من واقعا به سهم خودم که نه، به سهم دوستانم هم نه، به سهم همه همکاران نویسنده و مطبوعاتی ام هم نه، بروید بالاتر، به سهم همه هموطنان خودم که در ایران زندگی می کنند، اگر کم است هموطنان ساکن خارج از ایران را هم حساب کنید، به سهم همه اینها از آقای احمدی نژاد تشکر می کنم. از او و هیات همراه و همسران اعضای هیات همراه و خلبان هیات همراه و مهمانداران هیات همراه و کلا همه و همه تشکر می کنم که این همه دستآورد را برای ما به دست آورد. واقعا اگر آقای احمدی نژاد نرفته بود نیویورک و این همه دستآورد به دست نمی آورد ما چکار می کردیم؟ در همین راستا دستآوردهای سفر نیویورک احمدی نژاد را به مردم ایران معرفی می کنم تا این ملت بی قابلیت نالایق بداند چه جواهری لای این چیز پنهان است، حداقل آن را بشویند و تمیز کنند که بعدا یک جایی قایمش کنیم. از نظر من مهم ترین دستآوردهای سفر نیویورک احمدی نژاد بشرح زیر بود:
اول، آزاد شدن کلیه زندانیان سیاسی ایران و کشف اینکه نه تنها هیچ کسی بخاطر مخالفت با انتخابات احمدی نژاد زندانی نیست، بلکه آنها حقوق شان را هم می گیرند و کار هم نمی کنند.
دوم، کشف کشورهای سوازیلند و سن وینسنت و ملاقات با رهبران کشورهای تازه مکشوفه مذکور و احتمال اینکه بزودی کشور سوازیلند و سن وینسنت جزو همسایگان ایران محسوب شوند، یا ما برویم همسایه آنها بشویم یا آنها بیایند(چه فرقی می کند، اول شما تشریف بیارید).
سوم، آزادی کلیه استادان دانشگاه و دانشجویان زندانی دانشگاههای ایران و اینکه معلوم شد کلیه خبرهای دستگیری دانشجویان و استادان زندانی مثل ملک زاده و لیلاز و بقیه دروغ است و چون احمدی نژاد سالها قبل استاد دانشگاه بوده، به همین دلیل یک سال قبل صدها دانشجو و استاد زندانی نشدند.
چهارم، مدیریت ظالمانه حاکم بر جهان تغییر کرد و قرار شد همانطور که در ایران مدیریت ظالمانه وجود ندارد، در جهان نیز مدیریت ظالمانه بکلی حذف شود، وگرنه همه شان را می فرستیم کهریزک با بطری.
پنجم، حضور همه جانبه خواهران چادر به سر هیات همراه که کلیه دندانها و برخی عینک های آنان در سازمان ملل حضور داشته و آنها به چشم خودشان دیدند که در سالهای قبل که شوهرشان به آنها می گفت دارم می رم نیویورک راست می گفت و به جمکران نرفته بود.
ششم، نفس حضور احمدی نژاد برای ششمین سال متوالی در نیویورک یک دستآورد بزرگ است، در طول تاریخ سازمان ملل سابقه ندارد که یک رئیس جمهور شش سال متوالی به نیویورک برود و هر سال برای صندلی های کمتری سخنرانی کند، تا حالا اوباما در طول شش سال گذشته اینقدر از واشنگتن به نیویورک سفر نکرده است.
هفتم، حل مشکلات ایران با کشورهای همسایه و اینکه یک بار برای همیشه معلوم شد ایران با عراق، کویت، عربستان سعودی، تاجیکستان، افغانستان، اردن، یمن و سایر کشورهای منطقه هیچ اختلافی ندارد و همه اختلافاتی هم که تا یک شب قبل از سفر احمدی نژاد وجود داشت، ویژژژژژی حل شد.
هشتم، یکی از دستآوردهای چشم پزشکی مهم سفر نیویورک این بود که چشم های احمدی نژاد و هیات همراه به پروژکتورهای سازمان ملل عادت کرد و فهمیدند که هاله نور دور سر او نیست و این کسانی که به احمدی نژاد خیره شده اند و تکان نمی خورند، روسای جمهور نیستند، بلکه صندلی آنهاست که قبلا روی آن رئیس جمهور نشسته بود.
نهم، حل مشکل بیکاری برای مجلس ایران، و این مهم که با توجه به اینکه کمیته حقیقت یاب عادل و مستقل که توسط حداد عادل و لاریجانی بطور مستقل انتخاب شده، می تواند برای تحقیق در مورد فاجعه یازده سپتامبر مشغول به کار شود و اصولا کشته شدن مردم نیویورک مهم تر از کشته شدن دانشجوهای ایرانی است.
