باز آخرین روزهای اسفند ماه و روزهای پایانی سال فرا رسید تا به بهانه ی سالگرد ترور ناجوانمردانه برادرعزیزمان سعید حجاریان گردهم آئیم و برنامه های ضد انسانی اقتدارگرایان و خشونت طلبان را محکوم سازیم. آنانی که دریغشان می آید ملت ایران در چنین روزهایی، درآستانه ی نوروز، سر راحت بر بالین نهند و شبشان را فارغ بال به روز رسانند و غم عزیز دربندی را نداشته باشند و نگران آزادی و امنیت خود و خویشان و دوستانشان نباشند.
در چنین ایامی هرسال، متاسفانه روزی فعالان سیاسی و دانشجویی باید در بند باشند و روزی دگر، روزنامه نگاران و اهالی مطبوعات و امروز فعالان جنبش زنان و کنشگران سازمان های غیردولتی. جا دارد که یادی کنیم از دستگیر شدگان اخیر جنبش زنان، به ویژه فعالان آن، خانم ها صدر و عباسقلی زاده که گویا قرار است دختران خردسالشان عید را در کنار مادر نباشند و حسرت به دل بمانند، و باز داستان بازداشت باشد و حبس، و خشونت ورزی و شکنجه ی سرخ و سفید.
گویا اقتدارگرایان قرار نیست از برخوردهای خشن گذشته خود با فعالان جنبش دانشجویی، مطبوعاتی و سیاسی، درس بگیرند و بیاموزند که پرنده ی آزادی را نمی توان در قفس کرد و مغز مرغ عشق را نمی توان با گلوله سربی پریشان ساخت، چون این پرنده ققنوسی ست که هر بار از درون خاکستر خویش جوانتر و شادابتر سر برون خواهد آورد و آواز آزادی و مردمسالاری، و صلح و دوستی سرخواهد داد.
دو سال پیش در چنین روزهایی و در چنین مکانی این نکته را متذکر شده بودم که “ما کشوری نیستیم که بخواهیم مسائل خود را با جنگ و خشونت حل کنیم. ملت ایران از راه مردمسالاری و حقوق بشر، انسان دوستی و آشتی ملی، و تنش زدایی و صلح، بهتر و راحت تر می تواند مسائل خود را در داخل، و با جهانیان حل کند. ما نیازی به دولت پلیسی و حزب پادگانی نداریم. ما نمی پذیریم که در یک انتخابات فرمایشی و غیرآزاد، نظامیان شخصی پوش و طرفداران جنگ و خشونت، شکنجه و ترور را بر این سرزمین حاکم کنند و در افق حیات ما همواره جنگ و خشونت جلوه گر باشد.”
افسوس و صد دریغ که دلسردی بخشی از ملت از سیاست ورزی و گریزشان از انتخابات، اکنون آنچه را که از آن بیم و هراس داشتیم بر سرمان آورده است؛ و حتی بدتر ملت ایران را در آستانه ی تحریم و فقر و جنگ و خشونت قرار داده است. اگر دیروز عمده نگرانی مان خشونت ورزی اقتدارگرایان علیه آزادیخواهان، روزنامه نگاران، فعالان دانشجوئی، رهبران اتحادیه ها، سندیکاهای کارگری و کارمندی و سازمان های غیردولتی بود، و بیم از اعمال شکنجه سرخ و سفید علیه آنان در بازداشتگاه های آشکار و نهان داشتیم، اکنون عنان ملت در اختیار کسانی قرار گرفته است که هیچ ابایی ندارند که بگویند ترمز و فرمان ماشین سیاست را کنده اند، و با چشمانی بسته از توهم و مست از باده ی قدرت، با سرعت کشور را به سمت سراشیبی سقوط و ورطه ی جنگ می برند.
