آیت الله میرزا هاشم آملی، پنج پسرداشت که همه به جایی رسیدند؛ هر چند خود آیت الله در91 سال زندگی، نقشی جز بیعت در سیاست نداشت. چله عمر از هواداران بنیانگذار شد و به آخرعمر دستِ بیعت به رهبر تازه رسیده داد، اما پسران توانستند خاندانِ لاریجانی را به اشرافیتی سیاسی برسانند و از رجال همیشه در صحنه نظام باشند و البته دست بیعت را به تقلید از پدر، پَس نکشند.
کار و بار لاریجانی ها آنقدر رونق گرفت که قاضی القضات و رییس مجلس امروز یک نام خانوادگی دارند و اگرعلی لاریجانی در انتخابات سال84 رییس جمهور می شد، پسرانِ آیت الله، هفت شهر سیاست راگشته بودند که نشد.
علی لاریجانی زاده نجف است و بالیده قم. پنج ساله بود که پدر اهل بیت را به ایران آورد و قم. همان جا دبستان و دبیرستان رفت و به 15 سالگی کتاب عدل الهی مرتضی مطهری به کلام و فلسفه اسلامی، مشتاقش کرد ولی نه آنقدر که دانشگاه نرود و رشته مهندسی نخواند، قسمت این بود که مرتضی مطهری پدر زنش شود و علی لاریجانی بیست ساله، باقی تحصیلات را به توصیه مطهری فلسفه بخواند و کانت، اما گویا جوان بور مویِ خاندان لاریجانی، بیش از اینکه گرفتارِ کانت باشد، اراده معطوف به قدرت نیچه را می پسندید و پله های نظام بالا می رفت و آن نسب و این سبب راه هموار می نمود.
وقتی به جای سید محمد خاتمی وزیر مستعفی ارشاد به وزارت رسید، وزیر دلبخواه رهبری بود و پیش تر چرخی در وزارت خارجه و صدا و سیما هم زده بود. سه سال بیشتر در وزارت ارشاد معطل نکرد و در همان سه سال همه راهی که خاتمی رفته بود برعکس رفت تا به صدارتِ صداو سیما رسید که به تنهایی دولتی محسوب می شد.
صدا و سیمای لاریجانی، با بودجه عظیم و نظر دقیق رهبری، قدرتی شد در عرض قوای دیگر. آیت الله خامنه ای بعدها ابراز رضایت کامل کرد از این ده سال و با این وصف که لاریجانی قدرت فرهنگی دارد، بدرقه اش کرد.
”هویت” و “چراغ” برنامه های سفارشی وزارت اطلاعات در همین دوره لاریجانی بر آنتن رفت که یکی به قتل های زنجیره ای ختم شد و دیگری دفاعیه ای بود از سعید امامی مامور همان قتل ها.
دولت سید محمد خاتمی گرچه نماینده ای در صدا و سیما داشت اما علی لاریجانی کاری می کرد که سید علی خامنه ای خواسته باشد و این اصلاحات دولت به صدا و سیما نرسید؛ حتی اختلاس در سازمان و پیگرد علی کردان، مدیر مالی آن روزهای صدا و سیما از سوی مجلس ششم، ناکام ماند و با رد صلاحیت گسترده شورای نگهبان همه چیز محو شد.
انتخابات ریاست جمهوری سال 84 نه به لاریجانی وصالی داد و نه به قالیباف کامی و گرچه این دو کارگزارِ رهبری متوقع این پست بودند اما نظر به محمود احمدی نژاد بود. قالیباف به شهرداری تهران رضا داد و لاریجانی به نمایندگی رهبری در پرونده هسته ای جمهوری اسلامی. همین جا بود که آرام و خونسرد، حسن روحانی مسوول قبلی را به گرفتن آب نبات و از دست دادن دُر شاهوار متهم کرد.
این هم نپایید و احمدی نژاد تازه نفس، لاریجانی را آنچنان آزار داد که حتی شنیده شد در جلسه ای صدا بلند کرده و پوشه ای را به صورت احمدی نژاد زده است. عاقبت هم استعفا داد و رفت.
