مورد عجیب بنجامین باتن اصلاحات در ایران

نویسنده
سها سیفی
 

“حمید مؤذنی” با استناد به داستان فیلم مطرح این روزهای هالیوود، نتیجه گرفته است که جنبش اصلاحات در ‏ایران هم از همان ابتدا، پیر و فرتوت به دنیا آمد:‏

محمد خاتمی، شخصیتی فرهیخته داشت و با تاریخ استبداد ایران آشنا بود بر همین اساس شعارهای خاتمی‌همسو با ‏گفتمان اجتماعی شد. خاتمی، گرچه متوجه درد زایمان نوزاد جدید تاریخ ایران شده بود و صدای گریه های آن را ‏شنیده بود اما از تولد آن اضطراب داشت ولی بر موج گفتمان اصلاح‌خواهی و آزادی طلبی جامعه ایران سوار شد ‏و به ناچار به این تولد تن سپرد. کودکی را که دولت خاتمی‌از جامعه ایران، متولد نمود، شمایلی پیر داشت و ‏شیارهای کهنسالی، چهره ی او را زیبا جلوه نمی‌نمود. کودک اصلاحات ایران، “بنجامین باتن” بود و “بنجامین ‏باتن” اصلاحات ایران به کام اقتدارگرایان خوش نمی‌آمد و به همین دلیل دولت اصلاحات از آن هراس پیدا کرد. ‏خاتمی، پیر چهره گی کودک دوم خرداد را که یکصدو اندی سال داشت درک نکرد و به جای اینکه به رشد این ‏فرزند برسد همان اضطراب خوانین و پادشاهان مستبد ایلی و نفتی پیش از خود را احساس نمود و بناچار از این ‏کودک اعلام برائت کرد.‏

‏”بنجامین باتنِ” اصلاحات دوم خرداد گرچه چهره ای فرتوت و شکسته داشت اما مسیری خلاف تاریخ استبدادی ‏ایران را می‌پیمود و به سمت کودکی، جوانی و طراوت دموکراسی مسیر را می‌پیمود. واقعیت این است که جوامع ‏دارای تمدن و تاریخ طولانی از سنتی قوی و مقدس برخوردارند و به همین دلیل، تاب چهره ی آوانگاورد تغییر ‏جویی و دموکراسی خواهی را ندارند. در چنین جوامعی، بناچار “بنجامین باتن” (دموکراسی) را یا سقط جنین ‏می‌کنند، و یا او را در قنداق پیچانده از خانه ی خویش دور می‌اندازند. “مورد عجیب دموکراسی در ایران” همانند ‏‏”مورد عجیب زندگی بنجامین باتن” است.‏

‎ ‎تعدد نامزدها خوب است‎ ‎

‏”مهدی مصطفایی”
معتقد است تعدد نامزدهای دوم‌خردادی منافع قابل قبولی برای این جریان سیاسی دارد و باید از ‏آن استقبال کرد:‏

مفیدترین دستاوردی که این روش برای اصلاح طلبان دارد این است که کاندیدهای مختلف می‌توانند اقشار مختلفی ‏را که در حالت عادی ممکن است به یک کاندیدای واحد رای ندهند به پای صندوق‌های رای بیاورند. از این طریق ‏که هر کاندیدایی طبیعتا یک سبد رای مخصوصی در اجتماع دارد. مثلا آقای خاتمی‌سبد رای‌شان طبقه متوسط ‏شهری هستند یا آقای کروبی سبد رایشان در طبقه محروم کشور است(همان سبد رای آقای احمدی نژاد) و یا آقای ‏کرباسچی در تکنوکرات ها و راستهای مدرن نفوذ دارند.‏

در ثانی اصلاح طلبان تریبونِ چندانی در عرصه مطبوعات کشور ندارند و از حمایت نهادهای تاثیرگذار در ‏انتخابات نیز محروم‌اند برای همین اگر چندین کاندیدا در طول مدتِ باقی مانده به فعالیت گسترده تبلیغاتی بپردازند، ‏طبیعتا شور و هیجان انتخاباتی‌یی را ایجاد خواهند کرد که تمامی‌مسائل انتخابات را تحت تاثیر قرار خواهد داد و ‏از این طریق کاندیدای واحد اصلاح طلبان تحت شناخت عمومی‌جامعه قرار گرفته، احتمال رای آوری‌اش بالا ‏خواهد رفت. ‏

‎ ‎وارادات ماشین و تامین نقدینگی تبلیغات انتخاباتی چپ و راست‏‎ ‎

“بهمن احمدی اموئی” نوشته است که بازار سودآور واردات ماشین، تامین کننده بخشی از نقدینگی لازم برای ‏رقابت های انتخاباتی جریان‌های چپ و راست سیاسی ایران را فراهم می‌کند:‏