همانگونه که می دانید ضرب الاجل دوماهه شورای امنیت سازمان ملل در مورد قطعنامه ۱۷۳۷ پایان یافته است و گروه موسوم به 5 به علاوه 1 این روزها جلساتی را برگزار می کنند تا در مورد میزان و دامنه ی تحریم های جدید تجاری، تسلیحاتی و مسافرتی به مشورت و رایزنی بپردازند. از دیگر سو، جریان جنگ طلب آمریکا با همکاری جنگ افروزان اسرائیل در پی ایجاد اجماعی بین المللی علیه ایران است تا برنامه های نظامی غیرانسانی خود را به بهانه ی تمرد ایران از اجرای قطعنامه 1737 شورای امنیت، پیگیری برنامه ی نصب و بهره برداری از سانتریفیوژهای جدید با هدف تولید صنعتی اورانیوم غنی شده و عدم همکاری کامل با آژانس بین المللی انرژی اتمی، به مورد اجرا درآورند.
متاسفانه طنز “ماشین مشتی ممدلی نه بوق داره و نه صندلی” که به هر حال با نوعی عقل و تدبیرهم همراه بود، چون دست کم “ترمز و فرمان” داشت، اکنون به یک تراژدی و سیاستی ماجراجویانه و نابخردانه تبدیل شده است. این سیاست که پیش از این در امور داخلی و برخورد با اصلاح طلبان و دگراندیشان بکار گرفته می شد و صدای طراحان و مغزمتفکر آن جریان از تریبون روزنامه کیهان و رسانه های تندرو شنیده می شد، متاسفانه اکنون مبنای سیاست خارجی ایران شده است و خود را در شعار آقای احمدی نژاد جلوه گر ساخته است که “ راندن ماشین بی فرمان و ترمز” را افتخار خود می داند و فارغ از خواسته ملت ایران، می رود که زمینه ساز اعمال مجازات های نظامی و مالی و تحریمهای اقتصادی گستردهتر شورای امنیت شود و چشم انداز فقر و جنگ را در برابر مردم صلح دوست ایران قرار دهد.
در حالی که حاکمیت در شرایط سانسور و خودسانسوری گسترده ادعا می کند در ایران همه طرفدار چنین برنامه جنگ افروزانه ای هستند، ما صلحطلبان کشور باید با تکیه به باورهای انسانی و نگران از تشدید تنش و بروز جنگ و خونریزی، به وظیفه ی ملی و اسلامی خود عمل کنیم و صدای صلح خواهانه خویش را هرچه بلندتر به گوش جهانیان برسانیم. ما باید پژواک این خواسته ی اصیل ملت باشیم که بر حقوقی مهمتر و حیاتی تر تاکید دارد و آن چیزی نیست جز حق برخورداری از”مردمسالاری و حقوق بشر”، “امنیت و آزادی” و “ عدالت و توسعه ی پایدار” و اجتناب از “فقر و بدبختی” و “جنگ و صلح مسلحانه”.
ما در چنین روزی باید برخلاف خشونت طلبان و جنگ افروزان داخلی و خارجی که اکنون خود را در چهره ی بخشی از حاکمیت تندرو ایران و آمریکا به نمایش گذارده اند، فریاد صلح خواهی خویش را با صدایی رسا به گوش همه برسانیم و تا جائی که توان داریم مانع افروخته شدن جنگی خانمانسوز در ایران و منطقه شویم، که همه به خوبی می دانند پیامدی جز جنگ و خونریزی، وحشت و مرگ و ویرانی و نابودی زیرساخت های اقتصادی و نظامی کشورو یا تحمیل فقر و فلاکت به ملت ایران نخواهد داشت.
نباید اجازه دهیم که روی دیگر سکه ی خشونت طلبی داخلی به صورت جنگ افروزی منطقه ای جلوه گر شود. اگرچه اکنون دستمان از حکومت، حتی حاکمیتی دوگانه، کوتاه است، و گویا داریم تاوان خطای دو سال پیش مان را می دهیم، اما در این جایگاه نیز نباید به آتش افروزان اجازه دهیم تا با اتخاذ سیاست های نابخردانه و خانمان برانداز، بار دیگر مرز و بوم کشورمان را صحنه ی تاخت و تاز بیگانگان سازند.
هرچه باشد ما فرزندان و پیروان حافظیم که گفت:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت، با دشمنان مدارا
سخنرانی ارائه شده در نشست “صلح برای صلح”