آیتالله خامنهای عزیز؛
دولت و دوستدارانتان، شما را نماینده خداوند روی زمین میخوانند. شما عنوان “ولایت مطلقه فقیه” را دارید. پس مسوولیت هر اتفاق خوب و بدی در کشور بر عهده جنابعالی است. آقای خامنهای، شما را “بزرگترین دشمن مطبوعات درجهان” نام نهادهاند، به این دلیل که دولتتان دهها گزارشگر و روزنامهنگار را بعد از انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۱۳۸۸ دستگیر کرده است و بیش از شصت نفر از ایشان هنوز زندانیاند. بدبختی با من یار بود که از نزدیک ببینم ماموران و بازجویان شما چه رفتاری با روزنامهنگاران دارند. احتمالا خبر دارید که من ۱۱۸ روز زندانی شما بودم، تنها به این خاطر که کارم گزارشگری بود. در بیشتر این مدت، شکنجه شدم، اما از شما شکایتی ندارم. من این نامه را به خاطر دلنگرانیام بابت همکارانم و آینده کشورم مینویسم، که در دستان شماست.
جامعه آینده ما، جامعه آزادی خواهد بود، و تمامی نمادهای سرکوب و ظلم و ستم نابود خواهد« شد»، این کلام من نیست. گفته سلف شما، آیتالله خمینی در گفتگوی ایشان با خبرنگار مجله اشپیگل آلمان در آبان ۱۳۵۷ است. تنها گناه بسیاری از روزنامهنگاران ایرانی که در زندان تباه میشوند، این است که آینهای بودند در برابر عملکرد دولت شما. آنان قصد براندازی نداشتند. هیچگاه سلاح به دست نگرفتند. مانند همه روزنامهنگاران دنیا، کارشان را در نهایت آرامش انجام میدادند.
جناب آقای خامنهای، من خبرنگار رسمی مجله نیوزویک در ایران بودم. وزارت ارشاد شما کارت خبرنگاری مرا صادر کرده بود. با این حال مرا به زور وادار به اعترافی دروغین در مقابل دوربین تلویزیونی کردند که بگویم جاسوس رسانههای شیطانی غرب هستم. من تحت فشار گفتم که تلاش رسانههای غربی برای براندازی جمهوری اسلامی ایران بوده است. من پیش از این اعتراف تلویزیونی، بشدت کتک خوردم و تهدید به اعدام شدم. بعد از این نمایش هم مرا زدند، چون بازجویم از نحوه اعترافات تلویزیونی من راضی نبود. بله، جناب آقای خامنهای، من مجبور بودم جلوی دوربین اعتراف کنم تا مامور شکنجهگر شما مدام با مشت توی سر من نکوبد.
من هیچ عداوت و دشمنی علیه شما یا هیچیک از مقامهای کشور نداشتم. من راهپیماییهای آرام و صلحآمیز آن روزها را گزارش میکردم، چون خبر روزبود. نه من، و نه هیچیک از همکاران من، معترضین را علیه دولت رئیس جمهوریتان، آقای احمدینژاد تحریک نکرد. وظیفه ما به عنوان روزنامهنگار، گزارش صادقانه همان چیزی است که رخ داده. البته هیچکدام از ما مصون از خطا نیستیم، و مانند هر حرفه دیگری، هر یک با درجهای از مهارت کار خود را پیش میبریم. با همه این اوصاف، اگر خطایی هم از ما سر زده بود، مجازات ما نمیبایستی شکنجه و زندان میبود.
جناب آقای خامنهای، بار دیگری که میبینید خبرنگاری دارد در جلوی دوربین تلویزیون به “جنایات” خود اعتراف و از شما طلب عفو و بخشش میکند، این حرف مرا به یاد داشته باشید: “او را شکنجه کردهاند”. بارها و بارها بازجو و شکنجهگر من، مرا برای شادکامی شما لگد میزد. او به من میگفت: “هر وقت با سیلی توی صورتت میزنم، حس میکنم که “آقا” دارد به من لبخند میزند.”
جناب آقای خامنهای، شما مسوول اتفاقی هستید که برای من افتاد. الان زمان چندانی برای بازسازی آنچه بر سر کشورمان آمده نداریم، اما هنوز فرصتی هست. شما میتوانید مسیرتان را تغییر دهید و اعتماد مردم را آرام آرام جلب کنید. شما میتوانید این تغییر را با آزاد کردن روزنامهنگاران دربند آغاز کنید. از همه کسانی که در زندانهای شما محبوس هستند، میتوانید اطمینان داشته باشید که روزنامهنگاران کمترین آسیب را به شما و دولتتان بزنند.
میدانم که با گفتن این حرف، بسیاری که جانشان از رژیم شما به لبشان رسیده، از جمله ایرانیان خارج از وطن را خشمگین خواهم کرد، اما اکثر روزنامهنگاران ایرانی علاقهای به تغییر نظام ندارند. اکثر روزنامهنگاران، حتی آنها که منتقد دولت فعلی هستند، معتقدند که میتوانند همچنان در ایران و تحت همین شرایط، زندگی و سانسور را تحمل کنند. بسیاری از ما از دست وزارت فرهنگ و ارشاد شما در عذاب بودیم. دلمان نمیخواست که دائم کارت خبرنگاریمان باطل شود و از پوشش وقایع خبری محروم بمانیم. اما این شرایط را به عنوان سختی کار پذیرفتیم. میدانستیم که در یک نظام مردمسالاری غربی زندگی نمیکنیم. تنها خواسته ما از دولتمان این بود که ما را زندانی نکند، شکنجه نکند و جانمان را نستاند.
