انقلاب و خشونت‎ ‎های قانونی

مهرانگیز کار
مهرانگیز کار

باور کردنی نبود، ولی اتفاق افتاد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سال 1357 که اینک سه دهه از آن می گذرد، ‏خشونت بر ضد شهروندان (زن، مرد، کودک، مسلمان، غیر مسلمان) وجاهت شرعی پیدا کرد و دارای ضمانت ‏اجرای قانونی شد. خشونت ها را زیر عناوین شلاق، قتل، قطع اعضاء بدن دسته بندی کرده و نمونه هایی را از ‏نظر می گذرانم:‏

‎ ‎شلاق:‏‎ ‎

• هرگاه پیرزن یا پیرمردی مرتکب زنای محصنه بشوند، یعنی در شرایطی که شوهر یا زن دارند با یک غریبه ‏همخوابگی کنند، پیش از آنکه مرتکب را سنگسار کنند باید او را یکصد ضربه شلاق بزنند. (ماده 84 قانون ‏مجازات اسلامی)‏
• اگر زن شوهرداری با پسر نابالغی همخوابگی کند مجازاتش 100 ضربه شلاق است. (تبصره ذیل ماده 83 ‏همان قانون)‏
• زن یا مردی که متأهل نباشد در صورتی که با دیگری رابطه نامشروع جنسی برقرار کند مجازاتش یکصد ‏ضربه شلاق است. (ماده 88 همان قانون)‏
• زن یا مردی که مشروبات الکلی مصرف کرده باشد به 80 ضربه شلاق محکوم می شود. (ماده 174 همان ‏قانون)‏
• مجازات کسی که مرتکب تولید و توزیع مشروبات الکلی بشود در مواردی 74 ضربه شلاق است. (ماده 175 ‏همان قانون)‏
• اگر شخصی به دیگری نسبت زنا یا لواط بدهد به 80 ضربه شلاق محکوم می شود. (ماده 139 و 140 همان ‏قانون)‏
• اگر شخصی به دیگری غیر از زنا و لواط، نسبت نامشروع دیگری بدهد مجازات این عمل 74 ضربه شلاق ‏است. (تبصره 2 ذیل ماده 140 همان قانون)‏
• هر دشنامی که باعث اذیت شنونده شود مانند اینکه کسی به زنش بگوید تو باکره نبودی و مانند آن مجازات ‏مرتکب 74 ضربه شلاق است. (ماده 145 همان قانون)‏
• هرگاه بین دو مرد رابطه جنسی بدون تحقق دخول انجام گرفته باشد مجازات هر یک یکصد ضربه شلاق است. ‏‏(ماده 121 همان قانون) به این نوع رابطه جنسی در قوانین ایران تفحیذ می گویند. در صورتی که در این رابطه، ‏فاعل غیر مسلمان و مفعول مسلمان باشد مجازات فاعل قتل است.‏
• هرگاه دو مرد که یا یکدیگر خویشاوندی نسبی نداشته باشند بدون ضرورت زیر یک پوشش به صورت برهنه ‏قرار گیرند هر دو تا 99 ضربه شلاق می خورند. (ماده 123 همان قانون)‏
• هرگاه کسی دیگری را از روی شهوت ببوسد به مجازات 60 ضربه شلاق محکوم می شود. (ماده 124 همان ‏قانون)‏
• هرگاه دو زن با یکدیگر رابطه جنسی برقرار کنند هر یک محکوم به تحمل یکصد ضربه شلاق می شود (ماده ‏‏129 همان قانون) به این نوع رابطه جنسی در قوانین ایران مساحقه می گویند.‏
• هرگاه دو زن بدون آنکه با یکدیگر رابطه جنسی داشته باشند برهنه کنار هم قرار گیرند هر یک به کمتر از ‏یکصد ضربه شلاق محکوم می شوند و در صورت تکرار مجازات به یکصد ضربه شلاق افزایش می یابد (ماده ‏‏134 همان قانون)‏
• برای مردی که مرتکب قوادی شده است مجازات تبعید از محل زندگی به مدت سه ماه و 75 ضربه شلاق تعیین ‏شده و برای زن با همین جرم 75 ضربه شلاق تعیین شده است. (ماده 138 همان قانون)‏

