قاب♦ چهار فصل

نویسنده
مانا نیستانی

ورود من به دنیای کاریکاتور بیشتر به خاطر عشق ام به فوتبال بود و دیدن کاریکاتورهای فوتبالی جواد علیزاده. در ‏واقع با کارهای جواد کارتون و کاریکاتور وارد خانه ما شد.‏‎ ‎این بخشی از حر فهای داریوش رمضانی است د رگفت و ‏گو با روز…‏

man1.jpg

گفت و گوی مانا نیستانی- داریوش رمضانی

‎ ‎امان از انحصار طلبی و بند بازی تهرانی ها‏‎ ‎

داریوش رمضانی را سال ها است که می شناسم و در دو نشریه کودک با او همکار بوده ام. کارتونیستی مستعد اما کم ‏ادعآ، آرام، اندکی خجالتی و درونگرا است که شخصیت محجوب اش جواد علیزاده را به یادم می آورد که داریوش ‏همواره با لحنی پر احترام، حق شناسانه و نوستالژیک راجع به او صحبت می کند. رمضانی متولد 1355شهر رشت ‏است و تا به حال با روزنامه ها و مجلات معتبری همکاری کرده و جوایز خوبی هم در زمینه کارتون و کاریکاتور ‏برده است، مثل مقام اول مسابقه طنز اروپا در سال2006. از او خواهش کردم تا ساعتی پای کامپیوتر بنشیند و با هم ‏گپی بزنیم درباره دنیای کارتون و کاریکاتور و کارهای اش. ‏

م: داریوش داشتم فکر می کردم کارهای ات را اولین بار کجا دیدم اما یادم نیامد. انگار همیشه آرام و بی سر و صدا یک ‏جایی دور و برم بوده اند! می توانی حافظه نم کشیده ام را یاری کنی؟

د: خب، فکر کنم اولین بار در هفته نامه “توانا” کارم را دیده باشی، با مجموعه “گاهی اوقات”.‏

man2.jpg

م: توانا را یادم می آید اما قبل اش چی؟ فکر کنم خیلی قبل تر از آن کارهای ات را دیده بودم.‏

د: نه. پیش از آن تجربه مطبوعاتی نداشتم فقط یک بار در سال 94 جایزه ای از مسابقه یومی یوری شیمبون ژاپن برده ‏بودم.‏

م: من خودم کنار یک برادر بزرگتر طراح و کارتونیست بزرگ شدم و می دانم که می تواند تأثیر مهمی روی کار و ‏کاراکتر آدم بگذارد. احتمالاً با وجود کیانوش، تو هم باید تجربه مشابهی داشته باشی، نه؟ ‏

د: البته. کیانوش همیشه عشق نقاشی داشت و یک طراح عالی است، در طراحی همیشه از من سرتر بوده هنوز هم ‏هست. اما ورود من به دنیای کاریکاتور بیشتر به خاطر عشق ام به فوتبال بود و دیدن کاریکاتورهای فوتبالی جواد ‏علیزاده. در واقع با کارهای جواد کارتون و کاریکاتور وارد خانه ما شد.‏

م: من هم ده دوازده سالم بود کتابچه های مصور علیزاده را می بلعیدم. فکر کنم تأثیر جواد روی نسل ما و حقی که به ‏گردن ما دارد خیلی بیشتر از کارتونیست های نخبه گرای دهه های چهل و پنجاه باشد‏

د: بله. این حقیقت را باید بپذیریم. کاریکتور ژورنال و سبکی که علیزاده ماهرانه کار می کرد پر طرفدارتر بود و البته ‏جوان پسند تر. به خصوص دورانی که واقعاً تفریح دیگری هم برای ما وجود نداشت. فکر کنم اصولاً در آن فضا و ‏زمان جای اش هم نبود که آدم با کارهای روشنفکرانه جذب کاریکاتور بشود.‏

man3.jpg

م: موافقم. علیزاده کارهای روشنفکرانه خیلی خوبی هم دارد اما ما تحت تأثیر کارهای ژورنال او بودیم. او هیچ وقت به ‏طور حرفه ای کار کودک نکرده اما به نظرم در کارهای ژورنالش نشاط و معصومیتی دارد که خیلی راحت با ما که ‏بچه سال بودیم ارتباط برقرار می کرد.‏

