پرونده/ گفت و گو – محمد صفریان - “بهمن مقصودلو“؛ مستند ساز ساکن نیویورک که چند دوره ی جشنواره ی فیلم های کوتاه را هم در همین شهر مدیریت کرده، برای نمایش فیلم تازه اش که به سینمای کیارستمی اختصاص داشت، به لندن آمده بود؛ از همین فرصت بهره گرفتم و برای صفحه ی گفت و گوی پرونده مان به سراغ او رفتم تا از او که چندین و چند مستند در مورد چهره های فرهنگی ساخته، باب گذشته و حال مستند سازی بپرسم و شیرینی ها و مصائب این کار را مروری دوباره کنم.
مقصودلو که پیش تر فیلم های مستندی در مورد زندگی “احمد شاملو”، “اردشیر محصص”، “ایران دررودی” و “احمد محمود” ساخته بود در گام پنجم از مستندهای ده گانه اش به سراغ آثار و احوال “عباس کیارستمی” رفته بود. وی همچنین از تدارک دیدن فیلمی در مورد زندگی و تاثیرات اجتماعی “دکتر محمد مصدق” نیز خبر داد و علاوه بر آن اعلام کرد که فیلم های او در مورد سینمای ایران چندین و چند شماره ی دیگر هم خواهد داشت که نخستین آنها به فیلم “گاو” خواهد پرداخت. گفت و گوی هنر روز را با او بخوانید.
سابقه تاریخی مستندسازی در دنیا به کجا می رسد؟
سابقهی مستند نگاری دقیقا برمی گردد به تاریخ اول سینما. یعنی از وقتی که برادران لومیر کار فیلمبرداری را شروع کردند؛ اول مستند نگاری مد نظر بود و بعدها داستان و دیگر شاخهها به سینما اضافه شد. بنابراین این ثبت واقعیت سابقه ای طولانی در تاریخ دارد. بعد این مستند در سیر تکاملی اش به موضوعات فراوانی رسید، از فرهنگ شناسی و مردم شناسی تا تاریخ و جغرافیا و حیات وحش؛ بیوگرافی (حسب حال) هم شاخه ای از همین مستند شد.
تاریخچه مستندنگاری در ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟
فرهنگ تصویری در زندگی عمومی ایرانیان رخنه نکرده است. در ایران به دلیل استقرار مذهب اسلام که پورتره سازی و موسیقی و بسیاری دیگر از شاخه های هنری را ممنوع کرده، اساسا فرهنگ تصویری درستی در ذهن مردم شکل نگرفته. یعنی عکس و اساسا ارزش های مستند تصویری در زندگی عمومی مردم رواج شایانی نداشت. و این نقیصه همچنان ادامه داشت تا وقتی که دوربین های دیجیتال وارد زندگی مردم شد.
اما این نقیصه بر بستر زندگی رایج بود و خواص می بایست که از این عیب مبرا می بودند؛ با این همه اما مستند نگاری در در میان اهل قدرت و اهل اندیشه هم جایگاه چندانی نداشته. به عنوان مثال ما در خزانهی سینمایی مان تصویر ویژه ای از شعرا و اهل سیاست نداریم. فکر میکنید دلیل این مساله چیست؟
این مشکل از حکومتی بودن سینما ناشی می شود. چرا که دوربین و فیلم در دوره ی پهلوی در اختیار وزارت فرهنگ و هنر و تلویزیون ملی ایران بود، و از آنجا که روشنفکران معمولا با حکومت مشکل داشتند، معمولا جلوی دوربین تلویزیون نمی نشستند و در نتیجه از آنها فیلمی ساخته نمی شد. بعد از انقلاب هم که مشخص است. وزارت ارشاد آمد و آن مشکلات بارها بیشتر از قبل شد… در این دوره هم کسی رغبت شایانی به نشستن در برابر دوربین تلویزیونی نداشت؛ همین است که جز چند شخصیت خودی دیگران همچنان مهجور باقی ماندند.