‎ ‎قتل:‏‎ ‎

• هرگاه زن یا مردی چندبار زنا کند و بعد از هر بار یکصد ضربه شلاق بخورد مرتبه چهارم قتل او واجب می ‏شود. (ماده 90 همان قانون) اگر یک چنین محکومی دیوانه باشد مجازات قتل را درباره اش اجرا می کنند. (ماده ‏‏95 همان قانون) ‏
• قانونگذار توجه می دهد مجازاتهای شدید بدنی را که به آن حدود می گویند نمی شود در سرزمین دشمنان اسلام ‏جاری کرد. (ماده 97 همان قانون) از طرف دیگر تأکید می کند هر ایرانی که در خارج از ایران مرتکب جرمی ‏شود و در ایران یافت شود طبق قوانین جزایی جمهوری اسلامی ایران مجازات خواهد شد (ماده 7 همان قانون). ‏بنابراین برای ایرانیان خارج از کشور مصونیتی متصور نیست. ‏
• هرگاه زن یا مردی چند بار مشروبات الکلی بنوشد و بعد از هر بار یکصد ضربه شلاق بخورد، در مرتبه سوم ‏قتل او واجب می شود (ماده 179 همان قانون) در این حالت هم محکوم به مرگ اگر دیوانه باشد در مجازات او ‏تجدید نظر نمی کنند. (ماده 180 همان قانون)‏
• هرگاه کسی چندبار به اشخاص نسبت زنا و لواط بدهد و هربار شلاق بخورد، در مرتبه چهارم قتل او واجب می ‏شود (ماده 157 همان قانون) زنا به معنی رابطه نامشروع جنسی بین زن و مرد است و لواط عبارت است از ‏شکلهای مختلف همجنسگرایی در جمع مردان. ‏
• مجازات زنا در مواردی قتل است مانند زنای با محارم نسبی، زنا با زن پدر که در این صورت قتل مردی که ‏مرتکب زنا شده واجب است، زنای مرد غیر مسلمان با زن مسلمان که در این صورت مرد غیر مسلمان به قتل می ‏رسد، زن مسلمان شلاق می خورد. این شکل از خشونت تکان دهنده برضد غیر مسلمانان در قوانین ایران امنیت ‏آنها را به کلی سلب کرده است. (ماده 82 همان قانون)‏
• مردی که به زنی تجاوز می کند (زنای به عنف و اکراه) مجازاتش قتل است. (ماده 82 همان قانون)‏
• اگر در لواط (رابطه کامل جنسی دو مرد با یکدیگر) فاعل و مفعول بالغ و عاقل و مختار باشند مجازات هر دو ‏قتل است. (ماده 111 همان قانون)‏
• هرگاه مرد بالغ و عاقل با نابالغی لواط کند فاعل کشته می شود و مفعول اگر با اکراه و نارضایتی تن به این عمل ‏نداده باشد تا 74 ضربه شلاق می خورد. (ماده 112 همان قانون)‏
• اگر رابطه جنسی دو مرد (بدون دخول) سه بار تکرار و بعد از هر بار طرفین شلاق خورده باشند در مرتبه ‏چهارم قتلشان واجب می شود. (ماده 122 همان قانون)‏
• اگر رابطه جنسی دو زن (مساحقه) سه بار تکرار شود و بعد از هر بار شلاق بخورند در مرتبه چهارم قتل شان ‏واجب می شود. (ماده 131 همان قانون) ‏
• مجازات کسی که دیگری را عمداً به قتل می رساند قتل است. این مجازات زیر عنوان قصاص تعریف شده ‏است. اما در قوانین جزایی ایران خون انسانها به نسبت آنکه جنسیت آنها چیست یا قاتل کیست یا عقیده و وجدان ‏مقتول چگونه ویژگی هایی دارد متفاوت ارزیابی و حتی قیمت گذاری می شود. خون بسیاری از شهروندان به ‏لحاظ عقاید سیاسی و وجدان بکلی “هدر” یعنی فاقد ارزش است (مهدورالدم).‏

