گزارش از ساخت دکور شهر موشها
فانتزی پست مدرن موشی
مریم سپهری
اینجا شهرموشهاست که هر متر موشیک آن برابر با 25 سانتیمتر است. این شهر در 1500 متر مربع بنا شده و در سوله یی واقع در بوستان ولایت قرار دارد. وارد سوله که بشوید با یک سازه بزرگ و عظیم از داربست و تخته چوب هایی روبه رو خواهید شد که مانند جاده یی مارپیچ، بالاو پایین می رود، درهم می پیچد، از هم عبور می کند و باز به هم می رسد. این سازه سه طبقه دارد که اگر ترس از ارتفاع نداشته باشید و به طبقه سوم آن که برای نورپردازان تعبیه شده است، بروید، عظمت آن را به درستی درمی یابید. روی سقف به فواصل مساوی، مکعب های سفیدی نصب شده: مکان هایی پیش بینی شده برای نصب پروژکتورها. صدای اره برقی در فضا پیچیده و او آنجا ایستاده است، محسن شاه ابراهیمی، طراح دکور و صحنه فیلم شهرموشها. وارد دفتر کارش که بشوید هر چهار دیوار به طور منظمی پوشیده شده از عکس ها و نقشه ها. نمی توانید بی تفاوت بمانید: اینها واقعا زیبا هستند! شما به دنبال نوآوری هستید و البته این موضوع اصلابه معنای نفی کارهای گذشته نیست. چگونه به چنین فضای مدرنی رسیدید؟ می گوید: “البته این فضا، مدرن نیست. توی عملیات کامپیوتری که بچه ها انجام دادند، گفتم فعلاکمی خنثی کار کنند. مبنای حرکت فکری من برای طراحی اینجا، فضاهای “دست کند” است، مثل “کندوان”. دست کند یعنی اینکه یک صخره یا یک کوه ما سه یی را تراش می دهند و تمام فضاهای مورد نیاز خود را به طور یکپارچه، از توی آن درمی آورند، قطعه جداشده یی نیست که بگذاریم آنجا به عنوان میز، تخت یا صندلی. همه اینها از یک حجم بزرگ، تراش خورده و تمام فضاهای مورد نیاز را در آن پیش بینی کردیم: به همین دلیل کمی فضایی و مدرن به نظر می رسد ولی مابه ازاهای آن وجود دارد. شما اگر مثلاآبشارهای شوشتر را دیده باشید کلی حفره و دخمه و آب گریز و آسیاب و این طور چیزها دارد که انسان های قدیم همه آنها را در سنگ ماسه یی تراش دادند و فضاهایی برای کارو زندگی طراحی کردند. ایده اصلی من این بود که موش ها قاعدتا باید این جاها را با چنگال و دست تراشیده و به یک چنین ترکیبی رسیده باشند.”
به او می گویم شما برگشته اید به زمان غارنشینی ولی با وسایل امروزی مثل هود یا یخچال، تلفن و… این خیلی “پست مدرن” است. شاه ابراهیمی می گوید: “دقیقا. شاید همین واژه “پست مدرن” دقیق ترین اصطلاحی باشد که بشود به سبک این کار اطلاق کرد. من این را این طور دیدم که موش ها حفره بزرگی را انتخاب کردند و به دلیل ویژگی اقلیمی آنجا و نوع خاک، سنگ و ماسه یی که آنجا بود، شروع کردند به تراش دادن و چیزهایی را که دوست داشتند در آن به وجود آوردند به اضافه اینکه از عناصر مدرن هم توی آن استفاده شده است و فانتزی آن هم در واقع همین است.