فکر می کنید سرمایه گذاری و بودجه های دولتی تا چه اندازه بر این جریان تاثیر گذاشته است؟
بودجه های دولتی در ایران در اختیار فیلمسازانی قرار می گیرد که به نحوی همسو با جریان فکری حاکم باشند. بنا به باور آقای او، سینمای مستقل که معمولا در تقابل با اندیشهی حاکمین است از برخورداری از حمایت های دولتی محروم مانده و بخش خصوصی هم حاضر به سرمایه گذاری روی فیلم های مستند نیست، چرا که معمولا برگشت پولی در کار نیست. تولید فیلم پول می خواهد؛ من فیلمساز اگر از سرمایه شخصی ام خرج کنم، بعد به چه کسی این فیلم را بفروشم؟ خارجی ها که برای شخصیت ایرانی پول خرج نمی کنند… شخصیت های ایرانی هم که معمولا جهانی نیستند. براستی چه کسی می تواند مشتری این فیلم باشد؟
بنا به گواهی تاریخ، حسب حال نویسی در اسناد مکتوب ایران جایگاه ویژه ای ندارد و بزرگان این سرزمین، لااقل به اندازه ی غربی ها به نوشتن زندگی نامه اهمیت نمی داده اند. اما شما سال ها پیش در این زمینه کتابی منتشر کردید…
من از بچگی عاشق بیوگرافی( زندگی نامه ) بودم و عاشق خواندن شرح حال بزرگان. سالها پیش من کتابی نوشتم به نام سیصد و سی و سه چهره ی درخشان. روانش شاد، پرویز شهریاری، رئیس بخش سیمرغ انتشارات امیرکبیر بود که من در خوارزمی شاگرد او بودم. من این کتاب را بردم برای او، زندگی بزرگان دنیا بود، از فیلسوف و آهنگساز تا دانشمند و عالم. آقای شهریاری خیلی از این کار خوشش آمد و انتشارات امیر کبیر آن را در سه جلد و در سال ۱۳۴۴ چاپ کرد. …؛ یعنی این میل به دانستن زندگی مشاهیر از قدیم در وجود من بود، ادامه ی همان میل هم به پورتره نگاری های امروزی رسیده و مستند هایی که می بینید.
اگر جوانی تازه کار از شما در بارهی پایه های یک مستند بپرسد، پاسخ و یا راهنمایی شما به او چه خواهد بود؟
پژوهش، پژوهش و باز هم پژوهش؛ اصل اول مستندنگاری همین دانستن بیشتر و بیشتر از سوژه ی مورد نظر است. در این مورد باید تحقیق فراوان کرد و پای صحبت همه ی نزدیکان نشست. در این میان حتی نباید تمام و کمال به حرف های خود فرد هم استناد کرد، آمدیم، او دروغ بگوید؛ باید از حرف و اطلاعاتی که در فیلم عنوان می کنیم مطمئن باشیم و صحتش را دریافته باشیم. “موضوع مهم بعدی هم ملاط تصویری ست که همان طور که گفتم که در ایران با مضیقه ی شدیدی روبروست. با این همه اما هنوز بعضی از تصاویر قابل بازسازی هستند. یعنی مناسب با حرف های مطرح شده باید تصاویر خوب هم به بیننده ارائه کنیم تا در بسیاری از قسمت ها خود تصویر گویای مطلب باشد نه راوی…”
به نظر شما بهترین مستند ساخته شده در سال های اخیر کدام است؟
در این سالها مستندهای زیادی ساخته شده اما من نتوانسته ام با آنها ارتباط برقرار کنم. در این میان تنها “بانوی گل سرخ” ساخته ی “مجتبی میر طهماسب” بود که هم از نظر سینمایی و هم از نظر سوژه ی مورد بحث از دیگران متمایز بود و از نگاه من اثری فاخر به حساب می آمد.