واردات گسترده خودرو و تلاش نمایندگان مجلس برای حفظ تعرفه نود درصدی واردات آن، دو تیغه قیچی ای ‏هستند که در سه ماه آینده پول حاصل از آن، در انتخابات ریاست جمهوری دهم نقش مهمی ایفا خواهد کرد. ‏مدیریت دو شرکت بزرگ خودرو سازی ایران خودرو و سایپا نزدیکی و قرابت بسیار زیادی با دولت نهم و ‏شخص احمدی نژاد دارند. علاوه بر این در یک سال اخیر تغییرات مهمی‌در اعضای هیات مدیره شرکت های ‏زیر مجموعه سایپا و پس از آمدن بذرپاش به عنوان مدیر عامل سایپا، صورت گرفته که شرایط را برای استفاده ‏اقتصادی و سیاسی از نقدینگی بالای این صنعت به نفع یک جریان خاص در انتخابات آینده را فراهم کرده است. ‏

تقریبا رد پایی از همه جناح های سیاسی را می‌توان در این صنعت و واردات، دید. اما سهم نزدیکان به دولت ‏احمدی نژاد به صورت رسمی‌و غیر رسمی‌از دیگران بیشتر است. دست اندرکاران اقتصادی سیاسی ایران بر این ‏باورند که جریان هایی به موازات هم در حال به دست آوردن پول های هنگفت از طریق واردات خودرو و در ‏عین حال ثابت نگه داشتن نرخ تعرفه واردات آن، هستند. آنها هم از مردمی‌که ناچار به استفاده ازخودروهای ‏داخلی هستند استفاده می‌کنند و هم در عین حال خودروهای ارزان قیمت خارجی را همچنان به قیمت های بالا به ‏بخشی از مرم پولدار کشور می‌فروشند. ‏

‎ ‎کاری به کار آغاجری نداشته باشید!‏‎ ‎

“سجاد صفار هرندی” از مسئولین قضایی خواسته از برخورد قضایی خودداری کرده و اجازه دهند هاشم آغاجری ‏و امثال او، بیش از پیش خود را رسوا کرده و مافی‌الضمیر خود را روشن سازند:‏

عاجزانه از کلیه مقامات قضایی و امنیتی درخواست می کنم که لطف کنند و کاری با این دوست خوب ما، هاشم ‏خان آغاجری، نداشته باشند. یکی دوتا از مصاحبه هایی که در محکومیت حرفهای اخیر او انجام شده حاوی ‏کدهایی مثل ارتداد و سلمان رشدی و مراجع قانونی چرا برخورد نمی‌کنند بود و این آدم را نگران می‌کند که باز هم ‏درست زمانی که همه مرزبندی ها و تضاد ها خیلی روشن و شفاف دارد مشخص می‌شود، گرد و غباری به پا ‏شود و این شفافیت را از بین ببرد. به ویژه این روزها که کذّابان و سوداگران سیاسی دوباره دم از امام و انقلاب ‏می‌زنند و خود را وارث حقیقی این سنت اصیل معرفی می‌کنند، باید به ساده لوحانی چون آغاجری تریبون های ‏بیشتری داد تا تا از ما فی الضمیر دوستان خط امامی‌و مجاهد انقلابش اسرار بیشتری هویدا کند. ‏

‎ ‎درباره شیخ مهدی کروبی‎ ‎

“اسماعیل آزادی” به بررسی کارنامه نامزدهای رای‌گیری دهم پرداخته و در آغاز، به شیخ مهدی کروبی پرداخته:‏

او نخستین کسی است که خود را نامزد کرد و در معرض افکار عمومی‌قرار داد.آقای کروبی را از سال های قبل ‏از انقلاب می‌شناسم. او پیشنماز مسجد محل ما بود. مسجد صاحب الامر در خیابان حکمت در شمیران. کروبی در ‏آن روزها در خانه ای 40 متری که خانه سازمانی امام جماعت مسجد بود زندگی می‌کرد. شب های انقلاب مسجد ‏صاحب الامر رونق زیادی داشت و بیشتر هم به خاطر خود کروبی بود چون او به نوعی باغالب زندانیان سیاسی ‏در ارتباط بود. ‏

خیلی از کسانی که بعدها در زمره مسئولان نظام شدند در این مسجد رفت و آمد می‌کردند..کروبی با آمدن امام و ‏پیروزی انقلاب امامت جماعت مسجد را به مرحوم موحدی ساوجی واگذار کرد و رسما وارد عرصه قدرت شد ‏وفکر می‌کنم نخستین مسولیت او تاسیس کمیته امداد بود و دلیل آن هم سابقه ای بود که او در رسیدگی به خانواده ‏های زندانیان سیاسی در زمان رژیم قبل داشت.‏