مجلس نهم را به نام علی لاریجانی زدند، حداد عادل رییس قبلی گوشه ای نشست و رای قاطع نمایندگان به ریاست رقبیش دید.
از بالای کرسی ریاست مجلس لاریجانی، بستگانش را هم می توانست بببیند. احمد توکلی پسر خاله، علی مطهری برادر زن، علی عباسپور باجناق. جای محمد جواد لاریجانی که دو دوره ای را نماینده بود خالی است اما چه بهتر، این دو برادر در یک تاخیر فاز ازلی، با هم اختلاف دارند.
هر وقت که محمد جواد لاریجانی بحث رابطه با آمریکا می کرد و لیبرال مسلک می شد، علی لاریجانی در صف مقابل و همراه آقا محکومش می کرد و آن وقت که محمد جواد طرفدار دو آتشه احمدی نژاد می شد، علی لاریجانی رقیب بود و سکوت می کرد.
پس از انتخابات سال 88 و در هفته های نخستین که عاقبتِ نظام با تظاهرات میلیونی هواداران موسوی به ابهامی رسیده بود، دست بیعت علی لاریجانی قدری سرد شد.
می گفتند حتی همان روز انتخابات، لاریجانی به موسوی زنگ زده و تبریک ریاست جمهوری گفته است. سکوتش هم قدری ممتد شد و آنقدر دیر که نزدیک بود بی بصیرت شود.
22 بهمن سال 88 سخنرانی در قم کرد که چند نفری مرگ برضد ولایت فقیه گفتند و زنگها برای لاریجانی به صدا در آمد؛ دستش دوباره گرم شد و جبران کرد.
در خمین سخنرانی کرد و تا جایی که می توانست صدای بمش را بالا برد و احساسی به خرج داد و گفت: اگر با نتیجه انتخابات مشکل دارید چرا علیه ولایت فقیه که ستون نظام است، شعار می دهید.
احمدی نژاد در چهار سال اول مجلس رابا خاک یکسان کرد، اما در دوره دوم و با آن نافرمانی از ولی فقیه، رهبری دوباره دست کارگزاران قدیمی گرفت و نظرش به ایشان نزدیکتر شد.
حلقه محاصره احمدی نژاد تنگ گشت و این سویش لاریجانی بود و آن سویش لاریجانی. جلسات سران سه قوا پشت درهای بسته برگزار می شد و برادران سعی می کردند احمدی نژاد را بر سر جایش نشانند، اما چه باید کرد آن طور که علی مطهری می گوید احمدی نژاد حرفهای ناشنیده بسیاری درباره لاریجانی ها دارد که جسارت گفتنش را هم متاسفانه دارد.
اگرچه رهبری کار سران قوا به خودشان باز نهاده و حتی مهدوی کنی را معین کرده تا اختلاف برادران بااحمدی نژاد را بشنود، اما اینبار در استیضاح وزرا و استعفای نمایندگان و سئوال از رییس جمهور، گویا حکم حکومتی را لاریجانی در خفا و شفاهی اجرا و ابلاغ می کند و رد پای رهبری را پاک.
سئوال از رییس جمهور دچار بوروکراسی هیات رییسه می شود و اعلام وصول نمی شود؛ از آن طرف خود لاریجانی به میدان می آید و از وزیر اقتصاد دفاع می کند تا مگر دهان احمدی نژاد به اسرار مگو باز نشود.
ولی از بخت بدش بستگان حاضر در مجلس سر یاری ندارند و لاریجانی هر چه می کشد از آشنایان است. پسرخاله ریس مغبونِ مجلس قبلی حداد عادل را بر او ترجیح می دهد و برادر زن، پشت بلند گو لاریجانی را داماد ناخلف می خواند.
لاریجانی چه باید کند، شاید بهتر است به نوجوانی بازگردد و کتاب عدل الهی را دوباره بخواند.