هر قاتلی را به جرم آنکه مرتکب قتل شده نمی کشند. بنابراین مجازات اعدام که در موارد قتل اسمش را گذاشته اند ‏‏”قصاص” کاملاً غیر عادلانه نسبت به شهروندان به اجرا گذاشته می شود. مثلاً هرگز مسلمانی که دست به خون ‏غیر مسلمانی آلوده است قصاص نمی شود. هرگز مردی که زنی را عمداً کشته به فرض که قاتل و مقتول هر دو ‏مسلمان باشند قصاص (اعدام) نمی شود مگر آنکه خانواده داغدار زنی که به قتل رسیده نصف خون بهای یک ‏انسان کامل (از نگاه قوانین جزایی ایران مرد مسلمان یک انسان کامل است) را مطابق ارزیابی قوه قضاییه و بر ‏حسب نظرات کارشناسی بانک مرکزی به قاتل بپردازد. در این صورت اعدام قاتل میسر می شود. (مواد 207 و ‏‏209 و 300 همان قانون) هرگز پدر یا جد پدری را که فرزند یا نوه خود را عمداً کشته است قصاص نمی کنند و ‏مادر مقتول یا فرزندان مقتول نمی توانند قصاص قاتل را بخواهند. قانونگذار به فرزند و نوه (فرقی بین دختر و ‏پسر در این فرض نیست) همچون مال و اموال پدر و جد پدری نگاه کرده است. مقتول (فرزند یا نوه) در هر سن و ‏موقعیتی که باشد، قاتل (پدر یا جد پدری) فقط به پرداخت خون بها به صاحبان خون محکوم می شود. (ماده 220 ‏همان قانون) ‏

قانون هرگز اجازه نمی دهد مردی را که زن خود را به تصور آن که به او خیانت کرده است به قتل رسانده، اعدام ‏کنند. همین که مرد ادعا می کند تصور کرده زن با دیگری رابطه دارد کافی است تا شوهر در پناه قوانین حمایت ‏کننده از جانی به زندگی عادی خود ادامه دهد. هرگاه شوهر زن خود را در شرایطی ببیند که شبیه تمکین از مرد ‏دیگری است می تواند زن و آن مرد را بکشد. کمترین بازخواستی هم انتظارش را نمی کشد، چه رسد به قصاص و ‏اعدام. (ماده 630 همان قانون)‏

در قتلهایی که توسط برخی مؤمنان یا افراد متظاهر به مؤمن بودن به بهانه حفظ ارزشهای اسلامی صورت می ‏گیرد جانیان را نمی کشند. چنانچه با اعتراض های وسیع داخلی و خارجی مواجه بشوند، دادرسی را به اندازه ای ‏کش می دهند که موضوع به تدریج به حاشیه می رود و سپس در پناه آثار و تبعات “مهدورالدم” که یک اصطلاح ‏فقهی است و بعد از انقلاب وارد قوانین ایران شده است، مقتول یا مقتولین را در ردیف افراد مهدورالدم که ریختن ‏خونشان واجب شرعی است قرار داده و جانیان را با محبت و رأفت به جامعه باز می گردانند. گاهی فقط به استناد ‏یک شنود تلفنی که شخص در نوار مربوط به آن از فرط خشم کلامی بر ضد اسلام بخصوص حکومت بر زبان ‏جاری ساخته، مرتکب مهدورالدم شناخته می شود. جانیان در قتلهای زنجیره ای و قتلهای محفلی کرمان از این ‏قوانین بهره مند شدند. ریختن خون یک بهایی هر چند در قوانین جزایی ایران تاکنون حکم روشنی پیرامون آن دیده ‏نمی شود، اما از آنجا که مفاهیم و مضامین شرعی بر کل ساختار قوانین ایران غلبه دارد علی الاصول جرم تلقی ‏نمی شود. بهاییان را قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در جای یک اقلیت محترم به رسمیت نشناخته است و ‏من در 22 سالی که در جمهوری اسلامی ایران وکیل مدافع بودم به یاد نمی آورم حتی قاتل یک مسیحی، کلیمی یا ‏زردشتی قصاص شده باشد، چه رسد به قاتل یک بهایی که حساسیت نسبت به آنها تا بی نهایت است. البته قانونگذار ‏همواره تأکید دارد بر اینکه اگر قاتل و مقتول هر دو غیر مسلمان باشند، قاتل را می شد قصاص کرد. اما نیک می ‏دانیم که اغلب موارد قاتل اقلیتها مسلمان است. یا قاتل یک مخالف و منتقد جمهوری اسلامی مسلمان است. استنباط ‏از قوانین و تفاسیر افراطی ناظر بر آن و مضامین شرعی که بر قوانین غلبه دارد، مجازات قتل حتی از باب ‏قصاص را با اما و اگرهای بسیار مشروط نموده و آن را تبدیل به مجازاتی کرده که فقط جانیان خاصی را در بر ‏می گیرد و جمع بزرگی از جانیان در پناه قوانین ناظر بر قصاص آسوده خاطر آدم می کشند و به زندگی آبرومند و ‏شاید موقعیتهای بهتر شغلی و رفاهی ادامه می دهند. (ماده 226 و تبصره 2 ذیل بند ج ماده 295 همان قانون)‏

