در امریکا اوباما بازیگر اصلی مذاکرات هسته ای برای تفاهم و جلوگیری از جنگ است اگر چه او منافع امریکا در این مذاکرات دنبال می کند، اما این تفاهم با تمام معایب خود ایران از جنگ و تحریم دور می کند. دولت امریکا نقشه راهی دارد که بخشی از آن همان است که برژنیسکی دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی آمریکا آن را در کتاب خود با عنوان فرصت دوباره که در سال ۲۰۰۶ نوشته و به فارسی هم ترجمه شده شرح داده است.
سیاست خارجی دولت اوباما اینک در ششمین سال ریاست وی به نظر می رسد با چالش های جدی مواجه شده، از جمله در مورد برقراری صلح و یا کاهش تنش در معضل دیرینه اسرائیل و فلسطین شکست خورده است. در دیگر بخش های خاورمیانه هم تنش زادیی مورد نظر به نتیجه نرسیده و در تعامل با ایران هم به نتیجه مطلوب خود نزدیک نشده است. اما این سیاست خارجی دولت اوباما از جهنمی شدن خاورمیانه کاسته است یعنی منطقه ای که می توانست در آن جنگ هایی برپا شود که میلیونها انسان را به کام بکشد نه چنان است که محتمل بود
با این وصف اکنون مشخص است که بازیگر اصلی مذاکرات در ایران خواست مردم و بازی چهره های سیاسی و مدنی در حکومت و بیرون حکومت است. مواضع اخیر رهبری نظام در مورد مذاکرات هسته ای را می توان به ناگزیر بودن وی به مذاکره تعبیر کرد که مدام سعی می کند که نشان دهد که مواضع انقلابی وی تغییری نکرده است و یک دیپلمات نیست اگر چه دیپلماسی دارد.
این سخن رهبری نظام که مجلس وارد بحث برجام هسته ای شود و نظر دهد با این تاکید که اگر تحریم ها برداشته نشود، و فقط تعلیق شود، ایران نیز باید تعهدات خود را به حالت تعلیق درآورد نشان می دهد که نگاه رهبری نظام به مناسبات جهانی در مدار گذشته سیر می کند. وی مدل های چین و شوروی و حتی کره شمالی را برای کنترل مردم و هم در سیاست خارجی، در اصول کلی می پسندد با این تفاوت که باور دارد اگر این حکومت ها دچار بحران یا مشکل شده اند بدان دلیل است که افراط کرده اند و توان مدیریت کنترل سیاست و مردم را نداشته اند.
این نگاه امنیتی است در عین حال این نگاه به رابطه آزاد جامعه مدنی با جامعه جهانی بدبین است در نتیجه هر انعطافی را خطرناک می داند مگر این که به ناچار به نرمش وادار شود، این نرمش هم باید موقتی وکنترل شده باشد. در توافق هسته ای این دید نمی توانست مسلط باشد. رهبری نظام می داند که جامعه مدنی ایران با و سیاست های وی همراه نیست و هم دولت روحانی به تعامل به جامعه جهانی در بعد اقصادی و سیاسی اعتقاد دارد.
علیرغم تمایل رهبری نظام، بازیگران داخلی توافق هسته ای که حمایت بخشی وسیع مردم را در مورد مذاکرات هسته ای دارند به عنوان مقدمه ای برای مراوده جدید با جهان با مذاکرات هسته ای برخورد می کنند و این مذاکرات را باب ورود به تعامل با جهان می دانند. دولت روحانی نگاه اقتصادی به این مسئله دارد و مردم نگاه بازتر به این تعامل دارند چرا که می اندیشند که فضای مدنی و هم سیاسی جامعه بازتر خواهد شد. در نتیجه این تمایلات بود که نرمش قهرمانانه انجام شد اما با ورود با قید و شرط مجلس نشان می دهد که رهبری نظام از مسولیت پذیری در این مورد شانه خالی می کند در حالی که مسوول اصلی عواقب سیاست های هسته ای خود اوست.
ورود مجلس به مذاکرات هسته ای که از سوی رهبری نظام توصیه شد به دلایل گوناکون و بیشترتوجیه این روش بود که این نرمش قهرمانانه ای که قرار بود به انجام نرسد به مرحله ای رسیده است که می تواند راهبرد کم شدت برای کنترل داخل کشور را از سوی حکومت به چالش بکشد چرا که راهبرد رهبر نظام با سیاست دولت در تعارض است و هم با خواست اکثریت مردم در مقابله قرار گرفته است.
مسئله مهم دیگردرعلت ورود مجلس این است که توافقی که مطلوب رهبری نیست مسولیت آن به گردن مجلس می افتد ازآن هم طرفی توافقی که اگرازسوی هر طرف لغو شود عواقب سختی برای طرف لغو کننده مذاکرات خواهد داشت. ورود مجلس و تائید توافق توجیهی می شود تا گفته شود که شرایط جنگ صفین بود و مانند امام علی، رهبری نظام ناچار شد که تحت فشار به توافق هسته ای تن دهد.
اما در صحنه عمل روحانی با مجلسی روبرو است که دارای استقلال نیست گرچه باید دید که روحانی به این مجلس به چه میزان باید امتیاز دهد تا از این خوان هم برای توافق هسته ای عبور کند. آن هم به نمایندگان مجلسی که با انتخابات آینده روبرو هستند و نظرشان در مورد توافق هسته ای در میزان آرای آنها تاثیر خواهد داشت، گرچه این نمایندگان باید پاسخ گوی جناح تندرویی باشند که برای تعیین صلاحیت به حمایت آنان نیازمندند.
اما در طرف دیگر ماجرا یعنی آمریکا، بازیگر اصلی دولت است وشخص، شاخص آن بالاترین مقام اجرائی کشور، یعنی باراک اوباما. اما در ایران بازیگراصلی توافق هسته ای خواست مردم است و روحانی به عنوان نفر دوم حکومت که اختیار زیادی ندارد. گرچه تاکنون بازیگری روحانی و حمایت و تمایل جامعه مدنی ژله ای تحت فشارکه مدام سرکوب می شود این مذاکرات را پیش برده است.
همین جامعه مدنی و بازی بوروکرات های درون حکومت است که می تواند مانور جناح افراطی حکومت را که هنوز به شکل موثر توان به هم زدن یا توقف توافق هسته ای را خنثی کند. باید توجه داشت که جریان راست ایران اگر نتواند نقش مثبت و اثباتی داشته می شد اما توان آن را دارد که در هر روند و پروژه ای اخلال ایجاد کند دولت برای خنثی کردن ترفندهای جناحی که از حمایت رهبری نظام هم برخوردار است باید تدبیر بیندیشید. جناح مزبور توانست در روند اصلاحات توقف ایجاد کند و هم توانسته است حرکت دولت روحانی را کند، پس در توافق هسته ای هم می تواند. غلبه بر این اخلال هشیاری جامعه مدنی در کنش موثر و هم تدبیر دولت و حامیان آن را می طلبد. اگر چه تا کنون همکاری جامعه مدنی با دولت یک طرفه بوده است.
در این میان نقش روشنفکران، و فعالان مدنی سیاسیون اصلاح طلب بیرون و درون حکومت به عنوان فضا سازی و حتی عنصر فدائی برای کنش جامعه مدنی و حرکت درست دولت به توجه به انتخابات آینده بسیار مهم است.