تصفیه اساتید، پایمالی علم و آگاهی

نویسنده

borghani.jpg

برگ‌ها و اوراق تصفیه اساتید دانشگاه‌ها که مدتها بود در بایگانی دانشگاه‌ها می‌رفت به دست فراموشی سپرده شود در ‏دولت آقای احمدی‌نژاد خاک‌زدایی شد و اساتید برجسته دانشگاه‌ها بویژه دانشگاه مادر کشور یعنی دانشگا تهران، در ‏معرض تهدید تصفیه واخراج و خانه نشینی قرار گرفتند. ‏

اخراج اساتیدی که متفاوت می‌اندیشیدند، البته سابقه‌ای به اندازه عمر دانشگاه تهران دارد. قانون تاسیس دانشگاه تهران ‏در بهمن 1313 در مجلس شورای ملی به تصویب رسید و از همان روز، پیدا و پنهان حکومت کوشید کسانی در ‏دانشگاه درس بگویند که به لحاظ فکر و اندیشه سیاسی در موضع مخالف یا منتقد حکومت نباشند. ‏

اولین موج تصفیه اساتید که در یادها باقی مانده است به سال 1327 شمسی بر می‌گردد که محمدرضا پهلوی به دکتر ‏علی اکبر سیاسی رییس وقت دانشگاه تهران فشار می‌آورد که اساتید توده‌ای نظیر دکتر انور خامه‌ای، کیانوری، فریدون ‏کشاورز و جودت را از مصدر تدریس در دانشگاه کنار بزند. رییس دانشگاه استدلال می‌کرد که این استادان تنها در ‏دانشگاه درس می‌گویند و مرام و اندیشه خود را تبلیغ نمی‌کنند؛ اما محمدرضا پهلوی نمی‌پذیرفت. دکتر سیاسی اخراج ‏اساتید را خارج از حیطه اختیارات رییس دانشگاه می‌دانست و معتقد بود اخراج اساتید باید در شوراها و مراکز مسئول ‏هدف رسیدگی قرار گیرد و آن هم باید حاوی استدلال و دلیل قانع کننده باشد و ما برای اخراج این اساتید هیچ بهانه ‏موجهی نداریم. دکتر سیاسی تسلیم فشارها نشد اما اساتید اخراج شدند و این جعفری وزیر فرهنگ وقت بود که به طور ‏غیرقانونی حکم بر اخراج آنان داد. ‏

موج دوم تصفیه اساتید بعد از کودتای 28 مرداد و امضای بیانیه معروف علیه کودتا و کنسرسیوم نفت توسط جمعی از ‏اساتید دانشگاه تهران و در رأس آنان مرحوم مهندس بازرگان شکل گرفت. یازده استاد که بعدها به گروه «یاد» معروف ‏شدند، هدف تصفیه قرار گرفتند. باز هم شاه عامل فشاری برای اخراج آنان بود و دکتر سیاسی در برابر این خواست ‏دست به مقاومت زد اما سرانجام تسلیم شد و ناچار حکم اخراج موقت آنها را امضا کرد. البته چندی بعد با رسیدن دکتر ‏منوجهر اقبال به ریاست دانشگاه تهران به جز دکتر عبدالعظیمی، الباقی اساتید دعوت به کار شدند تا رژیم نشان دهد که ‏چندان سرسخت نیست. ‏

موج سوم تصفیه اساتید به انقلاب فرهنگی باز می‌گردد که البته در طی چند ماه گذشته احتجاجات فراوانی میان اعضای ‏سابق شورای انقلاب فرهنگی صورت گرفت و چندان نیازی بر تکرار آن نیست. ‏

و امروز با روی کار آمدن دولت آقای احمدی نژاد که خود مدعی بود به علت اشتغال به معلمی دانشگاه، شأن و منزلت ‏اساتید را به خوبی می‌شناسد، موج تازه تصفیه اساتید آغاز شده است. در گروه‌های نخست برخی از اساتید دانشمند و ‏صاحب صلاحیت و ممتاز دانشگاه‌ها همچون دکتر محمد مجتهد شبستری، ‌دکتر عراقی و دکتر کدیور یا بازنشسته شدند ‏یا از دانشگاه‌ها به مراکز پژوهشی منتقل شدند. پس از آن هم، سخن از تصفیه گروه دیگری از اساتید در میان آمد که ‏دکتر بشیریه، دکتر سمتی و دکتر ابوالفضل شکوری از این جمله بودند. ‏