بنابراین مدافعان قانون قصاص که آن را اجرای عدالت با در نظر گرفتن فرصتهایی برای عفو و بخشش معرفی ‏می کنند، لازم است پاسخگوی این همه تبعیض که در قانون قصاص گنجانده اند بشوند. اگر دقیق به قوانین بعد از ‏انقلاب ایران بنگریم در این قوانین احترام نسبت به حق حیات زنان، کودکان، غیر مسلمانان، مخالفان، و منتقدان ‏بسیار ضعیف است. برخی جانیان عزیز کرده قانونگذار هستند و در پناه قانونگذار با خیال راحت دست به خون ‏انسان دیگری آلوده می کنند. قصاص نفس فقط در موارد خاصی مشروعیت دارد و بهترین نماد است از اینکه با ‏وجود بقاء این قوانین در ساختار حقوقی کشور، هر آن کس که سخن از حقوق شهروندی و برابری و مانند آن را ‏به هر شکل عنوان کند، با جان و امنیت خود و خانواده اش بازی کرده است. بنابراین هر چند سخنگویان رسمی ‏اصرار دارند که قانون قصاص در برگیرنده مجازات آدمکشی است و در بیشتر کشورها جانی را اعدام می کنند و ‏این اختصاص به ایران ندارد، اما سخن اینان بی پایه و اساس است. قانون ناظر بر قصاص به هیچ وجه حق ‏زندگی رابرای همه شهروندان ایرانی محترم نمی شمارد. همه زنان، همه غیر مسلمانان، همه کودکان و حتی همه ‏مردم ایران که پدر یا جد پدری شان هنوز در قید حیات است، همه صاحبان عقاید متفاوت، همه منتقدین افراطگری ‏اسلامی، همه مفسران منتقد حکومت دینی، همه کسانی که می خواهند از آزادی وجدان مثل هر انسانی بهره مند ‏بشوند، همه زنان شوهر دار، این خطر را باید حس کنند که ممکن است جانشان را بگیرند و قاتلشان به جای آنکه ‏قصاص بشود قدر ببیند و بر صدر بنشیند. حتی دیوانگان از این تبعیض مستثنی نمی شوند.‏

• هرگاه عاقل دیوانه ای را بکشد اعدام نمی شود. (ماده 222 همان قانون)‏
از این قرار دیوانه هم در جرگه شهروندانی است که می شود با راحتی خیال به زندگی اش پایان داد!‏