دهم، بن لادن دروغگوست، این حقیقت بزرگی بود که احمدی نژاد در این سفر اثبات کرد که وقتی بن لادن رسما اعلام می کند که عملیات یازده سپتامبر را ما انجام دادیم و اسامی همه تروریست ها را به عنوان شهدای بزرگ اسلام می برد، دروغ می گوید و این سفر مشت محکمی بود به دهان بن لادن.
یازدهم، برای 2385 مین بار معلوم شد مردم اسرائیل چون در یک حکومت استبدادی زندگی می کنند، حق دارند با رفراندوم حکومت شان را انتخاب کنند، اما مردم ایران چون در یک حکومت کاملا آزاد زندگی می کنند، حق ندارند از رفراندوم استفاده کنند.
دوازدهم، به اعدام یک زن آمریکایی اعتراض کرد، طبیعتا حکومت آمریکا چون از قانون مجازات مرگ روراست و غیرانسانی دفاع می کند، آن زن را اعدام کرد، در عوض رئیس جمهور ایران که در همه موارد اعلام می کرد که قوه قضائیه مستقل است، در مورد سنگسار سکینه آشتیانی استقلال را کنار گذاشت و جلوی چشم دوربین اعلام کرد پرونده بکلی جعلی است و اصلا همچین چیزی وجود ندارد. آدم وقتی آبرو نداشته باشد، چه چیزی را ممکن است از دست بدهد؟
سیزدهم، ایرانیان به آزادی کامل رسیدند. او به خبرنگارانی که چشم شان به طاق چسبیده بود گفت در ایران از هر نظر آزادی وجود دارد. وی فراموش کرد که بگوید بروید از آمریکایی هایی که در اوین زندانی بودند بپرسید.
چهاردهم، یک رکورد جدید دروغگویی شکسته شد، تا سفر قبلی خبرنگار می پرسید چرا دانشجویان را زندانی می کنید؟ احمدی نژاد لبخندی می زد و می گفت هیچ دانشجوی ایرانی زندانی نیست، حالا خبرنگار آمریکایی می پرسد چرا مجید دری و ضیا نبوی و کوهیار گودرزی زندانی هستند؟ احمدی نژاد لبخندی می زند، دو تا بشکن کلفتی هم می زند، یک قر هم می دهد و می گوید اصلا چنین نامهایی در زندان نداریم و این چیزها دروغ است.
پانزدهم، یک دستآورد مهم دیگر نیویورک این بود که احمدی نژاد به سووالات خبرنگاران اسرائیلی جواب می داد، ولی با خبرنگاران ایرانی که آزادی کامل دارند، جواب نمی داد.
شانزدهم، فهمیدیم تمام حرفهایی که فرماندهان سپاه در مورد حمله به خانه کروبی و تحت محاصره بودن خانه موسوی زده بودند، دروغ بود و آنها آزادند هر کاری بکنند. ما را باش که خیال می کردیم اگر کروبی کتک خورده است، دروغ می گوید، حالا صدایش را هم شنیدیم لابد صدای یک چیز دیگری بوده است، نگو کلا این خبرها نیست و “رقبای انتخاباتی احمدی نژاد کاملا آزاد هستند.”
هفدهم، یکی از مهم ترین دستآوردهای سفر ششم احمدی نژاد این بود که قبلا وقتی سخنرانی او به جاهای حساس می رسید، همه سالن را ترک می کردند بعد وقتی می رفتند بیرون سالن صندلی خالی نبود که بنشینند، امسال حاضران در سالن برای اینکه بیرون سالن صندلی خالی گیرشان بیاید همان اول کار سالن را ترک کردند.
هجدهم، دستآورد مهم دیگر امسال این بود که رئیس جمهور مشت محکمی به دهان رهبری زد و ثابت کرد واقعا در راس امور است، تا سال قبل آمریکایی ها می خواستند با ایران مذاکره کنند، ایران قبول نمی کرد، امسال احمدی نژاد دویست و هفتاد بار نذر نمایندگان بی اختیار مجلس اصرار کرد و التماس کرد که برخلاف نظر خامنه ای که گفته بود با آمریکا مذاکره نمی کنیم، با اوباما مذاکره کند، اما اوباما رفت با بی بی سی مصاحبه کرد و گفت با هفتاد نفر مصاحبه و مکاتبه می کنم با تو یکی نه.
نوزدهم، مهم ترین دستآورد سالانه امسال مثل سالهای قبل مصاحبه احمدی نژاد با لری کینگ بود، وی که پیژامه همراه برده بود تا همانجا تا سال آینده در استودیوی عضو اصلی صهیونیزم بین المللی بخوابد، موفق شد باز هم سووال کننده اصلی بشود و با جواب های هوشمندانه اش، مردم جهان را وادار کند که بگویند “یعنی این رئیس جمهورشونه؟”
بیستم، مهم ترین و عالی ترین دستآورد امسال احمدی نژاد از نیویورک این بود که دیگر مثل هر سال موقع برگشتن به حیاط خلوت آمریکا نرفت و توی همان حیاط جلویی کارش را کرد.