و اما در این دنیای فانتزی جای عروسک گردان ها کجا خواهد بود؟ محسن شاه ابراهیمی دراین مورد می گوید: “در اینجا ما دو بحث داریم: یکی طراحی فضایی است که جلوی دوربین قرار می گیرد و دیگری طراحی فنی آن.” و ادامه می دهد: “من ابتدا باید این را بگویم که تا به حال هیچ کار عروسکی را طراحی نکرده ام. البته کار عروسکی به صورت انیمیشن کرده ام اگر انیمیشن “کار و اندیشه” را یادتان باشد، کار من است. در انیمیشن عروسکی احتیاج به پیش بینی فضا برای عروسک گردان نداریم چون همه چیزها روی صحنه اتفاق می افتد. حرکتی که عروسک ها انجام می دهند با تغییر جا صورت می گیرد و با سوراخ هایی که در بدن شان است، به جاهای مختلف صحنه پیچ می شوند و آن سوراخ ها راحت با هرچیزی پوشیده می شوند.” او در ادامه اضافه می کند: “ولی در عروسک گردانی زنده، مثلابرای حرکت یک مسیر مستقیم، باید حداقل یک عرض 10-15 سانتیمتری برای عبور دست از کف صحنه یا از جایی که عروسک قرار دارد، اختصاص بدهیم. بالطبع آن سطح باید قابل برداشت و برش دادن برای حرکت دست عروسک گردان باشد و باز باید طوری باشد که وقتی توی کادر قرار می گیرد، به سرعت پوشش داده شود یا اینکه یک چیزی جلوی دوربین قرار بگیرد که دیده نشود. این یک وجه آن است و وجه دیگر آن این است که زیر صحنه باید فضای مناسب برای عملکرد عروسک گردان پیش بینی بشود. در این فضا باید هیچ مانعی جلوی راه او نباشد تا تمرکزش به هم نریزد.” آن مکعب های سفیدی که به سقف آویزان است به چه کار می آیند؟ این سوالی است که شاه ابراهیمی به آن چنین پاسخ می دهد: “آنها مال بچه های نور است. مبحث نور اینجا هم خیلی پیچیده است. تا جایی که من یادم می آید تصور نمی کنم در کارهای عروسکی حجم به این بزرگی داشته باشیم یعنی شهری با این طول و عرض 1400-1500متر مربعی در طبقات مختلف. خب این، حجم بسیار زیادی هم نور لازم دارد، فقط اگر بخواهیم یک نور روز بدهیم، احتیاج به حجم زیادی نور داریم. بله این مکعب ها متعلق به بچه های نور است و من هم با آنها در ارتباط هستم که بتوانم مسائل تکنیکی شان را تا حدی حل بکنم. آنها هم دارند پابه پای ما جلو می آیند.”
فکر می کردم وقتی به اینجا بیایم چیزی می بینم مثل شهری از پنجره هواپیما ولی این طور نیست و همه چیز گرد است. این حالت گرد و مارپیچی که این شهر دارد به خاطر ماهیت موشی بودن آن است؟ شاه ابراهیمی می گوید: “یواش یواش که دکور شکل بگیرد، متوجه می شوید. از روی مدل ماکت ها هم معلوم است. توی این طرح، من یک ویژگی را به شدت اعمال کرده ام و آن هم این است که هیچ چیز تیزی دیده نمی شود همه چیز نرم و لطیف است و این هم به خاطر ماهیت موش است، البته موشی که ما در عالم فانتزی با آن سروکار داریم.” او اضافه می کند: “خطوط تیز همیشه از نظر روانی، حس خشونت و خطر را القا می کنند. حصار یک دیوار را فرض کنید که بالای آن چیزهای تیز قرار داده اند، خودبه خود کسی که آن را می بیند، احساس می کند باید از آن پرهیز کند و وقتی که یک چیز نرم را می بینید احساس می کنید می توانید به آن نزدیک بشوید و به آن دست بکشید. این نگاه، توی کل طراحی، اعمال شده است. حتی در جاده ها، ما هیچ جا به تقاطع نمی رسیم، جاده ها همدیگر را قطع نمی کنند، یکجور نرم از کنار هم رد می شوند. الان گیری که سر طراحی چراغ ها دارم این است که دارم فکر می کنم چطوری می توانم این تیرها را از آن حالت تیزی خارج کنم و به یک چیز نرم تبدیل بکنم. در طراحی آکسسوار و اتومبیل ها هم به همین صورت است، دارم یواش یواش لبه های تیز را از بین می برم و به یک چیز نرم و متعادل که لطافت با خودش بیاورد تبدیل می کنم، به هر حال داریم برای کودکان کار می کنیم.”
