چند تا از بچه های کلاس از اول ساعت بال بال می زدند که یک چیزی را به من بگویند. می دانند که سر کلاس اهل حاشیه رفتن نیستم و به غیر از درس فیزیک به ندرت حرف دیگری می زنم. آخر درس نشریه ای را به من نشان دادند که چند روز قبل در جاهای مختلف دانشگاه پخش شده بود. بفهمی نفهمی و با زبان شوخی معلوم بود از مطلبی در آن که به من مربوط می شد ناراحت شده اند.
نشریه مربوط به جامعه اسلامی دانشجویان، تشکل معروف دانشجویی جناح راست بود. روی جلدش تیتر زده بود از قول احمدی نژاد که: “ماجرای جاسوسان هسته ای را برای ثبت در تاریخ ایران خواهم گفت”. زیر این تیتر عکسی از آقای احمدی نژاد پشت تریبون چاپ شده بود که با دو انگشت سبابه هر دو دستش به دو سمت مختلف اشاره می کرد. درست در راستای اشاره انگشتان دستانش یک طرف عکسی از من و طرف دیگر عکسی از آقای موسویان قرار داده شده بود تا مثلا با عکس مصادیق جاسوسی هسته ای را نشان داده باشد. این تصویر را هر کس که از دوستان و همکاران دید ناراحت شد و آن را مصداق بارز توهین و تهمت دانست.
نمی دانم کسی از جایی چنین چیزی را در مورد من به اینها القاء کرده یا خودشان از سر کینه و ناراحتی چنین برداشت و تصوری دارند. اما دریغ از اندکی حساب و کتاب که اینها عقل خود را از آن محروم کرده اند. کسی نیست از این بچه ها یا بزرگترشان بپرسد در این مملکت که دختر مردم را با اتهام منکراتی می گیرند و دو روز بعد جنازه اش را تحویل خانواده اش می دهند، و در این کشور که افراد مخالف نظر بعضی ها را به بهانه هر رطب و یابسی اول دستگیر می کنند تا بعد سند جرمشان کشف شود و چه بسا آخر کار هم هیچ چیز اثبات نشود، چگونه ممکن است یک کسی که واقعا جاسوس هسته ای است راست راست راه برود و حرفهایش را مطرح کند و کسی کار به کارش نداشته باشد. یا باید فرض کرد که با آن همه قدرت و امکانات از آدم بی دفاعی مثل شیرزاد می ترسند، یا باید فکر کرد که حجب و حیا مانع این کار است و یا باید این احتمال را داد که فرض آنقدر سست و بی پایه است که فقط می تواند دست آویز فریب چهار تا بچه ساده لوح و در عین حال هتاک و گستاخ واقع شود. اگر شیرزاد قدرتی برای ترساندن کسی ندارد و احتمال خجالت و حیا هم برای افراد مذکور منتفی است، چاره ای جز احتمال آخر باقی نمی ماند.
این اولین بار نیست که این تشکل دانشجویی دست به چنین توهین و هتاکی نسبت به یک استاد دانشگاه متبوع خود می زند. مواردی بوده که بعدها خبرش به من رسیده و متاسفانه کسی جلوی این رفتار ناپسند را نگرفته است. اما یک بار دیگر حدود سه سال پیش اسلاف همین بچه ها در نشریه شان گفتند که شیرزاد به این دلیل و آن دلیل باید محاکمه شود. آن زمان سراغ آنها رفتم و گفتم بسیار خوب من آماده ام شما محاکمه ام کنید. اگر بر سر ادعایتان هستید من در جمع دانشجویان دانشگاه حاضر می شوم و در جلسه ای که شما مدعی العموم آن هستید یک محاکمه نمادین برگزار کنید تا همگان دلایل شما و مدافعات مرا بشنوند و وجدان عمومی دانشجویان بین ما قضاوت کند. آن زمان به جای دفاع جوانمردانه از اتهامی که زده بودند با توهین و ناسزا به کارشان ادامه دادند و من نیز بیش از آن نخواستم مسئله را دنبال کنم. ظاهرا آقایان چندان به محاکمه عمومی و در حضور دیگران اعتقادی ندارند و مثل مورد حاضر تصور می کنند آنچه در محافل خودی بین شان پذیرفته می شود حقیقت ناب است که مو لای درزش نمی رود.