د: دقیقاً. نمی خواهم این بحث را پیش بکشم که جواد بهترین و برترین بود و دیگران پایین تر بودند، نه… اما مجموعه ‏شرایط و قابلیت های انکارناپذیر جواد دست به دست هم داد که این تأثیر را بگذارد…‏

م: نه نه، منظورت را می فهمم. شکی نیست که ما در کارمان از خیلی ها تأثیر گرفته ایم اما این هم واقعیتی است که ‏خاطرات سینما پارادیزویی دهه شصت ما را علیزاده ساخت نه مثلاً محصص و درمبخش. من عاشق ماجرای دکتر ‏سوکراتس در ایران بودم، همان که برزیل آخرش ایران را سه بر دو می برد، خب البته یک کم رویائی بود! تو چطور؟

د: من عاشق “علی کوچولو در تیم دنیا” بودم و شاید همان کتاب من را به سمت کشیدن کارتون و کاریکاتور کشاند. به ‏هر حال شروع جالبی بود. بعد هم دوره کیهان کاریکاتور آمد که البته آن هم واقعاً تأثیرگذار بود، بعد از آن کارهای شل ‏سیلورستاین که روی من تأثیر زیادی گذاشتند و البته کارهای تو در توانا…‏

م: شوخی نکن.‏

د: بی تعارف می گویم. من معتقدم مجموعه “آقای کا” یک کمیک استریپ استثنائی است.‏

م: خب من حسابی باد کردم! داریوش تو اهل رشت هستی، بعضی از کارتونیست های شهرستانی نسبت به تهرانی ها ‏جبهه می گیرند، انگار آنها در ناز و نعمت و امکانات غوطه ور اند و باندی تشکیل داده اند تا دست دیگران نرسد…‏

د: بله من هم چنین جبهه گیری را احساس کرده ام.‏

م: نظر خودت در باره انحصارطلبی و باندبازی تهرانی هاچیست؟ ‏

د: من زیاد اهل گروه بازی و این حرف ها نیستم ودوستان محدودی بین کارتونیست ها دارم. چنین نگاهی هم به این ‏جریان ندارم. برایم سئوال است که نمود این محدودیت و انحصار کجا است؟ کاریکاتور حال حاضر ایران تنها محدود به ‏شرکت در نمایشگاه های خارجی شده، نشریات چندانی هم منتشر نمی شوند که جا برای کارتون داشته باشند.‏

man4.jpg

م: هیچوقت شده که برای چاپ کارهای ات در نشریات پایتخت به مشکل بر بخوری؟

د: البته مشکل داشته ام اما نه به خاطر شهرستانی بودن ام. من با چند روزنامه و هفته نامه و ماهنامه در تهران کار کرده ‏ام. به نظرم مسأله الان عمومی تر است و کلاً نشریات به هر دلیل تمایلی برای چاپ کارتون و کاریکاتور نشان نمی ‏دهند. کلاً دو یا سه روزنامه شاید ستون های کارتون داشته باشند که آنها هم سلیقه و نگاه خاص خودشان را نسبت به ‏کارتون دارند، همین طور نفرات شان را. ‏

م: پس به خاطر عدم عضویت در “باند تهرانی ها” به مانع برنخوردی؟

د: سعی می کنم مسائل را اینطور نبینم و حساسیت به خرج ندهم. مثال می زنم: سال قبل به هادی حیدری ایمیل زدم و ‏گفتم دوست دارم که در سایت ات کار بگذارم. او هم استقبال کرد، چند کار برای اش فرستادم که هیچ کدام را در سایت ‏اش کار نکرد. هیچوقت این را به حساب چیزی جز سلیقه و نگاه حرفه ای اش نگذاشتم و به من بر نخورد. خب شاید ‏خوشش نیامده و فکر کرده کارها ضعیف بوده. تصمیم گیرنده اوست. داوری مسابقات هم حکایت مشابهی دارد، داوران ‏حق دارند نگاه و سلیقه خودشان را اعمال کنند. من چندین نمایشگاه داخلی شرکت کرده ام که مقام نیاورده ام اما نمی ‏توانم به داوران گله کنم. لابد کارم با نظر حرفه ای شان همخوان نبوده. ولی این نگاه شخصی من است و باید قبول کنیم ‏که گاهی این جریان می تواند روی روح و روان کارتونیست ها تأثیر بگذارد چرا که جای دیگری هم برای عرضه ‏کارهای شان نیست. ‏