‎ ‎آن طرف سال هم خبری نیست‎ ‎

“اعظم ویسه” نوشته که موضوعات بسیاری برای نوشتن دارد اما نمی‌داند چرا دستش به نوشتن نمی‌رود:‏

این روزها دلم می‌خواد درباره خیلی چیزها بنویسم مثلا این جمله آقای کرباسچی که گفته “لازم باشد کفش کروبی ‏را واکس می‌زنم “یا درمورد مصاحبه ای که ایشان با ویژه نامه اعتماد ملی چندی پیش داشت و از “سیاست مدرن ‏‏”و لزوم کار حزبی در ایران گفت واکنون برخلاف مواضع حزب کارگزاران در انتخابات قدم بر می‌دارد. یا..اما ‏این روزها حوصله هیچ چیز رو ندارم. مدام منتظر هستم این دوهفته آخر سال هم بگذره. هرنوع تصمیم گیری ‏درباره کار و زندگیم رو هم موکول کردم به سال آینده اما دریغ. می‌دانم که آن طرف سال هم خبری نیست و این ‏وعده دادن ها به دل سرابی بیش نیست. ‏

‎ ‎کدوم آزادی بیان؟! کدوم رشد؟!‏‎ ‎

“زینب رازدشت” از ادعای یکی از مسئولین در مورد رشد آزادی بیان در ایران به خنده افتاده است:‏

نمی‌دانم از کجا شروع کنم اما همین چند روز پیش که برای تهیه گزارش به نشست خبری رفته بودم یکی از ‏مسوولان دلایل رشد در عرصه فرهنگ را آزادی بیان ذکر کرد. از حرفش خیلی خنده ام گرفت. آزادی بیان! کدوم ‏آزادی بیان؟! شایدم اون مسوول داشت شوخی می‌کرد. متأسفانه تو اطراف مون خیلی اتفاقات می‌افته که هیچ کس ‏جرأت گفتنش رو ندارد شایدم کسی حوصلشو نداره چون واقعا مسوولان مون آدمان انتقاد پذیری هستند و پای درد ‏و دلمون می‌شینن!‏

‎ ‎حجاب اجباری به سرکشی زن منتهی می‌شود‎ ‎

‏”نقی مختاری”
با توجه به بخش‌هایی از مصاحبه اخیر فائزه هاشمی‌با یک رسانه عربی نتیجه گرفته است که او ‏نیز در حال آشکار کردن ماهیت واقعی خود است:‏

فائزه هاشمی دختر دوم آقای هاشمی رفسنجانی، چهارم اسفند امسال در مصاحبه با پایگاه اینترنتی الشروق ‏الجزایر، خواستار اختیاری شدن حجاب در ایران شده است. در این مصاحبه که بازتاب چندانی هم در رسانه ها ‏نداشت فائزه خانم تاکید کرده است که “به عقیده من حجاب همچنانکه در دیگر کشورهای اسلامی معمول است باید ‏در ایران هم اختیاری باشد نه اجباری و من در سفرهایم به الجزایر،مصر و مغرب شاهد این مساله بودم اینکه زن ‏مجبور به پوشیدن حجاب شود این مساله می تواند منجر به سرکشی بیشتر زن شود و زن را به جای اینکه به ‏حجاب به عنوان پوشش شرعی پایبند کند، از حجاب متنفر کند.“‏

‎ ‎راز نامزدی کروبی چیست؟!‏‎ ‎

‏”احسان تقدسی”
پرسیده است که در نامزدی کروبی چه رازی نهفته است که اصولگرایان را خوشحال کرده است:‏
تو این هیاهوی شب عید که به قول بقال سرکوچه خر هم صاحبش را نمی شناسد دارم فکر می کنم که چرا جناح ‏راست و رسانه های وابسته به آن چون فارس، روزنامه ایران، مهر و دهها سایت غیررسمی و آب دوغ خیاری ‏این جناح اینگونه بی محابا از کاندیداتوری مهدی کروبی دفاع می کنند. ‏

مگر مهدی کروبی در اردوگاه اصلاح طلبان کدام نقش را بازی می کند؟ چه پروژه ای را اجرا می کند؟ جاده ‏صاف کن چه کسی قرار است باشد؟ آنانی که از کاندیداتوری کروبی حمایت می کنند به راستی از خود پرسیده اند ‏چرا جناح راست کروبی را یارغار خود می داند؟ چرا او را اصلاح طلب نمی دانند؟ به راستی کروبی کدام مسیر ‏را هموار می کند؟

