اندازه های آغ مولا

مسعود بهنود
مسعود بهنود

po_masoud_01.jpg

سفر بهجت اثر آقای احمدی نژاد به نیویورک هر چه می گذرد از ابعادش کاسته نمی شود بلکه حتی متر و اندازه ای ‏شده که با آن مدیر روزنامه کیهان دیانت خطبای روزهای عزاداری محرم را اندازه می زند و خطیب هر چقدر هم بزرگ ‏باشد باز از وی می پرسد چرا در ذکر مصیبت های امام اول شیعیان اشاره ای به دانشگاه کلمبیا و گفته های درخشان رییس ‏دولت نکردی.این را بهانه می کنم برای پرداختن به نظر دولتیان در باب ازادی مطبوعات.‏

از جمله یکی از کسانی که از قرار از عوامل استکبار جهانی و صهیونیسم و استخدام شده دشمن بود از رییس جمهور پرسید چرا هم ‏جنسگرایان را در ایران آزاد نمی گذارید و آزار می دهید. آقای احمدی نژاد ده ها جواب می توانست بدهد از جمله این که بگوید ‏قانون است. یا توضیح دهد که تا همین سی سال پیش در بقیه جوامع هم این امر طبیعی نبود و تازه یک سال است قوانینی در ‏این باره در بعض ایالات آمریکا گذشته است. اما ایشان ترجیح داد بگوید ما در ایران همجنس باز نداریم . با این گفته در یک ماه گذشته هم ‏ترانه ها ساخته شد، مضمون ها کوک شد و هر کمدینی هم به مناسبت اشاره ای به موضوع کرد. به دلیل تسلط گی ها در عالم مد و اصولا ‏هنر گاه فعالیت های پرخرجی هم شد و کارتون پشت جلد نیویورکر هم نمونه اش. اما حالا بعد از این همه مدت خبرگزاری ها گزارش داده ‏اند که مشاور رسانه ای رییس جمهور گفته است روزنامه ها غلط منعکس کردند منظور رییس این بود که همجنسگرائی ‏در ایران از آمریکا کمترست.

در حقیقت آقای احمدی نژاد و مشاورش تصور می کنند در ذهن خبرنگار آمریکائی هم ‏مانند آن ها گی بودن یک ناسزا و بدگوئی است.که اولش رییس گفته ما و این حرف ها .اصلا نداری، اما بعد از یک ماه مشاورش تخفیف داده و گفته شما ‏در آمریکا بیش تر دارید. پاسخش هم از پیش معلوم است: جمعیت آمریکا بیش سه چهار برابر ایران است به همین نسبت هم ‏همه چیزش بیش ترست اما سئوال این بوده که که چرا این ها را شما آزار می دهید.‏

اما باز این هم مشکل ما نیست. مشکل آن جاست که چرا این گروه تصوری از آزادی بیان ندارند. تصوری ندارند که نمی ‏توان روز روشن در مقابل این همه دوربین گفت ما همجنس گرا نداریم و بعدش تکذیب کرد . لابد فکر می کنند روزنامه های آن جا هم وقتی توضیح مشاور رسانه ای رسید مجبورند آن را در صفحه اول چاپ کنند وگرنه به یک امضای آقای مرتضوی به ‏عدم واصل خواهند شد.‏

و این مغالطه و معوج بودن شناخت منحصر به این ها نیست. اصولا کسانی که مبتلا به کوررنگی هستند قرار نیست جز ‏سیاه و سفید را ببینند. مثال دیگر: ‏

دو هفته پیش خبرنگار جوان روزنامه جام جم که چنان بر می آید که در جمع همراهان رییس جمهور در سفر بهجت اثر نام ‏وی هم بود اما آمریکائی ها روادید ندادند، در انتقام از آن ها که چنین فرصت مغتنمی را از وی گرفتند موضوعی ‏را فاش کرد که کم از افشاگری باب وودوارد و برنشتین در افتضاح واترگیت نبود. وی در مقاله ای که از این تصمیم دولت ‏آمریکا انتقاد می کرد نوشت از یک استاد ایرانی رشته ارتباطات در دانشگاه های آمریکا پرسیده چرا در هر شهر آمریکا ‏یک روزنامه منتشر می شود، استاد هم نگفته از کجا این خبر را آوردی پسر جان، بلکه افشا کرده که ظاهرا در آمریکا ‏انتشار روزنامه ها آزادست اما در عمل روزنامه دوم اجازه توزیع ندارد. ‏

نویسنده این مقاله قصد شوخی نداشته بلکه آن چه می داند و خوانده و از بزرگ ترهایش شنیده وی را به این جا رسانده ‏که همه دنیا و ایضا آمریکا یک وزارت ارشاد دارد که مجوز انتشار می دهد، منتهی فرقش با جمهوری اسلامی این است که ‏باید مجوز را بدهد و از هزار صافی نمی گذراند. اما هر وقت مجوز به محمد عطریانفر داد و یا به کسی داد که احتمال می رفت آقای شمس الواعظین را به سردبیری انتخاب کند، وزارت ارشاد [ایضا یا هیات نظارت کذا] یواشکی به اتحادیه توزیع ‏مطبوعات اشاره می کند که آقا یحیی واشنگتن پست را توزیع نکن. به معنای دیگر در ذهن روزنامه نگار جوان ما سیستم ‏شیطان بزرگ حتی از سیستم فعلی خودمان هم عقب ترست و به دوران محرمعلی خان و توزیع آب شاهی شبیه است.