م: نتیجه ای که من از حرف های ات گرفتم این است که کارتون ایران مشکلات اساسی تری دارد ‏

د: بله. باید قبول کرد که این کارتون چند سالی است که یک بعدی شده و رشد سرطانی پیدا کرده، آن هم فقط در بخش ‏جشنواره ای…‏

م: تو خودت چند جایزه مهم برده ای، مشکلی با کارتون جشنواره ای داری؟

د: اصلاً. با عقب ماندن سایر اشکال کارتون مشکل دارم. چند طراح کمیک استریپ خوب در مجلات حال حاضر ‏مشغول به کار هستند؟ چند کارتونیست خوب کتاب چاپ کرده اند یا امکان چاپ کتاب دارند؟ کارتونیست های مطبوعاتی ‏ما چقدر فضای کار و آزادی عمل دارند؟ چقدر امکانات برای برپا کردن نمایشگاه در اختیار کارتونیست ها قرار می ‏گیرد؟

man5.jpg

م: البته با مشکلاتی که چاپ و نشر ایران به طور کل دارد کاملاً موافقم اما فقط یک نکته: آیا همه مشکلات را باید گردن ‏شرایط و اوضاع و احوال انداخت؟ ‏

د: نه، حتماً ما هم مقصر هستیم. اما شاید این که همه رو به مسابقات آورده ایم توجیه پذیر باشد یا این که اکثراً به دنبال ‏جایزه گرفتن باشند و بس…‏

م: آخر خود ما هم نباید کاری کنیم که جذابیت بیشتری برای سرمایه گذاری داشته باشیم؟ چون مدام غر می زنیم که ‏قدرمان را نمی دانند و جا برای چاپ کارمان نمی دهند و کتاب مان را منتشر نمی کنند اما واقعیت این است که ناشر یک ‏سرمایه گذار است و طبعاً نگاه به بازار دارد. تجربه خودت در این مورد چطور بوده؟

د: تا الان سه کتاب و دو مجموعه شخصی به صورت کارت پستال منتشر کرده ام و کتاب دیگری هم آماده چاپ دارم. ‏فروش شان بد نیست اما می دانی، باید هزینه سنگینی کرد و کتاب ها خرد خرد فروش می روند، در نهایت شانس ‏بیاوریم خرج و دخل یر به یر خواهند شد. بازار نشر کتاب در ایران پر دست انداز است و سود چندانی ندارد. در حال ‏حاضر در فکر ترجمه کارهای ام و پیدا کردن یک ناشر خارج از مرزهای ایران هستم که می دانی کار سختی است…‏

م: همین که چنین بلند پروازی داری خوب است، به هر حال همه ما این فکر هستیم که راه حلی برای خلاص شدن از ‏بحران کارتون ایران پیدا کنیم.‏

د: گفتی بحران، خیلی دوست دارم از وضع کارتون سایر کشورهای دنیا بیشتر بدانم، شاید ما انتظار زیادی از محیط مان ‏داریم، شاید اسم وضعیت ما را نشود “بحران” گذاشت…‏

م: کاری به خیل کارتونیست های آماتور ندارم اما وقتی شما به عنوان یک مطبوعاتی حرفه ای که مخاطب خودش را هم ‏دارد، فضا و امکان کار ندارید و نمی توانید درآمدی از این راه بسازید، اگر اسم اش بحران نیست پس چیست؟

