کتاب “درباره سینما” از سه جهت اهمیت دارد؛ نخست اینکه مجموعهای از یادداشتهای گابریل گارسیا مارکز، نویسنده رمان به یاد ماندنی “صد سال تنهایی” و برنده نوبل است. دیگر این که ما مقالاتی از یک نویسنده مطرح درباره سینما را میخوانیم، یعنی ما در این کتاب از زاویهای دیگر به هنر هفتم نگاه میکنیم و در نهایت، این کتاب توسط بهمن فرزانه ترجمه شده که سالها قبل، بهترین ترجمه را از رمان “صد سال تنهایی” در اختیار ما گذاشت، مترجم و نویسندهای که به تازگی درگذشت و تشییع پیکرش کمی غریبانه و با بدرقه کمی از سوی اهالی فرهنگ و هنر همراه بود.
چنانچه از نام کتاب هم برمیآید، “درباره سینما” دربرگیرنده نقدهای مارکز بر آثار سینمایی جهان در سالهای دهه ۵۰ میلادی است. همچنین در این کتاب یادداشتهای او درباره شخصیتها و هنرمندان و بازیگران ارائه شده است و مارکز به اختصار نظراتش را در اینباره بیان کرده است. اما آنچه بیش از هر چیز در این یادداشتها خودنمایی میکند، نگاه ویژه مارکز به سینماست؛ نگاهی که میتوان آن را با دیدگاه اهالی سینما متفاوت دانست. شاید بیان این عبارت برای ما که ۶۰ سال بعد از انتشار مقالات آنها را میخوانیم بسیار ساده بنماید، اما مخاطبانی که در آن سالها این یادداشتها را میخواندند، به طور قطع اطلاعات ما را درباره مارکز نداشتند و نمیدانستند او قرار است برنده نوبل ادبیات شود. این نویسنده، سال ۱۹۵۴ در مدرسه سینمایی شهر رم تحصیل میکرد و خیال داشت کارگردان یا فیلمنامهنویس شود. این بود که وقتی به کلمبیا برگشت، شروع به نوشتن نقدهای سینمایی کرد تا کمی بعد بتواند مدرسه سینمایی تاسیس کند، فیلم بسازد یا جایی در بدنه سینما داشته باشد. حتی زمانی که در مکزیک زندگی میکرد از روی یکی از رمانهایش، “ساعت شوم”، فیلمنامهای هم نوشت که فیلمی تلویزیونی از رویش ساختند. اما این فیلم چندان به مذاق نویسنده خوش نیامد. فیلمنامههای بعدی او هم، چنانچه خودش در کتاب “یادداشتهای پنج ساله”، آورده برایش ناآشنا بودند. از طرفی، نقدهای سینمایاش هم در ابتدا چندان مناسب طبع روزنامهها نبود، هرچند بعدها آنها را به عنوان نوع ویژهای از نقد سینما پذیرفتند. او همینطور سودای سینمایی شدن در سر داشت تا اینکه رمان “صد سال تنهایی” را شروع کرد. یک و نیم سال طول کشید تا رمان به پایان برسد، اما بعد از نوشته شدن آن، رویدادی ویژه رخ داد. مارکز دریافت که: “هیچ چیز زیباتر از این آزادی انفرادی نیست که جلوی ماشین تحریرش بنشیند و جهان را به میل خودش خلق کند.” راه نرفته پدر را پسر ادامه داد. پسر نویسنده، اینسالها با اسم رودریگو گارسیا بارچا فیلم میسازد و جالب آنکه بسیاری از کارهایش از جمله “نه زندگی” و “مسافران” در ایران هم به نمایش درآمدهاند.
“درباره سینما” را میتوان از دو زاویه بررسی کرد؛ نخست اینکه مارکز نخستین فردی است که نقدهای سینماییاش در کلمبیا منتشر شدند. دیگر اینکه او، چنانچه پیش هم به آن اشاره شد، نگاه ویژه خود را به سینما دارد. در ادامه میکوشیم تا این دو منظر را کمی بازتر کنیم.
یادداشتهای مارکز درباره سینما، از نگاه نویسندگان و منتقدان هنر هفتم، چندان تحلیلی و دقیق به حساب نمیآیند. او بسیار ساده و سرراست نظراتش را درباره سینما نوشته و به هیچ وجه هم نکوشیده تا تحلیل یا استدلال ویژهای را همراه آن کند. این سادهنویسی بد نیست، اما وقتی همراه با استدال و عمیق نباشد، نمیتوان به عنوان نقد فیلم به آن نگاه کرد. این نکته شاید از دو منظر توجیهشدنی باشد؛ نخستین علت همان است که کمی پیشتر به آن اشاره شد. مارکز به عنوان نخستین فردی که در کلمبیا نقد فیلم مینوشت، باید مخاطبان بیشتری را با خود همراه میکرد و بالطبع یادداشتهای تحلیلی نمیتوانست مخاطبان انبوهی را داشته باشد. او در این یادداشتهای کوتاه کوشیده است تا در حد اختصار داستان فیلم، مزایا و معایبش را بازگو کند و به طبع، نوشتههای نخستین همیشه ویژگیهای خود را دارند و حتی میتواند بر آثار بعدی هم تاثیرگذار باشند.