اکنون میراث کینه ای کور و نسنجیده نسبت به کسانی که نمی شناسندشان بین این جماعت دست به دست می شود. بعید می دانم آنها که چنین نشریه ای را رقم زده اند تا به حال با من روبرو شده باشند و یا به خود زحمت داده باشند تا ببینند در بحث هسته ای کشور چه می گویم. آنها بنا به تکلیف یا از سر عادت نسبت به کسی که شناختی از او ندارند و حتی واهمه دارند با او روبرو شوند کینه می ورزند و ناسزا می گویند. تصور نمی کنم این شهامت و صداقت بین آنان باشد که در فضایی رو در رو، علنی و منصفانه و به دور از توهین و تحقیر دلایل و مدارک اتهاماتشان را مطرح کنند و اجازه دهند وجدان عمومی دانشجویان بین ما و آنها قضاوت کند.
من البته با هر وسیله ممکن از حیثیت و شرافت سیاسی و شان معلمی خود دفاع خواهم کرد و به سهم خود نخواهم گذاشت فضای هتاکی و گستاخی محیط دانشگاه را بیالاید و صحنه برای ترکتازی کسانی که بویی از ادب سیاسی نبرده اند اما ادعای اخلاق و تقوایشان گوش فلک را پر کرده است خالی شود. اکنون نیز با صراحت و شهامت اعلام می کنم که کماکان منتقد برنامه هسته ای کشور هستم و با این تمهیدات دست از بیان نظرات تخصصی و هشدار دهنده حود بر نخواهم داشت. و صد البته دور از انتظار نیست که پاسخم را از سوی برخی مدعیان با تهمت و توهین دریافت کنم. قصد من این بود و هست که (علیرغم وجود امکان و حق این کار) فعالیت سیاسی خود را به عرصه دانشگاهی که افتخار عضویت هیات علمی آن را دارم نکشانم و کارم را در آنجا به فعالیت حرفه ای خود محدود کنم. اما ظاهرا همین هم بر عده ای گران می آید و دست از دسیسه چینی بر نمی دارند.
به گمان من شایسته است هیات رئیسه دانشگاه که مجوز انتشار این نشریات را داده است، همکاران دانشگاهی و دانشجویانی که دغدغه کشف حقیقت را دارند و در جریان موضوع قرار می گیرند، و هر صاحب انصافی که نسبت به خدشه دار شدن آبروی انسانها، هر چند با او متفاوت باشند، بی تفاوت نیست نکلیف خود را با این قصه روشن کند که آیا این مدرس ساده دانشگاه جاسوس است یا منتقد. تصور می کنم اگر نظم و نسقی بر جامعه حکمفرما باشد معامله ای که با این دو نوع آدم صورت می گیرد زمین تا آسمان با هم فرق خواهد داشت. اگر ادعای تهمت زنندگان دروغ است که شگفتا چه جای بی تفاوتی است. و اگر درست است که باز هم چگونه می توان از کنار قضیه ساده گذشت؟
ایکاش کسی پیدا می شد به آقای احمدی نژاد گوشزد کند که نتیجه عملی رفتارش در عرصه سیاسی کشور چیست و وقتی همان عملکرد به سطوح پایین تر طیف متبوع سیاسی او تسری پیدا می کند چه ها رخ می دهد. ایشان هر بار با ادعای افشاگری، فضایی از تردید و تهمت را دامن می زند و وقتی کار به اثبات ادعا و طرح اسامی می رسد به دلایل مختلف از جمله سستی بنیان حقوقی ادعاهایش پا را پس می کشد و البته چاره ای هم جز این کار ندارد. اما در ادامه این فضا طرفداران ایشان در هر گوشه وکنار به خود حق می دهند که با تشخیص بی ربط و بی دلیل خود مصداق یابی کنند و کینه های قدیمی شان را خالی کنند. نتیجه می شود همین هرج و مرجی که هر کس از راه می رسد با ادعای طرفداری از افشاگری های رییس جمهور هر طور خواست به دیگران تهمت بزند و شان و حرمت انسانی مخالفان خود را آماج گستاخی های خویش کند.
از این درفشانی ها بر این بنده خدا که جز او پناهی ندارد و مدتهاست آماج ناسزاهای کسانی است که خداوند توانایی زدن حرف حساب را از آنها سلب کرده است، به فضل او گزندی نخواهد رسید. اما
خدا رحم کند به کشوری که در آن چنین آدمهایی قدرت داشته باشند.
خدا به داد مردمی برسد که اینها می خواهند مدیریت شان کنند.
خدا رحم کند به اسلامی که اینها مدعی پرچمداری آن هستند.
خدا به داد مملکتی برسد که رییس جمهورش در دانشگاه علم و صنعت با دیگران آن می کند که رییس دانشگاه کلمبیا با او کرد.
و خدا تفضل کند بر دانشگاهی که برخی از دانشجویانش از چنین رفتاری الگو می گیرند
منبع: سپیداران