به رغم ژاژخایی‌ها، اهل فکر و اندیشه، بعد از روی کار آمدن دولت احمدی‌نژاد انتظار و توقع برخورد با اساتید دانشمند ‏و صاحب‌نظر را داشتند و برای آن دلایلی را بر می‌شمردند که صدق آن امروز آشکار شده است. حتی بهانه‌هایی چون ‏‏”غیبت طولانی‌مدت از دانشگاه” نمی‌تواند هدف اصلی دولت را از موج تصفیه اساتید پنهان دارد؛ چرا که اولاً ‌بهانه ‏غیبت غیرموجه بعد از اتمام فرصت مطالعاتی را کمتر کسی است که هدف اعتنا قرار دهد. تنها کافی است اشاره شود ‏چرا این بهانه فقط گریبان اساتید مستقل و منتقد را می‌گیرد و هیچیک طرفداران جریان حاکم هیچ گاه با این مشکلات ‏روبرو نمی‌شوند؟

ثانیاً ‌دولت برای خویش رسالت ارائه و عرضه انحصاری علم را قائل است و معتقد است کسانی که با این امر ‏سرسازگاری ندارند، نباید فکر و اندیشه خود را در مراکز علمی بیان کنند. فراموش نکرده‌ایم که برخی علمای بزرگ ‏مرتب به اصلاح‌طلبان ایراد می‌کردند که جای بحث‌های علمی و دینی شما در دانشگاه‌ها و مراکز علمی است نه ‏مطبوعات؛ اما امروز دریافته‌ایم که این مواضع، ادعایی بیش نبوده است. دولت بر اساس رسالتی که برای خویش قائل ‏است، بر این باور است که علم چیزی است که “قائلان به اصول‌گرایی” ارائه می‌دهند و الباقی دروغ و فریب است و لذا ‏مروجین اندیشه‌های علمی غیردولتی حق ندارند در مراکز علمی درس بگویند. بر اساس این دیدگاه، این اساتید نه تنها ‏مناسب نظام آموزشی کشور نیستند بلکه مخرب هم هستند. به یادآوریم برخی اظهارنظرهای مقامات آموزشی کشور را ‏که متذکر شدند وظیفه ما “مهندسی فکر معلمان” است و البته این مهندسی فکر بیشترین سابقه را در رژیم‌های توتالیتر و ‏کمونیستی دارد. ‏

ثالثاً در نقطه مقابل دولت اصلاحات که بعد از 18 تیر همه تلاش خود را برای استقلال دانشگاه‌ها به عمل آورد، دولت ‏احمدی‌نژاد بلافاصله بعد از روی کار آمدن کوشید تا آنجا که میسر است ارکان استقلال دانشگاه‌ها را درهم کوبد و در ‏اولین گام انتخاب رؤسای دانشگاه‌ها را توسط هیات‌های علمی لغو کرد. در حال حاضر رؤسای دانشگاه‌ها منصوب ‏وزارت علوم هستند. این اقدام البته پیش نیاز تصفیه اساتید بود؛ زیرا در گذشته رؤسای دانشگاه‌ها بویژه روسای انتخابی ‏همواره در برابر تصفیه اساتید دست به مقاومت زده‌اند. نمونه دکتر علی اکبر سیاسی را که از سال 1321 تا سال ‏‏1333 رییس انتخابی دانشگاه تهران بود، در سطور بالا یاد آور شدیم. ‏

رابعاً اقدام برای تصفیه اساتید، پررنگ کردن سیاست حذف در دولت احمدی‌نژاد است. بازنشستگی، اخراج، ‏خانه‌نشینی، بازخریدی، ‌برکناری، فرستادن به کنج‌های خلوت و در یک کلام بیکار کردن هزاران مدیر و کارشناس ارشد ‏در دو سال گذشته سیاستی بوده است که در قوه مجریه بی‌وقفه جریان داشته است و کشاندن دامنه آن به مراکز علمی ‏البته چیزی جز پررنگ کردن سیاست حذف معنا ندارد. این را اگر در کنار این “فرمان” قرار دهیم که اساتید از این به ‏بعد برای سفر به خارج از کشور باید حراست‌ها را مطلع سازند، شاید بتوان گفت سیاست حذف را با “تحقیر” نیز ادغام ‏کرده‌اند تا کسانی را که در دانشگاه‌ها باقی می‌مانند، فراموش نکنند که دولت همواره و در همه‌جا دست بالا را دارد. ‏

و سخن آخر اینکه آنچه این روزها در دانشگاه‌ها در جریان است، مقابله با فکر و اندیشه و علم است. دانشگاه بدون استاد ‏صاحب نظر و متفکر، ‌در و دیواری بیش نیست، همه اعتبار دانشگاه‌ها به اساتیدی است که آنجا تدریس می‌کنند، خالی ‏کردن دانشگاه‌های کشور از اساتید دانشمند و لایق و صالح، بی‌تردید پایمال کردن علم و دانش و آگاهی در کشور است و ‏عاملان آن باید روزی در پیشگاه خداوند و ملت پاسخگو باشند.‏

منبع: سایت نوروز