پیرمرد خسته و دلشکسته از دنیا رفت

نویسنده
شیرین کریمی

» نگاهی به زندگی دکتر گلزاده غفوری

دکتر علی گلزاده غفوری، حقوقدان، نویسنده، استاد دانشگاه و از نمایندگان دور اول مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان در سن 86 سالگی در بیمارستان آراد تهران درگذشت.در گزارش زیر به مرور زندگی وی،پرداخته ایم. احمد سلامتیان،دیگر نماینده این دور مجلس هم ازپیرمردی که “خسته و دلشکسته از دنیارفت” سخن گفته است.

غفوری که در سال 1302 در قزوین متولد شد،روحانی و دارای دکترای حقوق از دانشگاه سوربن فرانسه بود.او در اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی،بعد از آیت‌الله طالقانی بیشترین رای مردم تهران را از آن خود کرد و وارد مجلس شد. اما دستگیری و اعدام دو فرزند وی در زمان نمایندگی باعث شد برای همیشه از صحنه سیاسی ایران بیرون رود و با کنار گذاشتن لباس روحانیت سه دهه انزوا را به عنوان یکی دیگر از روحانیون منتقد تحمل کند.

پیکر او دیروزاز مقابل منزل‌اش به سمت بهشت زهرای تهران تشییع شد.

غفوری و حقوق بشر در ایران

علی گلزاده غفوری پیش از انقلاب و در دهه‌ی پنجاه در کنار فعالیت‌های مبارزاتی همراه با آیت‌الله بهشتی و آیت‌الله باهنر و برقعی، به نگارش و تالیف تعلیمات دینی و  معارف اسلامی در نظام جدید آموزش و پرورش دست زد. حاصل کار دکتر غفوری و این سه تن کتابی بود با نام “شناخت اسلام” که برداشت تازه و نوینی از اسلام بود.

از آثار استاد غفوری در این دوره می‌توان به “برنامه ایمان آورده‌ها، بیایید این‌گونه باشیم، با دستورات اسلام آشنا شویم، کوثر قرآن، به گفتار آنان بیاندیشیم؛ شامل چهار درس زندگی، ده گفتار امام حسین، پیام رسان عاشور”  اشاره کرد. او کتاب‌های “نظام اجتماعات اسلام، انفال یا ثروت‌های عمومی و خطوط اصلی در نظام اقتصادی اسلام”  را برای شناخت ابعاد اجتماعی و اقتصاد اسلامی به رشته تحریر درآورد.

کتاب “اسلام و اعلامیه جهانی حقوق‌بشر” از مهم‌ترین آثار وی به شمار می‌رود که او را در زمره نخستین روحانیونی که به پیوند اسلام و این مفهوم مدرن اندیشیده قرار می‌دهد. گلزاده غفوری که پیش از انقلاب سابقه تدریس زبان انگلیسی در مدرسه علوی را داشت، سال ها به خاطر فعالیت‌های مبازاتی و آزادی‌خواهانه‌اش در دوران حکومت شاهنشاهی به منطقه گیلان دماوند تبعید شد.

 

از رای منفی به ولایت فقیه تا اعدام فرزندان

با آغاز انقلاب اسلامی دکتر غفوری به عنوان نفر دوم منتخب تهران وارد مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان قانون اساسی شد. وی در مجلس خبرگان قانون اساسی به اتفاق آیت‌الله طالقانی و مرتضی حائری یزدی و مهندس سحابی از جمله کسانی بود که به ولایت فقیه رای منفی داد.

احمد سلامتیان نماینده دور اول مجلس شورای اسلامی در مورد این دوران به “روز”  می‌گوید: “گلزاده غفوری نه با اصل پنجم قانون اساسی موافق بود، نه با دادن یک مقام ویژه قدرت به روحانیت در امر حکومت اعتقادی داشت او به ویژه با اصل 110 قانون اساسی و دادن فرماندهی کل قوا مخالفت می‌کرد.  غفوری با بسیاری از موارد قانون اساسی که به پیش‌نویس قانون اساسی اضافه شد، مخالفت کرد. من می‌توانم بگویم که ایشان از طرفداران آن طرز تفکری بود که به نوعی صحبت از «جمهوری دموکراتیک اسلامی» می کردند. مساله‌ای که مهندس بازرگان هم آن را قبل از رای گیری 12 فروردین مطرح کرد، اما آیت‌الله خمینی «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم،نه یک کلمه زیاد» را گفت.”

در سال آخر دوران نمایندگی ماموران به منزل او هجوم بردند و دو فرزند او به نام‌های محمد صادق و محمد کاظم غفوری  را بازداشت کردند. این آزاد مرد شجاعانه در اعتراض به این امر در راهروهای مجلس شورای اسلامی دست به تحصن زد، تحصنی چند ماهه که تا پایان دوره اول مجلس شورای اسلامی به طول انجامید و هر چقدر بیشتر طول کشید،‌ دردناک‌تر شد.