د: بله حق با تو است. ما دو اصل مهم را نداریم: امنیت مادی و امنیت سیاسی اجتماعی لازم. شاید به خاطر این که خودم ‏منبع درآمد دیگری غیر از کارتون مطبوعاتی دارم عدم امنیت شغلی کذایی برای ام ملموس نباشد اما موافقم که نبود این ‏دو اصل می تواند برای کارتونیست ایرانی بحرانساز باشد. شاید برای تبدیل طراحی کارتون به یک شغل، ایجاد یک ‏تشکل صنفی ضروری باشد که آن هم از نوع مستقل اش در ایران، آسان نیست.‏

man6.jpg

م: یعنی به نظر تو انجمن صنفی کارتون می تواند برای ما کار جور کند یا نشریات را موظف به چاپ کارهای مان ‏کند؟!‏

د: به هر حال وجود این تشکل بهتر از نبود آن است. شاید اول کار چندان کارامد نباشد اما یک دفعه نمی شود همه چیز ‏را فراهم کرد اما این انجمن لا اقل می تواند از چیزهایی دفاع کند، شاید بتواند با نشریات هم وارد مذاکره شود و آن ها ‏را برای داشتن ستون کارتون قانع کند، البته نه به زور! با گذاشتن جلسات یا چه می دانم، آگاهی دادن…‏

م: این دقیقاً چیزی است که تک تک ما کارتونیست ها با کارهای مان باید به ارباب جراید قبولانده باشیم وگرنه کاری از ‏انجمن کذایی بر نمی آید. به نظر من بیشتر ما نگاه مان به قضیه انجمن مثل دمیدن در سوراخ گشادتر بوق است. معمولاً ‏اول عرضه و تقاضا در کاری زیاد می شود وصنفی حسابی جا می افتد و قدرت می گیرد، بعد انجمنی تشکیل می شود تا ‏به کارهایش نظم بدهد و از حقوق اش دفاع کند. وقتی ما هنوز نتوانستیم خودمان را در بدنه مطبوعات و بازار نشر ‏ایران جا بیندازیم، انجمن کذایی با چه قدرت اجرایی و اتکا به چه از ما دفاع خواهد کرد؟!‏

د: البته با سختی تشکیل انجمن موثر در ایران موافقم اما باز ای کاش از تجربیات بقیه کشورها در این مورد خبر داشتیم.‏

م: من با وجود بحران در کارتون ایران موافقم اما بحث ام این است که خود ما چقدر در ایجادش نقش داشته ایم یا علیه ‏اش جنگیده ایم؟ مثلاً همین نگاه به بازارهای خارجی شاید بتواند یکی از راه حلها باشد. به نظرت چقدر می شود روی آن ‏حساب کرد؟

د: من امیدوارم. البته نیاز دارد که کیفیت کارمان را بالا ببریم …‏

م: و امیدوار باشیم که نداشتن بازار داخلی تقصیر شرایط است نه خودمان!‏

د: البته. تا مدت ها باید روی خودمان کار کنیم. سعی کنیم خوراک ذهنی بیشتری به مغزمان برسانیم. موسیقی، فیلم، ‏کتاب… کار گروهی را تمرین کنیم و قدرت تحمل مان را بالا ببریم و بی دلیل به هم نپریم…‏

م: این که از تفریحات سالم ما است! نظر دیگران راجع به کارهای ات چقدر برایت مهم است؟ بذزار یک اعترافی کنم، ‏خودم اصلاً انتقادپذیر نیستم و گاهی یک کامنت کوچک پای کارم در اینترنت می تواند یک شب اعصاب ام را به هم ‏بریزد. تو چطور؟

د: واقعاً برایم مهم است. من سالی لا اقل یک بار در رشت نمایشگاه می گذارم تا بازتاب کارهای ام را روی مخاطبان ‏ببینم. برای من که ادعا می کنم کارهای ام همه فهم و مخاطبگرا است مهم است که چقدر در این کار موفق بوده ام. از آن ‏مهمتر نگاه افراد متخصص و حرفه ای است. معمولاً کارهایم را به جواد علیزاده نشان می دهم و از او نظرمی خواهم.‏