وسایل زندگی موش ها چگونه تهیه می شوند؟ آیا آنها را از اسباب بازی فروشی ها می خرند یا می سازندشان؟ شاه ابراهیمی می گوید: “این هم یکی از گیرهای ما است. طبیعتا خیلی خوب می شد اگر می توانستیم چیزهایی را به دست بیاوریم که اولااز نظر فرم و دوم از نظر اشل و اندازه، مناسب باشند. یکی از بچه ها یکسری وسایلی که فکر می کرد از نظر اندازه، مناسب است، جمع آوری کرده است. تقریبا می توانم بگویم از هر ده تای آن، سه یا چهارتای آن از نظر اشل و فرم به کار می آیند ولی بقیه آنها را باید بسازیم.» او افزود: “از تعدادی آکسسوارساز، دعوت به کار کردیم و کارگاه آن دارد راه می افتد. طرح ها، عموما دارد درمی آید و اشل بندی می شوند و مواد مصرفی آنها دارد آماده می شود. وسایلی هم که در بازار موجود است و می شود استفاده کرد، می آوریم با تغییراتی به فضا نزدیک شان می کنیم. این قضیه به شدت کار می برد. روز اول هم که با خانم حکمت صحبت می کردم گفتم فکر نکنید چون وسایل کوچک است، قیمت آن هم کوچک می شود! اصلااین طوری نیست!”
دکور و صحنه شهر موشها واقعا استثنایی است، فکر نمی کنم در ایران تا به حال چنین اتفاقی افتاده باشد. از شاه ابراهیمی می پرسم: چقدر مشکل داشتید؟ چطور توانستید این کار را بکنید!؟ “فکر می کنم اول اراده است: یکی- دو نفر اراده می کنند که این اتفاق بیفتد و می افتد. دوم حمایت است، حمایت مالی. خوشبختانه تیم تهیه کننده تا به اینجا خیلی خوب پیش رفته است امیدوارم تا انتهای کار هم همین طور باشد. اگر اینهایی که گفتم باشند، اتفاقی که باید بیفتد، می افتد یعنی اراده باشد، پول باشد و بعد ذهنیت فانتزی…” می گویم: و تخصص شما! شاه ابراهیمی پاسخ می دهد: “این کار اصلاانفرادی نیست. مثلادر این بخش شاید من فقط دارم مدیریت طراحی را انجام می دهم ولی جزء به جزء اینها، مرتب چک می شود حتی با بچه های غیرمتخصص، از آنها نظر می پرسم و بازخوردشان را می گیرم و این موضوع کمک می کند به مسیری که دارم خیلی زیاد به آن فکر می کنم و البته بازخوردهای دوستان متخصص را هم می گیرم.” او در ادامه صحبت هایش درباره بازخوردهای دوستان متخصص می گوید: “با بعضی از بچه های عروسکی که صحبت می کنم- چون ذهن شان به همان فرم های سنتی که تا الان کار کرده اند، عادت کرده است- وقتی یکسری مسائل جدید را مطرح می کنم، متعجب می شوند، می گویند: “می شود!؟ نمی شود!؟” من می گویم اگر بخواهید، می شود. فقط باید فرصت و وقت آن را داشته باشید، امکانات هم که خوشبختانه تا اینجا خوب بوده است.” او در ادامه حرف هایش اضافه می کند: “فکر می کنم یک “اتفاق” است و امیدوارم این اتفاق بتواند تداوم داشته باشد.”