هنوز کودتای سوم اسفند نشده بود و بیش تر مردها همان سرداری و لباس های بلند دوران قاجار را تن می کردند، اما کم کمک ‏آدم های فرنگی مآب پیدا شده و جوان هائی به رسم فرنگ کت های کوتاه [مثل امروز] می پوشیدند و فکلی هم می بستند ‏که دستمایه صدها لطیفه و ترانه بود. در تهران فقط یک مغازه بود که کت و شلوارهائی از فرنگ می آورد و ‏دوخته می فروخت یا می دوخت و به اسم فرنگی می فروخت به شش تومان که خیلی پول بود. این مغازه چسبیده به مغازه لباس زنانه فروشی مادر ‏لرتا بود در بازار شمس العماره. نسوان طبقه بالا به آن جا می رفتند معمولا با چاقچور و روبنده و گاهی لباسی هم برای شوهر یا داماد ‏و یا پسر خود سفارش می دادند. چند تا مجله مد روی پیشخوان هر دو مغازه بود که هر وقت مشتری لازم می دانست از ‏طرف مردانه می رفت به بخش زنانه، بر عکسش معمولا نبود و آمدن مجله مد زنانه به بخش مردانه صورقبیحه معرفی می شد و کسی چنین خطری نمی کرد و ‏پیش هم نمی آمد. به این ترتیب سفارش و یا خرید کت شلوار مردانه توسط نسوان میسر شد. مدلش از روی مجله انتخاب ‏می شد اما اندازه اش چی؟ بارون یک پیشخدمت داشت که خواجه وش بود به اسم آغ مولا [بر وزن آن دورا] که مدل ‏انتخابی نسوان را تنش می کرد، و نمایش می داد چرا که حضور وی در مغازه زنانه مجاز بود. می رفت و خریدار هم نگاهی می انداخت و می خرید. ‏چنین بود که اولین نسل لباس های فرنگی که بر تن طبقه شهری تهران رفت بیش از آن که به اندازه صاحبش باشد به اندازه آق مولا بود. کم کم که نسوان تهرانی دقیق تر شدند از همان قسمت زنانه به بارون می گفت قدش ‏دو انگشت کوتاه تر از آق مولا، یا پاچه اش بلندتر از آغ مولا.‏

طرفه آن که روزگار گذشت و توجه به لباس های فرنگی بیش تر شد. اما آقایان متشخص دون شان خود می دانستند در ‏مغازه بارون و یا آمبارسون به اتاق پروو بروند و اندازه شان گرفته شود، باز لباس تن آغ مولا می رفت و فلان دوله یا ‏سلطنه نگاهی به او می انداخت و دستوراتی می داد. سرشانه اش کمی بالاتر، جیبش لبه دار. ‏

چنین بود که مکرم اصفهانی هجوگوی خوش دوق بیتی پرداخت که قابل نقل نیست و این مثل سایر شد و هر کس که خود را ‏برای اندازه گیری واقعیتی به دردسر نمی انداخت و از دور دستوری می داد و تحلیلی می کرد می گفتند دو بند انگشت ‏بلندتر از آغ مولا.‏

حالا هم بر ماست که به همین قیاس به هواداران رییس دولت بگوئیم آن چه شما از دنیا و رسانه ها و آزادی بیان می دانید ‏کتی است که اندازه اش را از آغ مولا گرفته اید. دنیا دو وجب بلندتر از آغ مولاست و رسانه و آزادی بیان در جهان هم ‏شباهتی به اندازه های ذهنی شما ندارد. یعنی هم از آغ مولابلندترست و هم چاق تر، شکمش هم گنده نیست، خلاصه برادر ‏جور دیگری است. که اگر قرارست به مقابله اش بروید باید به شناختنش کمی زحمت به خود بدهید و اندازه هایش را از ‏جناب کلهر و جوانفکر نگیرید که از گفته هایشان پیداست که حتی اندازه های واقعی آغ مولا را ندارند. ‏

اما مژده بدهم که همه این طور نیستند و کسانی مانند آقای حدادعادل رییس مجلس و رییس فرهنگستان و عالم اندازه ها ‏را می داند به همین جهت هم چندی پیش در گفتگو با خبرنگاران گلایه کرده بود که من اگر دو ساعت هم از حسن های ‏دولت [احمدی نژاد، چون دولت دیگری در ایران نبوده که حسنی داشته باشد در عین حال چنین دولتی در جهان هم زاده نشده است] بگویم روزنامه ها یک خطش را نمی نویسند اما اگر ایراد کوچکی بگیرم ….‏

