ما ایرانیها میتوانستیم انتخابات ریاست جمهوری را به فرصتی برای بحث و گفتگوی جدی و عمیق در باره مشکلات عرصههای مختلف زندگیمان، علت یابی مشکلات و چگونگی رفع آنها تبدیل کنیم، اما نکردیم.
در واقع ایده حضور آقای عبدالله نوری در صحنه انتخابات که توسط دوستان ما در سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم) مطرح شد، با همین نیت صورت گرفت و گمان بر آن بود که با این حضور، فضا برای بحث علنی در باره تنگناهای جامعه ایران فراهم میشود و از رهگذر آن، اجماعی بین نیروهای خواهان تحول و اصلاح برای برون رفت از بن بستهای موجود پدید میآید.
دوستان اصلاح طلب اما هیچگاه به جد حاضر نشدند در این باره بیاندیشند و حتی تن به بحثی آزاد در این باره دهند.
ظاهرا از نظر آنها مشکل بنیادی کشور حضور آقای احمدی نژاد در کاخ ریاست جمهوری است و هر بحث و گفتگویی در درون جبهه اصلاحات که لحظهای سبب غفلت جامعه از آن مشکل بنیادی شود، بی هوده و نابجاست.
قاعدتا آقای احمدی نژاد در جای خود، مشکلی برای جامعه ایران است، اما به گمان من مسائل و مشکلات ایران در روندهای گوناگون با چنان سرعتی در حال در هم تنیدن است که نه نادیده گرفتن آنها خردمندانه است و نه تقلیل آنها به آقای احمدی نژاد.
این تصور که در صورت راهیابی یک نامزد اصلاح طلب به دفتر ریاست جمهوری، نابسامانیهای موجود کشور به روال حل شدن خواهد افتاد، به زعم من تصوری خام است و بخصوص نباید توده مردم را با چنین تصور خامی به اشتباه انداخت.
از نگاه من، زمان آن فرارسیده است که ایرانیها یکایکشان بدانند که به دلایل تاریخی و از دست رفتن فرصتهای بزرگ، با آیندهای سخت و طاقت فرسا روبرویند و بدون آگاهی آنها از این شرایط و آمادگی آنها برای تحمل هزینههای ناشی از یک تحول درونزای سیاسی و جراحیهای دردناک اقتصادی، سرنوشتشان بهتر نخواهد شد.
در واقع انتخابات ریاست جمهوری فرصتی برای بحث آزاد در باره این نوع مسائل و آگاهی و هشدار به توده مردم با طرح نامزدی صریح و مشکل شناس بود. این فرصت اما به سرعت در حال از دست رفتن است و بنابراین انتخابات عملا به صورت پروژهای برای راهیابی صرف یک نامزد انتخاباتی به دفتر ریاست جمهوری در آمده است.
در این فضا مرتب از من پرسیده میشود که در صورت عدم حضور آقای نوری از چه کاندیدایی حمایت میکنید؟
من نه از موضع دبیر کل سازمان دانش آموختگان، بلکه از نگاه یک تحلیلگر مسائل سیاسی، معتقدم که بدون حضور آقای نوری و یا شخصیتی مشابه او که اهداف پیش گفته را محقق کند، پرسش فوق موضوعی کم اهمیت میشود و به حاشیه میرود.
این البته به معنای رها کردن بازی انتخابات نیست، زیرا اگر انتخابات به چیزی فراتر از تسلط بر دفتر ریاست جمهوری هم تبدیل نشود، باز میتوان با کاندیداهای مختلف تعاملی پرسشی برقرار کرد و با طرح پرسشهای شفاف و عینی از آنان خواست که دیدگاه، برنامه و استراتژی خود را در باره آن پرسشها روشن کنند.
با این شیوه ما میتوانیم از فضای مرده باد و زنده بادی که معمولا بر هر انتخاباتی سایه میافکند فراتر رویم و از طریق تعامل انتقادی با کاندیداها افکار عمومی را نسبت به واقعیتهای کشور آگاه و حساس کنیم.
به سخن دیگر، ما میتوانیم در ازای رای احتمالیمان، کاندیداهای مختلف را به شفافیت، دقت و واقعگرایی مبتنی بر استراتژی کارآمد ترغیب کنیم و این حداقل بهای رایی است که در ایران بیش از هر نقطه دیگر جهان ارزان تصور شده است.