آیا وسایل روی صحنه ثابت خواهند بود؟ شاه ابراهیمی این گونه توضیح می دهد: “می خواهیم این معماری را القا کنیم که فضا، فضای “دست کند” است و تمام عناصر، ثابت است: تختخواب از سنگ تراشیده شده، میز تراشیده شده و… این باید به راحتی به تماشاچی منتقل بشود.” و اضافه می کند: “مباحث فنی که داریم، این است که جای دوربین چه خواهد شد؟ جای عروسک گردان چه خواهد شد؟ تمام این عناصر را ما پیش بینی کردیم و قبل از اینکه فیکس نهایی بشود، با کارگردان و فیلمبردار چک می کنیم. آخرین جابه جایی ها را در ارتباط با میزها، کاناپه ها و چیزهایی که مهمند که از نظر فاصله با دوربین کجا باشند را نهایی می کنیم بعد برای یک صحنه خاص آنها را در جاهایشان فیکس می کنیم و با عملیات فنی که انجام می شود، یکپارچه به نظر می رسد. بعد از پایین، حفره ها و سوراخ های مربوطه را تعبیه می کنیم که عروسک گردان بتواند عملیات خود را انجام بدهد.” وی در ادامه این موضوع اضافه می کند: “مهم ترین بحث این است که دکور باید این ویژگی را داشته باشد که هیچ نوع محدودیتی برای حرکت دوربین، ایجاد نکند. اگر ایجاد بکند، به زیبایی شناسی فیلم لطمه می زند. مثل این است که برویم در یک فضای معماری ثابت، بخواهیم فیلمبرداری کنیم، ستون را نمی توانیم جابه جا کنیم و این ایجاد محدودیت می کند ولی توی دکور، این محدودیت باید حذف شود و نباید وجود داشته باشد. در تمام این فضاها، من این پیش بینی را کرده ام که دیوار به راحتی بتواند برداشته بشود به جای آن دوربین قرار بگیرد و دوباره دیوار گذاشته بشود و دوربین جهت مقابل را بگیرد. سعی کرده ایم همه اینها را با روش های فنی، حل کنیم.”
فکر می کردم وقتی فیلمی یک طراح صحنه دارد، طرحش را با درنظر گرفتن حرکت دوربین و نورپردازی و غیره به مجری، تحویل می دهد و از او می خواهد که دکور را بسازد و خودش کنار می رود ولی محسن شاه ابراهیمی دارد هر دوی این کارها را خودش انجام می دهد یعنی هم طراحی هنری می کند و هم محاسبات فنی. شاه ابراهیمی در این مورد می گوید: “خب این: یکی از ویژگی های من است. بارها به کار بعضی از دوستان سر زده ام یا من را دعوت کرده اند کارشان را از نزدیک ببینم، به این مشکل برخوردیم که طراح، طرح را ارائه داده است و طرح بسیار زیبا است، مجری طرح را اجرا کرده و به این بخش ها [محاسبات فنی]، کم توجه شده است یا اصلاتوجه نشده است. حتی در تئاتر هم این را دیده ام. طرح علاوه بر زیبایی شناسی باید عملکرد داشته باشد. در فضای غیرسینمایی هم وقتی یک معماری قرار است طراحی شود، اگر عملکرد نداشته باشد و فقط زیبایی داشته باشد، کافی نیست چون به هر حال با عنصر انسان در ارتباط است. من می توانم یک صندلی فانتزی طراحی کنم ولی وقتی رویش می نشینید ناراحت باشد ولی از دور خیلی زیبا باشد. خب این غلط است. همه چیز در ارتباط با انسان تعریف می شود. در سینما در رابطه با انسان و دوربین. اینها را که کنار هم بگذارید آن وقت به یک چیز زیبا می رسید.” و اضافه می کند: “اگر همه چیز را مرتب انجام بدهید ولی دوربین نتواند این زیبایی را بگیرد، به