در نگاه دوم، ما نگاهی متفاوت به سینما را شاهدیم و هرچند این یادداشتها زمانی نوشته شدهاند که مارکز فقط ۲۶ سال داشته، اما میتوان نگاه متفاوت و در عین حال جسور او را به خوبی مشاهده کرد. او در این یادداشتها به شدت از سلیقه شخصی خود پیروی کرده است. به عنوان مثال، “سینماسکوپ” یا فیلمهای روز سینمای آمریکا چندان موردپسند نویسنده واقع نمیشد، در نتیجه او هرگاه به فیلمهای این ژانر سینمایی برخورد میکند، چندان بر موضوع متمرکز نمیشود و به نوعی با پیشداوری سراغ آثار سینمای آمریکا میرود. این نگاه منفی، به سینمای بدنه یا فیلمهای متوسط کشورهای دیگر، مثل ایتالیا، هم برمیگردد. اما در برخی از موارد که او جریان یا ژانری را میپسندند، چنان اغراق میکند که گویی ما سراغ بهترین فیلم تاریخ سینما رفتهایم. کارگردانی همچون ویتوریو دسیکا، سازنده فیلمهایی چون “دزد دوچرخه” و “امبرتو د” را باید در این دسته قرار داد که فیلمهایش مورد تایید مارکزند. او در یادداشتی باعنوان “سینمای ایتالیا، بهترین و بدترین” نوشته است: “چهار فیلم از بهترین فیلمهای سال ایتالیا بودهاند. سه تا از آنها هم به کارگردانی ویتوریو دسیکا بوده است. “معجزه در میلان”، “ایستگاه قطار رم” و “بچهها به ما نگاه میکنند”. فیلم چهارم هم “شنل” به کارگردانی آلبرتو لاتوآدا است که مثل سه فیلم قبلی از لحاظ تجاری بسیار کمفروش بوده است.” در ادامه این یادداشت، مارکز بدهای سینمای ایتالیا را نام میبرد، مبحث را عوض میکند و سراغ سینمای اسپانیا میرود. ما در این یادداشت بسیار کوتاه، هیچ نشانی از نگاه تحلیلگر مارکز نمیبینیم و او تنها به این بسنده کرده است که فیلمهای دسیکا خوب هستند و بقیه فیلمها را نمیتوان پذیرفت. انگار تنها متر و معیار نویسنده، فروش فیلمهاست و هرگاه فیلمی کم میفروشد، باید نگاهی جدیتر به آن داشت. او در یادداشتی دیگر که در ژانویه ۱۹۵۵ نوشته شده، درباره فیلم “بچهها به ما نگاه میکنند” مینویسد: “درست در همین هفته فیلم “بچهها به ما نگاه میکنند” به کارگردانی دسیکا روی پرده آمده است و نشان میدهد این کارگردان خوب ایتالیایی تا چه حد به روانشناسی کودکان وارد است. همانطور که کارل رید به گراهام گرین بستگی دارد، ویتوریو دسیکا به وضوح تحت تاثیر چزاره زاواتینی است. بچههای فراموش نشدنی فیلم “معجزه در میلان”، “دزد دوچرخه” و “ایستگاه رم” عین بچههای “بچهها به ما نگاه میکنند” هستند. انگار دسیکا با این فیلم به فیلمهای اولیه خود بازگشته است. فیلم “بچهها به ما نگاه میکنند” سال ۱۹۴۳ ساخته شدهاست.”
مارکز در این یادداشت هم به تحلیل فیلم نمیپردازد و به جای آن نکاتی کلی را بیان میکند که بیش از نگاه نقادانه یا حتی معرفی باشند، بیان اندیشههای فردی اوست. این نگاه را میتوان در دیگر یادداشتهای کتاب هم دنبال کرد. به این ترتیب، خوانندگان کتاب بیش از آنکه در جستجوی نقد، یادداشت و تحلیل فیلم باشند، میتوانند با آرای نویسندهای آشنا شوند که آثاری درخشان همچون “عشق سالهای وبا”، “پاییز پدرسالار”، “کسی به سرهنگ نامه نمینویسد” و “صد سال تنهایی” را در کارنامه دارد.
ترجمه کتاب، همچون دیگر یادداشتهای مارکز توسط بهمن فرزانه انجام شده است. ترجمه این مترجم صاحبنام را که خود هم دستی بر نوشتن داشت، میتوان روان، بیپیرایه و خواندنی توصیف کرد. فرزانه سعی کرده برگردانی دقیق و در عین خواندن روان از مارکز به دست بدهد و به همین دلیل، خوانندگان کتاب با کمترین دشواری روبهرو خواهند بود. این مترجم پیش از این کتابهای “یادداشتهای پنجساله”، “یادداشتهای کرانهای”، “برای سخنرانی نیامدهام”، “دوازده داستان سرگردان”، “عشق سالهای وبا” و چند رمان از مارکز را به فارسی ترجمه کرده است که به تقریب همگی با استقبال مخاطبان همراه بودهاند.
“درباره سینما” نوشته گابریل گارسیا مارکز، ترجمه بهمن فرزانه از سوی نشر ثالث در ۱۹۲ صفحه با شمارگان ۱۱۰۰ نسخه و با قیمت ۱۰ هزار تومان در سال ۱۳۹۲ منتشر شده است.
منبع: ketab.ir