احمد سلامتیان که در این دوران به خاطر شرایط امنیتی خود در مجلس حاضر نبود می‌گوید: گلزاده غفوری دوبار در مجلس تحصن کرد، بار اول در اوائل سال 1360 اتفاق افتاد؛ زمانی که به برخی از نمایندگان در صحن علنی مجلس حملاتی صورت گرفت و تعدادی از نمایندگان بر روی دیگر نمایندگان اسلحه کشیدند. در آن زمان عده‌ای از نمایندگان نزدیک به 20 نفر از جمله من، مهندس بازرگان، معین‌فر و دکتر گلزاده غفوری در مورد این مساله و عدم امنیتی که برای نمایندگان وجود داشت، دست به تحصن در مجلس زدیم، اما هیات رئیسه‌ی مجلس در این مورد حمایتی در خور انجام نداد. برای گلزاده غفوری تحصن دیگری بعد از حوادث خرداد 1360 پیش آمد، زمانی که من دیگر به مجلس نمی‌رفتم. آقای غفوری به خاطر اینکه فرزندانشان را بازداشت کرده بودند، در یک گوشه راهرو مجلس چندین ماه تحصن کردند، اما با این وجود فرزندان ایشان هر دو همان زمان اعدام شدند. بعد از آن ایشان تا پایان دوره نمایندگی در مجلس در یک شرایط حصر و تحصن به سر برد، در واقع بعد از 30 خرداد 1360 ایشان عملا از حق نمایندگی محروم شد و نتوانست وظائف نمایندگی خود را انجام دهد.در دوران تحصن بسیاری خواستند او را از مجلس بیرون کنند و اجازه ندهند تحصنش ادامه پیدا کند، اما هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس مجلس هرگز این اجازه را به کسی نداد.”

سلامتیان از بازداشت و اعدام فرزندان این روحانی به عنوان حربه‌ای در جهت  فشار بروی یاد می‌کند و می‌گوید: “گلزاده غفوری  که من می‌شناختم، چه قبل از انقلاب که برای سخنرانی بارها به اصفهان آمده بود و چه دورانی که در فرانسه در رشته دکترای حقوق تحصیل می‌کرد و چه در دورانی که در مجلس بودیم، یک روحانی بسیار آزاداندیش بود، روحانی که یکی از پیشگامان آن نحله‌ای است که امروز به عنوان نواندیشان دینی می‌شناسیم، خط سیاسی و ارتباط تشکیلاتی با آن چیزی که فرزندان ایشان را به آن منصوب می‌کردند، نداشت.آقای غفوری در دوران نمایندگی و قبل از آن به عنوان یک روحانی آزاد اندیش شناخته می‌شد که مخالف حل و فصل مسائل فکری عقیدتی با سرکوب و خشونت بود. ایشان از انسان‌هایی بود که در دوره‌های مختلف موافق بحث آزاد بود و به ثمربخشی قدرت و زور در حل مسائل معتقد نبود. به این دلائل می‌گویم ایشان در طی سه دهه‌ی اخیر بسیار زجر کشیده و با فرزندان‌شان به خاطر مواضع ایشان آن‌چنان برخورد شد، اما آن برخوردها در مواضع ایشان تاثیر چندانی نداشت. به طور کلی گلزاده غفوری همیشه خواستار دفاع از حقوق شهروندان، محدود کردن اختیارات حکومت و جلوگیری کردن از زیاده‌روی حکومت در کنترل جامعه در اصول مختلف قانون اساسی بود.”

بعد از پایان دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی دکتر علی گلزاده غفوری خواسته و ناخواسته از صحنه سیاسی کشور کنار کشید، اما برخورد حکومت با او و خانواده‌اش پایان نیافت. دختر او مریم گلزاده غفوری و دامادش علیرضا حاج صمدی در سال 62 به اتهام ارتباط با مجاهدین بازداشت و بعد از 5 سال، در سال 1367  طی اعدام‌های دسته جمعی در زندان‌های ایران، اعدام شدند.

سلامتیان در مورد سه دهه پایان زندگی وی می گوید: “انزوا و ترک صحنه‌ی سیاست به ایشان تحمیل شد. ایشان تا پایان دوره مجلس اول عملا تحت نظر بود و هیچ آزادی عملی از خود نداشت. فرزندان او را اعدام کرده و در شرایط بسیار سخت و دشواری زندگی می‌کرد. در مورد او در طی این سه دهه می‌توان گفت از سال 1360 تا دو روز قبل که درگذشت، در زندان و حصر به سر می‌برده است. زندگی او در طی این ساله‌ها به ما این امکان را می دهد که در مورد مرگ به او بگوییم؛ آقای غفوری آزادیت مبارک.”

بعد از جریانات مجلس و آن ظلم‌ها که بر وی و فرزندانش کردند، وی لباس روحانیت را کنار می گذارد. سلامتیان در این مورد می‌گوید: “لباس روحانیت را به زور و با فشار از ایشان گرفتند، اما ایشان هم هیچ اصراری برای به تن داشتن این لباس نداشتند. حتا در زمانی که ایشان در تحصن بود، اجازه داشتن عبا و عمامه را برای گلزاده غفوری ممنوع کردند.”

محسن کدیور از این شخصیت فرزانه به عنوان استادی یاد می‌کند که “در تکوین شخصیت دینی اش در دهه پنجاه نقش به سزائی داشته” است. وی در پیام تسلیتی برای خانواده‌ی گلزاده می‌نویسد: “حاکمان ستم پیشه جمهوری اسلامی دو پسرش را به جوخه اعدام سپردند. در اعدامهای کور سال 1367 دختر و دامادش نیز ظالمانه در اوین اعدام شدند. روح لطیف گلزاده از این همه ستم رنجور شد. او در دو دهه اخیر در شهر خود غریب بود. لباس روحانیت را سالها پیش به کناری نهاد. او مروج اسلام رحمت و خردمندی و عدالت بود. اما در جامعه ای زندگی می کرد که سیاه دلان، قساوت، و جهل و ظلم را به نام اسلام ترویج کردند. زمانه ما قدر گلزاده را ندانست. پیرمرد خسته و دل شکسته از دنیا رفت. او از جنس طالقانی و منتظری بود. او بهشتی بود و از غداریهای جمهوری اسلامی بیزار.”