برای آن که ثابت کنم چرا از همین یک جمله دریافته ام که رییس دانشمند مجلس معنای روزنامه را می داند اشاره کنم که ‏روی میز روزنامه های تهران هر روز 27 روزنامه هست. از نظر مکنت و دست داشتن به خزانه های غیب و نداشتن ‏نگرانی بودجه و هزینه اگر این تعداد روزنامه را دنبال هم کنیم به این ترتیب قرار می گیرند: اول کیهان، بعد به ترتیب جام جم، جمهوری ‏اسلامی، همشهری، ایران، رسالت و در انتهای این جدول روزنامه های صدای عدالت، اعتماد، توسعه، مردم سالاری، ‏همبستگی قرار دارند. از نظر شمارگانی که چاپ می شوند هم با کمی تفاوت همین جدول وجود دارد [عرض نکردم فروش ‏که مقوله دیگری است بلکه چاپ در نظرست] اگر امید به زندگی را، کارکنان بیمه شده را، و خلاصه همه امکانات لازم ‏زندگی را هم در نظر بگیریم و جدولی درست کنیم باز در صدر جدول همان است که نوشتم و در انتهایش هم همین.‏

‏ صدر نشینان این جدول ها همه هوادار دولت [با یک استثنا که بی طرف است و اصلا سیاسی نیست، یعنی همشهری] و نیم ‏بیش ت روزنامه های کشور سپر دولت، جلودار دولت، و چندتائی فدائی دولت هستند. بر این ها اضافه کنید صدا و سیما را. بر این ها بیفزائید ده ها ‏مجله را. اضافه کنید صدها سایت انیترنتی و چهارده خبرگزاری را. شبکه های تلویزیونی ماهواره ای. پس به جرات می ‏توان گفت که از میان 27 روزنامه هر روز منتشرشونده فقط اعتماد، اعتمادملی، همبستگی، صدای عدالت و آفتاب یزد ‏هستند که نمی توان روزنامه دولت یا هوادار دولت به حسابشان آورد. در میان مجلات هم سه تا، خبرگزاری ها هم چنان تنگ است فضایشان و از گل نازک تر به دولت نمی توانند گفت که بازتاب را هم به حکم قضااعتبار دولت فیلتر و بسته شده ‏است. حتی در فضای آزاد ماهواره ای هم که به نظر می رسد سروصدا مخالفان جمهوری اسلامی زیادست اما اگر به دیده ‏علمی و انصاف نگاه کنیم با توجه به شبکه های قوی شبانه روزی چندگانه جمهوری اسلامی و مقایسه آن ها با چند کانال ‏شاخ شکسته لوس آنجلسی که کمبود امکانات از لحظه به لحظه شان آشکارست،چیزی در هوا نیست. تا الان فقط و فقط ‏تلویزیون صدای آمریکاست که چند ماهی است [لابد از محل همان هفتاد و پنج میلیون دلار کذا] چند نفر روزنامه نگار حرفه ای ‏استخدام کرده، امکاناتی یافته اند، گرچه هنوز تولید جذابی جز مصاحبه ها، و کار دو خبرنگار موفقشان در پاریس و لوس ‏آنجلس ندارند.‏

حالا اگر به جمله رییس مجلس دقت شود حکایتی دارد. ایشان وقتی سخنی در تحسین دولت نمی گوید هم این لشکر بزرگ با ‏بیش و کمی آن را هوادارانه می کنند، چه رسد اگر بگویند. مگر کیهان و رسالت و روزنامه ایران از حسن های دولت که رییس مجلس بگوید می گذرن؟د. آن ها که نزده ‏می رقصند و روسای جمهور عالم را نرفته در صف ملاقاتی های رییس جمهور احمدی نژاد قرار می دهند، حتی حدیث هم ‏گاهی جعل می کنند مگر ممکن است گفته رییس مجلس را از دست بدهند. پس این نیست مشکل آقای حدادعادل. بلکه ‏اطلاعات علمی ایشان بر بستگی های جناحی و مصلحت اندیشی های سیاسی فائق شده به قول آقای احمدی نژاد چه بسا به ‏خواست خدا چنین واقعیتی در زبان ایشان جاری گشته که “روزنامه ها سخنان مرا در تحسین دولت منعکس نمی کنند”، چرا ‏که در مقام قضاوت رییس مجلس دارد فاش می کند که اکثریت روزنامه های موجود نیستند، بولتن دولت اند. ایشان گلایه می کند که آن چند تا که روزنامه اند چرا حسن دولت را منعکس نمی کنند.

باید گفت حقیقت هم جز این نیست. اما خوب ‏بود که جناب حداد چاره کار را هم می نمودند، چون خوف آن است که دولت فخیمه با این روندی که در پیش دارد با ‏برداشت غلط از سرمشق رییس مجلس، به همین زودی همان چهار روزنامه را که برشمردم هم تعطیل کنند. چنان که سه تای ‏دیگرشان را به محاق توقیف فرستادند.

راهش آن است که مشاوران رییس جمهور و اداره کلی که روز به روز تعداد کارمندانش دارند افزون می شوند کمی ذهن بسوزانند و اصولا دریابند امری به نام ازادی بیان در جهان هست. روزنامه هائی هستند و آمریکا تنها کشور جهان است که از ابتدای خلقتش روزنامه ها آن چا ازاد بودند. ‏