م: من جای دیگری هم بازتاب مثبت کارهای بدون شرح ات را دیده ام آن هم سایت “بالاترین” بوده. معمولاً اگر لینکی ‏از کارهای تو گذاشته شود رأی خیلی بالایی می آورد که نشان دهنده ارتباط خوب مخاطبان با کارتون های تو است‏

د: راست اش من خودم خبر نداشتم و اولین بار از تو شنیدم و خوشحال شدم هرچند مطمئن نیستم که دلیلی بر تأثیرگذاری ‏طنز کار یا موفقیت ام باشد یا نه…‏

م: به هر حال جلب نظر مخاطبان با آثار بدون شرح که معروف است عبوس تر اند و روشنفکرانه تر، بسیار دشوارتر ‏است و به نظرم تو در این زمینه بسیار موفق بوده ای. به نظر خودت رمز این ارتباط موفق چیست؟

د: راست اش سعی ام را می کنم که خودم را جای مخاطب ام بگذارم و ایده و اجرا را از آن زاویه ببینم. معمولاً در ‏انتخاب ایده ها خیلی سختگیرم و هیچوقت اولین فکر ها را به تصویر نمی کشم. تا ایده ای کاملاً راضی ام نکند آن را ‏اجرا نمی کنم در واقع خودخواهانه رضایت خودم را مساوی با رضایت مخاطبان قرار می دهم و خوشحال می شوم اگر ‏واقعاً چنین باشد

م: من دلیل دیگری هم سراغ دارم، بر خلاف منش انتزاعی اکثر کارتون های بدون شرح کارهای تو در عین اندیشمندی ‏بسیار “روایی” هستند شاید به همین دلیل مخاطب خیلی بهتر آنها را جذب می کند. از این نظر من را یاد “کینو” می ‏اندازی.‏

د: این مقایسه برای من افتخار بزرگی است، “کینو” از نظر من حد نهایی قدرت بیان و خلاقیت کارتون است، ‏مخصوصاٌ استریپ های اش. من ساعت ها روی کارهای کینو فکر می کنم، ایده های اش، تکنیک های طنز و غافلگیری ‏اش، پنهان کردن اصل ایده تا قاب نهایی…‏

م: آن کارتون ات که یک سری عدد دو، یک عدد چهار زیر رادیکال را می پرستند، عجیب ترکیب بندی و حال و هوای ‏ایده های کارهای تک فریم کینو را دارد. کاملاً مشخص است که ایده حاصل همان سخت گیری هایی است که گفتی.‏

د: آن کار را به چند شکل مختلف در ذهن داشتم، حتی نسخه دیگری از آن را در آفتاب یزد منتشر کردم که کاراکتر فرد ‏معترض را که اعلام می کرد رادیکال چهار با دو برابر است، در کادر نداشت. آنقدر ایده را ورز دادم و عناصر اش را ‏کم و زیاد کردم، به اصطلاح آن را “چلاندم” تا به فرم نهایی اش رسید. این کار را تقریباً برای همه کارهایم انجام می ‏دهم. سعی می کنم از جهات مختلف به ماجرا نگاه کنم و سوژه را تراش بدهم.‏

م: من فکر می کنم آن معصومیت تأثیرگذار که در کارهای علیزاده صحبت اش را کردیم در کارهای تو هم دیده می ‏شود خوشبختانه تو تجربه کار برای کودکان را هم داری و از این امتیاز، خوب استفاده کرده ای. یادم است وقتی قرار ‏شد صفحات کودک ایران جمعه را بگردانم اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که “ داریوش باید یک ستون داشته ‏باشد” و کاملاً خودخواهانه بود چون می خواستم صفحات ام برای کودکان جذاب تر باشد.‏

د: ممنونم. کار برای کودکان را خیلی دوست دارم. این تجربه با مجله دوست کودک شروع شد و بعدها با ستون ‏کاردستی ایران جمعه کودک ادامه پیدا کرد. من عاشق کاراکترسازی هستم و اولین بار مجله دوست این امکان را در ‏اختیارم قرار داد تا کاراکتر های مختلفی بسازم. مثلاً همان کاراکترهای گوسفند و چوپان که می خواهم برای تبدیل ‏ماجراهای شان به انیمیشن تلاش کنم.‏