درد نخواهد خورد. به همین دلیل خیلی مهم است مجری و طراح با هم سینک باشند. تیم اجرا و طراحی باید سینک جلو بروند و تمام جزییات را درنظر بگیرند. یک مجری یا یک طراح نمی تواند بگوید خب من این را می سازم مهم نیست نورش چه می شود باید فکر کند که نورپرداز چطور روی این دکور می تواند کار کند.” شاه ابراهیمی در ادامه می گوید: “وقتی ما به این سوله آمدیم، بعد از اینکه طرح های کلی درآمد، خواستیم دکور را بسازیم که من گفتم بچه ها صبر کنید! اول شبکه نورپردازی را ببندید. آن موقع هم هنوز نمی دانستیم چه کسی قرار است نورپردازی کند. شبکه یی که آن بالامی بینید اصلاربطی به کار دکور ندارد ولی در نهایت ربط دارد چون اگر ما این دکور را می ساختیم و می گفتیم به ما ربطی ندارد که نورپردازی چگونه قرار است اتفاق بیفتد، آن وقت تیم نورپردازی می خواست چه کار بکند؟ با چه وسیله یی می خواست بالابرود؟ یا باید بخشی از دکور را تخریب می کردیم که راه باز کنیم برای آنها یا اینکه می گفتیم اصلایک ضربدر قرمز بزنید روی نورپردازی، هیچ کاری نمی شود کرد در حالی که کلی هزینه کرده ایم و گیر می افتادیم. من ابتدابه ساکن گفتم شبکه را ببندید. اگر دکور ساخته شود و نتوانیم فیلمبرداری کنیم به چه دردی می خورد؟”
آیا هیچ وقت به این موضوع فکر کرده اید که “چه ریسکی دارم می کنم و اگر نشود، چه می شود!؟ شاه ابراهیمی می گوید: “هیچ وقت در زندگی ام چنین احساسی نداشته ام! توی هیچ کاری! همیشه فکرم این بوده است که این کاری که دارم می کنم به بهترین وجه انجام خواهد شد. البته وقتی که تمام شده، کاستی هایم را دیده ام ولی اگر کوچک ترین شکی بکنم، قادر به انجام هیچ کاری نخواهم بود.”
شنیده ام قرار است اینجا بعد از فیلمبرداری برای بازدید عموم باقی بماند، آیا درست است؟ شاه ابراهیمی می گوید: “اینجا نهایتا می تواند تبدیل به یک نمایشگاه بشود. اینجا یک دکور است که در این دکور قرار است یک فیلم تهیه شود به اسم “شهر موشها”. این دکور، دکور تخصصی فیلم است، فضای تخصصی بازی بچه ها نیست، اشتباه نشود. اینجا یک نمایشگاه خیلی خوب است برای بچه هایی که فیلم را دیده اند و حالامی خواهند ببینند این فیلم در چه فضایی ساخته شده است. گروهی، دسته جمعی از مدرسه یا از محل آموزشی شان می آیند اینجا و یک نفر از دوستانی که اینجاست، توضیح می دهد که این دکور چگونه ساخته شده است.”
درپایان، از محسن شاه ابراهیمی می خواهم اگر موضوعی هست که دلش می خواهد مطرح کند، بگوید و او می گوید: “خوشحالم این اتفاق دارد می افتد و هم خانم برومند، هم خانم حکمت و هم آقای سرتیپی به من اعتماد کردند. امیدوارم از این اعتماد، پاسخ خوبی در آینده بگیرند و من اصلانگران نیستم و می دانم اتفاق خیلی خوبی خواهد افتاد.”
بله حتما اتفاق خیلی خوبی خواهد افتاد. این شهر، “شهرموشها” خیلی زیبا و دقیق ساخته شده است. فکرش را که می کنم، می بینم مرضیه برومند و محسن شاه ابراهیمی چه تیم بی نظیری هستند برای ساخت فیلم “شهر موشها” و لذت دیدن این فیلم را از همین الان زیر دندانم مزه مزه می کنم.
منبع: روزنامه اعتماد