کنگره شعر بیداری اسلامی با حضور 77 شاعر از هفت کشور عربی از جمله ایران برگزار شد. در این کنگره شاعران بزرگ جهان عرب، که سن متوسط آنها زیر بیست سال بود، اشعار خود را برای رهبری قرائت کردند و برای بازداشت( پاسداشت سابق) شعر عربی ترجمه آنها را به فارسی دری منتشر می کنیم.
عبدالقادر یوسف لبنانی:
الفرقی نمی کند
چه سنی باشی چه شیعی می کند
چه من باشی چه تو می کند
ای رهبر، به لبنان آمد سپاه تو
مثل ابابیل که با بیل می زند شخم
لحم المعروفه بالبنان و قیمت الشرف المجانی
شما اینجا بمب می خوری
در بیروت مردم می ری دیسکو
چه فرقی من با تو؟
بمان اینجا من برمی گردی
بیا مدرسه بساز با پولش
چون من شعر می سازم
و تو پول بده
خدا تو را زیاد کند
کاظم علی العلی العربی السعودی
من در نماز به تو داخل می شود ای امام الخمینی
که من به امام سائل می شود، ای خمینی
ولی دیدم آن مقوایی شد امسال، خمینی
من به مقوا نماز می کنم، مینی
همانطور که قائد به من نگاه، ینی
و همینطور نگاه….. نی
پس چرا امید من مقوا می کنی؟ ی
کاری ندارم، پولش می دهی
می خواهد خدا، می خواهد خرما، می خواهد مقوا
احمد الحجیری از بحرین
الایران سنگر بود برای آزادگان
هر کس در اینجا دیدم آزاد بود به من
القائد آزاد بود الحریه
که هر چه می خواهد می گوید
البرزیدنت آزاد بود
که پارسال دوزدش داشتی
و امسال گم شد
و هر سباه باسدار بود که آزاد بود
دوز دارم الحریه باشد بالایران
ولی در عربستان آزاد نیست من
که قوس شعر می قوید
و در بحرین که من به تو آمدم
کاش من بمیرم برای تو
چون دستمال به دست
چفیه به قردن
و دوز می دارد
نادیه عبدالله مرمی فی الیمن
ایران حق بود
رهبر حق بود که نگاهش کرد با ما
زندان رفت دشمن اسلام که بارسال دعوت کرد
و حالا رفت زندان
چون فتنه می کند
و اگر می خواهی در یمن بیاید
یک حکومت مثل ایران
من را زندانی می کند
و من خدا را شکر
حق و کرامت به تو باد
سیف عمار التونسی
من از تونس می آیم
و در تونس مردم به خمینی سلام می کند
مثل راشد الغنوشی
که هر کار کردیم نیامد ایران
یک کتاب می نویسد غنوشی
که امام بزرگ بود
و امام مقوا شد
و کتاب غنوشی شاید مقوا می شود
و رحمت بر قائد باد که ما می ری و می آیی
و همه چیز ارزان
چون پول نمی گیری
و می دهد به ما
اکونومی این است که شما
نه راشد به ما
العلیرضا الگزوه فی الایران
ای قائد
ای مرگ بر سارکوزی
ای قائد
ای مرگ بر اوباما و زنش که سیاه بازی در آورد
ای قائد
ای مرگ بر مرکل که فاحشه ای بیش نبود
ای قائد
ای قلنبه ترین برجستگی تمام
ای اشک تو در کام
ای همه چیز تمام
نازت را بروم
ای قائد