م: عالی است. این هم بازار کار دیگری می تواند باشد و راه حل دیگری. حتماً دنبال اش را بگیر. الان هم کار کودک را ‏ادامه می دهی؟ ‏

د: “طنز و کاریکاتور” تنها نشریه ای است که با آن همکاری مرتب دارم و بخش “فال ماه” را هر ماه کار می کنم. ‏گاهی برای بچه ها گل آقا هم طرح می زنم.‏

م: یادم رفت بپرسم، پس به جای کار مطبوعات چه می کنی؟

د: مهندس عمران هستم، برای شرکت بزرگی کار می کنم و در بندرعباس اسکله می سازم.‏

م: شباهت چندانی به کار طراحی کارتون ندارد.‏

د: نه، ندارد. راست اش یک درگیری دائمی با من است که واقعاً چه کاره ام و در آینده می خواهم چه کار کنم؟ گاهی ‏جوگیر می شوم و به خودم می گویم بی خیال عمران، بنشینم خانه و طرح بزنم، گاهی هم کاملاً به مهندسی عمران می ‏چسبم. کارهای زیادی هست که دوست دارم انجام بدهم اما مگر حد اکثر بیشتر از سی سال دیگر فرصت دارم؟ به قول ‏‏”تیم مک گرا” ‏my next thirty years! ‎‏ این سی سال مانده را می خواهم به بهترین شکل استفاده کنم اما نمی دانم چه ‏جور…تو نظری نداری؟

م: نمی دانم… اسکله بساز، سوسک و سوسمار هم نکش. ‏

‎ ‎زندگینامه‎ ‎


داریوش رمضانی – متولد 1355 در رشت – لیسانس عمران از دانشگاه گیلان 1379.‏

شروع فعالیت در زمینه کاریکاتور : 1369 ‏

‎ ‎جوایز‎ ‎

‏ - جایزه اول مسابقه بین المللی کاریکاتور تبریز - 2008.‏

‏-‏ جایزه اول مسابقه بین المللی کاریکاتورUMO‏ هند – 2007.‏

‏-‏ جایزه بزرگ دوسالانه بین المللی کاریکاتورEUROHUMOUR‏ ایتالیا – 2006.‏

‏-‏ جایزه ویژه جوان خارجی مسابقه بین المللی کاریکاتورYUMIURI‏ ژاپن – 1994.‏

‏-‏ لوح تقدیر مسابقه بین المللی کاریکاتور چین – 2006.‏

‏-‏ لوح تقدیر مسابقه بین المللی کاریکاتور تهران ( با موضوع معضلات شهری ) – 2004.‏

‏-‏ لوح تقدیر مسابقه بین المللی کاریکاتور تبریز – 2003.‏

‏-‏ لوح تقدیر مسابقه بین المللی کاریکاتور سوریه – 2006.‏

‏-‏ کسب چند جایزه از مسابقات داخلی کاریکاتور.‏

‎ ‎سابقه مطبوعاتی‎ ‎

‏-‏ همکاری با روزنامه های اعتماد، یاس نو، شرق، آفتاب یزد و هفته نامه توانا بین سالهای 1380 و 1385.‏

‏-‏ کاریکاتوریست ماهناهه طنز و کاریکاتور از سال 1380 تاکنون.‏

‏-‏ کاریکاتوریست و طراح کمیک استریپ بخش کودک هفته نامه ایران جمعه از سال 1383 الی 1385.‏

‏-‏ کاریکاتوریست و طراح کمیک استریپ هفته نامه دوست کودک از سال 1380 الی 1385.‏

‎ ‎تالیفات‎ ‎

‏-‏ کتاب مورچه کوچولوی تنها – نشر هزاره سوم اندیشه (1384).‏

‏-‏ کتاب لطفاً بیدارم نکن – نشر فرهنگ ایلیا (1384).‏

‏-‏ کتاب گوزن هم گوزنهای قدیم – نشر فرهنگ ایلیا (1386).‏