جناب آقای خامنهای، حتما احکام زندانهای طولانی مدت روزنامهنگاران دربند را دیدهاید.حتما شنیدهاید که قاضیهای شما آنها را به “محاربه” متهم میکنند. شما انسانی فرهنگی هستید. شنیدهام که هفتهای یک رمان میخوانید. شما حتما یکی از سه ترجمه فارسی کتاب “۱۹۸۴” جورج اورول را خواندهاید. کتابی بسیار پرطرفدار در ایران است. بعضی از احکام صادر شده از سوی قاضیهای شماعلیه همکاران در بند من، دقیقا از متن این کتاب بر آمده بر آمده. شما چگونه میتوانید با حکم ۶ سال زندان، ۵ سال تبعید و محرومیت مادامالعمر از هرگونه فعالیت اجتماعی و سیاسی احمد زیدآبادی به عنوان یک روزنامهنگار آزاد کنار بیایید؟ من اطمینان دارم که قاضی دادگاهی که حکم را داد و قاضی دادگاه تجدید نظر که حکم را تایید کرد، میخواستند شما را خوشحال کنند، چرا که زیدآبادی در چند تا از مقالههایش، از شما انتقاد کرده بود.
جناب آقای خامنهای، شما ممکن است این همه تنفر نسبت به خودتان را ببینید و بپرسید “چرا”؟ شما ممکن است آرزوی این را داشته باشید که به محبوبیت آیتالله خمینی در بهمن ۱۳۵۷ برسید، وقتی پیروزمندانه به ایران باز میگشت. مردم نمیتوانستند عاشق او باشند اگر همان موقع دستور بازداشتها و محاکمههای فلهای مخالفانش را میداد. رهبر درگذشته انقلاب ایران، از آن جهت محبوب بود که میگفت خواستار آزادی بیان است و طالب از بین بردن سانسور، همان حرفهایی که به خبرنگار رویترز در آبان ۱۳۵۸ گفته بود.
اگر به روزهای پر تلاطم انقلاب ۱۳۵۷ بیاندیشید، که نتیجهاش در نهایت به قدرت رسیدن شما بود، ممکن است از خودتان بپرسید که به چه سمت و سویی میروید؟ فکر میکنید میتوانید با به زندان انداختن گزارشگران، اعتراضهای مردمی را خاموش کنید؟ من نمیدانم مشاورین تان به شما چه میگویند، اما بدانید که در زمانهای زندگی میکنیم که نمیتوان جریان ازاد اطلاعرسانی را سد کرد.
با آنکه میدانید دولتتان تماشای شبکههای تلویزیونی ماهوارهای را ممنوع کرده اما تعداد زیادی از ایرانیان اخبارشان را از رسانههای چون “صدای آمریکا” و “بیبیسی” با استفاده از دیشهای ماهوارهای غیر قانونی میگیرند. نیروی انتظامی شما شاید بتواند به مناطق مختلف حمله کند و صاحبان دیشها را تنبیه کند، اما به زودی خواهیم دید که دیشهای
ماهوارهای، کوچکتر و ارزانتر میشوند و همه میتوانند بدون نگرانی در خانههاشان یکی داشته باشند و اخبار را بدون نگرانی دریافت کنند.
دولت شما با دستگیری روزنامهنگاران رسمی و شناخته شده، همه شهروندان را تبدیل به “شهروند روزنامهنگار” کرده است. با آنکه دولتتان دسترسی به اغلب سایتهای اینترنتی مخالف و منتقد را غیر ممکن ساخته، ایرانیان میتوانند با استفاده از فیلترشکن، از این سدها بگذرند. با آنکه دولت پهنای باند اینترنت را به حداقل رسانده و قانون جرایم رایانهای را وضع کرده، اما این جلوی هممیهنانتان را برای مطلع کردن دنیا از وضع ایران نگرفته است. همین یوتیوب، فیس بوک و توییتر را بنگرید، کافی است. شما سعی کردهاید مانع استفاده ایرانیان از این سایتها بشوید، اما آخرین خبرها از جنایتهای رژیم را میتوان در آنها یافت.آیا میدانید به زودی میتوان از طریق ماهواره، ارتباطی اینترنتی گرفت؟ شما توان محدود کردن کسی را نخواهید داشت.
جناب آقای خامنهای، ممکن است در خانه ساده خود که توسط هزاران پاسدارنگهبانی میشود احساس امنیت کنید، اما دنیای بیرون دارد عوض میشود. در سال ۱۳۵۷، درحالیکه شاه درگیر سرکوب مردمش بود، آیتالله خمینی قول داد که “در ایران اسلامی، همه رسانهها آزادند که همه واقعیتها را منعکس کنند”. ایرانیان به امید به واقعیت پیوستن آن پیمان، علیه دیکتاتور
شوریدند و رژیمش را سرنگون کردند. جناب آقای خامنهای، آنهایی که این درسهای تاریخ را فراموش میکنند، محکوم به تکرارش هستند.