تسلیحات هسته ای پایان ببخشد، البته این کار را نه با زور بلکه با دیپلماسی شفاف باید انجام دهد.
این باید شامل گفتگوهای مستقیم ایران و آمریکا درباره مسائل اساسی باشد که دامنگیر روابط آنها از زمان وقوع انقلاب اسلامی و سرنگونی شاه در 1979 و بحران گروگانگیری پس از آن شده است.
یکی از قدم هایی که دولت بوش می بایست بردارد (اما به احتمال قریب به یقین برنخواهد داشت) ایجاد شفافیت در مقاصد خود در زمینه حضور درازمدت در عراق است. هر دو کشور عراق- به خاطر نگرانی از حق حاکمیتش- وایران- به دلیل نگرانی از تهدیدهای نظامی- زیر سایه ترس احتمال حضور دائمی پایگاه های آمریکایی به سر می برند.
واقع نگرانه تر این است که قدرتمندترین و پیشرفته ترین کشورهای دنیا شامل ایالات متحده، انگلستان، فرانسه، آلمان، ژاپن، روسیه و چین می بایست همکاری بیشتری از خود با ایران در حوزه انرژی هسته ای و سایر صورت های انرژی نشان دهند که در نهایت به کنار گذاشتن غنی سازی کنترل نشده اورانیوم و هرگونه برنامه تسلیحاتی منجر خواهد شد. هرچند چنین پیشنهاداتی گاه گاه در طول سالهای گذشته روی میز مذاکره گذاشته شده، اما اکنون می تواند با تکرار، بهبود و جزئی تر نمودن آن ها کارآیی بیشتری به آن ها بخشید.
ایران در ماه مه پیشنهاد رسمی “بسته جامع” خود را به بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل، ارائه داد؛ این بسته که گفته می شد درباره همه مسائل از موضوع هسته ای تا خلع سلاح عمومی و کمک به توافق فلسطین-اسرائیل بحث کرده بود کمتر مورد توجه رسانه های غربی قرار گرفت. شاید اگر غرب توجه جدی به آن می نمود، می توانست جلوی انزوای فزاینده و خطرناک ایران را بگیرد.
هر دو نامزد ریاست جمهوری آمریکا برای فرو نشاندن تنش ها، می بایست طرح های خود از حضور دائم پایگاه های ایالات متحده در عراق را آشکار کنند. همانطور که ویلیام فاف، تاریخدان آمریکایی، اخیراً نوشته است اصرار بر حضور دائم در عراق، “این کشور را به کشور اقماری ضدآمریکا تبدیل خواهد نمود.” این باعث می شود که تهران و سایر همسایگان، عراق را به عنوان یک تهدید نگاه کنند و به فعالیت های تسلیحات هسته ای خود شتاب بخشند.
صداقت ادعاهای ایران در صلح آمیز بودن اهداف این کشور، با گزارش اخیر نهاد ناظر هسته ای سازمان ملل- آژانس بین المللی انرژی هسته ای- زیر سوال رفته است.
تحریم های چندین ساله ایالات متحده و سازمان ملل نتوانسته سیاست های ایران را تغییر دهد. چه دلیلی وجود دارد که حالا موفق شود؟
بسیاری از بانک های غربی به درخواست های آمریکا در محدودیت ارائه اعتبار به ایران گردن نهاده اند و به واردات محصولات از یخچال گرفته تا اسباب بازی بچه ها ضربه زده اند. اما واردکنندگان ایرانی حالا به بانک های کوچکتر اروپایی و چینی رو آورده اند. چیزی که ایران فهمیده این است که با وجود همه محدودیت ها، می تواند موفق شود.
مهمتر از همه این است که ایران یک قدرت بزرگ منطقه ای است. ایالات متحده با سرنگونی دشمنان این کشور، صدام حسین و طالبان در افغانستان، از هر دو طرف به ایران کمک کرده و بر قدرتش تا حد فراوانی افزوده اند.
ایالات متحده می تواند با بازگشایی دفتر دیپلماتیک در تهران، کنار گذاشتن تحریم ها به جزء قسمت مربوط به دانش فنی نظامی و بهبود پیشنهاد اروپایی-روسی مبنی بر انتقال دانش صلح آمیز هسته ای تحت نظارت آژانس هسته ای، به فرونشاندن تنش های تشدید شده و پیشگیری از وقوع یک جنگ کمک کند.
علاقلانه ترین راه، تشویق سرمایه گذاری (درمقابل ممنوعیت) در صنایع نفت و گاز و سایر صنایع غیرنظامی ایران، تماس مستقیم و برقراری گفتگوهای سطح بالا با رهبران ایران است.
ما نباید بیش از این خود را در گوشه ای گیر بیاندازیم چرا که نه غرب و نه ایران هیچ راهی برای بیرون آمدن مگر با وقوع یک جنگ نداشته باشند.
منبع: کریستین ساینس مانیتور- 18 ژوئن