‎ ‎آن مرد، دانشمند مشهور نبود!‏‎ ‎

‏”حاجی واشنگتن”
می‌گوید برخلاف ادعای رسانه‌های ایرانی، شخصی که اخیراً در امریکا فوت شده، دانشمند ‏معتبری نبوده و دلیل به زندان افتادن او نیز، مشکلات مالی با سازمان‌های مالیاتی و بیمه‌گری در امریکا بوده ‏است:‏

دو سه روزی است که سایت های داخلی ایران از مرگ مشکوک یک پزشک مشهور و محقق شناخته شده در ‏زمینه درمان آثار سلاح های میکروبی خبر داده اند. گزارش ها بیانگر این بود که نام برده در زمینه کوانتوم ‏درمانی فعالیت کرده و مدتی هم به بهانه حمایت از حزب الله لبنان و به خاطر عداوت سازندگان سلاح های ‏میکروبی به وسیله یک قاضی یهودی مسلمان ستیز به زندان محکوم می‌شه.‏

توجه دوستان عزیز روزنامه نگار رو به مطلب زیر جلب می‌کنم: این مرحوم قبل از انقلاب راهی آمریکا می‌شه و ‏مراتب ترقی تحصیلی رو با نمره های خوب طی می‌کنه و دکتر عمومی‌می‌شه. در سن سی و چند سالگی به خاطر ‏عارضه قلبی خود به کوانتوم درمانی - طب حاشیه- روی می‌آره و از اون به بعد در منطقه سی‌آتل به خاطر به ‏کارگیری روش جایگزین طب کلاسیک معروف می‌شه. این بنده خدا بعد از مدتی به خاطر مشکل با بیمه های ‏درمانی به حکم قاضی به زندان می‌افته.‏

او بعد از آزادی از زندان، برای زندگی راحت تر در آمریکا اسم و فامیلش رو عوض می‌کنه. نام جدید او نام یکی ‏از پیامبران مورد احترام سه دین ابراهیمی‌است و نام فامیل او یک نام کاملا ایرلندی است و شبیه به نام مک کین! ‏اتفاقا از اونجایی که چشمانی سبز، موهایی روشن و چهره ای کاملا اروپایی داشته، این نام فامیل خیلی هم بهش ‏می‌اومده. ظاهرا با نام و فامیل جدید، کار درمانی او خیلی گل می‌کنه.‏

‎ ‎دایره تکرارشونده رخدادها در ایران‎ ‎

“ثمانه اکوان” دایره‌ای از رخدادها را برشمرده که از یکنواختی بازی‌ها در صحنه سیاست در ایران حکایت ‏می‌کند:‏

گاهی اوقات وقتی به طور عادی به حوادث و اتفاقات نگاه می‌کنیم، همه چیز عادی است ولی وقتی به سرعت اونها ‏رو مرور کنیم، ‌به یه داستان خنده دار تبدیل میشه. ‌درست مثل ماجرای گزارش دیوان محاسبات در مورد تفریغ ‏بودجه امسال. ‏

در مجلس هفتم، رحیمی‌به عنوان رییس دیوان محاسبات انتخاب میشه، بعد در اولین مصاحبه میگه مگه دولت نهم، ‏ممکنه که تخلف مالی هم داشته باشه؟ این صحبت های رحیمی‌باعث میشه که صدای نماینده ها دربیاد که این چه ‏رییس دیوان محاسباتی است که اعتقاد داره نباید به حساب و کتاب دولت نهم در بودجه رسیدگی کرد؟! اما کمی‌بعد؛ ‏دوره مجلس هفتم و ریاست رحیمی‌بر دیوان محاسبات تمام می‌شود و دوران ریاست رفیق قدیمی‌آقای لاریجانی بر ‏این دیوان می‌رسد و رحیمی‌با کسب اجازه از آقای کارگزاران، معاون پارلمانی رییس جمهور می‌شود. اما ‏همزمان مسئله کردان و ماجرای چک های پنج‌میلیونی دفتر دولت که زیر نظر آقای معاون پارلمانی بوده، آبروی ‏دولت در مجلس را می‌برد. از اون به بعد کمتر نماینده ای در مجلس می‌تواند آقای رحیمی‌را از نزدیک ببیند و به ‏جای او، معاونان آقای معاون و معاونان معاونان آقای معاون در مجلس حاضر می‌شوند! و بعد…‏

خط سیر زمان در کشور دیگه در نمودار افقی و عمودی نیست بلکه در محیط دایره ای می‌گرده که هر روز ما رو ‏به آینده می‌بره و در عین حال به نقطه گذشته باز می‌گردونه!‌ من که به تمام این مسایل می‌خندم. نمی‌دونم کلیات ‏این ماجرا از نظر شما خنده دار نیست؟!‏‎ ‎