‎ ‎قتل همراه با شکنجه:‏‎ ‎

• زن با مردی که همسر داشته و به همسرش از حیث روابط جنسی دسترسی دارد، چنانچه با بیگانه همخوابه ‏بشود مجازاتش قتل به شیوه سنگسار است. هنگام سنگسار اگر زنا با اقرار ثابت شده باشد اول باید حاکم شرع ‏سنگ بزند بعد دیگران. اگر زنا با شهادت شهود (فقط شهادت مردان معتبر است) ثابت شده باشد اول شهود سنگ ‏می زنند بعد حاکم و سپس دیگران. (مواد 83 و 99 همان قانون)‏
• در جریان این مجازات که قتل توأم با شکنجه است، مناسب می دانند که حاکم شرع مردم را از زمان اجرای ‏سنگسار آگاه سازد و الزام است عده ای از مؤمنین که از سه نفر کمتر نباشند در حال اجرای سنگسار حضور ‏یابند. (ماده 101 همان قانون)‏
• مرد را هنگام سنگسار تا نزدیکی کمر و زن را تا نزدیکی سینه در گودال دفن می کنند. آنگاه سنگسار شروع ‏می شود. (ماده 102 همان قانون)‏
• بزرگی سنگ در سنگسار نباید به حدی باشد که با اصابت یک یا دو عدد شخص کشته شود. همچنین کوچکی آن ‏نباید به اندازه ای باشد که نام سنگ بر آن صدق نکند. (ماده 104 همان قانون)‏
• در تمام جرایمی که ذیل زنا یا همجنس گرایی در قانون مجازات اسلامی ایران ثبت شده، شهادت زنان به کلی بی ‏اعتبار است. همچنین است در دیگر جرایم که مجازاتهای سنگین بدنی در پی دارد. در این جرایم اعتبار شهادت ‏زنان گاهی نصف شهادت مردان و گاهی مساوی با هیچ است. ‏
• هر کس که برای ایجاد رعب و هراس و سلب آزادی و امنیت مردم دست به اسلحه ببرد محارب و مفسد فی ‏الارض شناخته می شود. میان سلاح سرد و گرم فرقی نیست. (ماده 183 و تبصره 3 از همان قانون)‏
• مجازات کسی که ثابت می شود محارب یا مفسد فی الارض است یکی از چهار چیز است: 1- قتل 2- آویختن به ‏دار 3- اول قطع دست راست و سپس پای چپ 4- نفی بلد. انتخاب هر یک از این مجازات های چهارگانه در ‏اختیار قاضی است. قانونگذار تأکید می کند که برای تشخیص محارب و مفسد فی الارض لازم نیست حتماً محارب ‏کسی را کشته یا مجروح کرده باشد یا مال او را گرفته باشد و خواه هیچ یک از این کارها را انجام نداده باشد، ‏قاضی اختیار دارد یکی از مجازاتهای چهارگانه را در حق وی به اجرا بگذارد. (ماده 190 همان قانون)‏
• مصلوب کردن مفسد و محارب به صورت زیر انجام می گیرد:‏
الف – نحوه بستن موجب مرگ او نگردد.‏
ب- بیش از سه روز بر صلیب نماند ولی اگر در اثنای سه روز بمیرد می توان او را پایین آورد.‏
ج- اگر بعد از سه روز زنده بماند نباید او را کشت. (ماده 195 همان قانون)‏

‎ ‎قطع اعضا بدن:‏‎ ‎

• سرقت در صورتی موجب قطع اعضاء بدن می شود که شرایط خاصی داشته باشد. (ماده 198 همان قانون)‏
• مجازات این نوع سرقت به شرح زیر است: ‏
الف- در مرتبه اول قطع چهار انگشت دست راست سارق از انتهای آن به طوری که انگشت شست و کف دست او ‏باقی بماند. ‏
ب- در مرتبه دوم، قطع پای چپ سارق از پایین برآمدگی به نحوی که نصف قدم و مقداری از محل مسح او باقی ‏بماند.‏
ج- در مرتبه سوم حبس ابد.‏
د- در مرتبه چهارم اعدام، ولو سرقت در زندان باشد. (ماده 201 همان قانون)‏
• هرگاه انگشتان دست سارق بریده شود و پس از اجرای این مجازات، سرقت دیگری از او ثابت گردد که سارق ‏قبل از آن مرتکب شده باشد پای چپ او هم بریده می شود. (ماده 202 همان قانون)‏
• در مورد قصاص عضو (چشم در برابر چشم) مواد 269 تا 293 قانون مجازات اسلامی جزئیات چگونگی قطع ‏عضو مجرم را توضیح داده است. بر اساس این مواد قانونی مجرم کسی است که عمداً عضو بدن انسان دیگری را ‏ناقص کرده باشد. ‏

ده ها مورد دیگر از شکنجه های جسمی در جای مجازات تعیین شده در قوانین جزایی ایران بعد از انقلاب گنجانده ‏اند. شگفتا که با وجود این قوانین خشونت آمیز، مردان از 15 سالگی به سال هجری قمری بالغ تشخیص و دارای ‏مسئولیت جزایی شناخته شده اند و زنان از 9 سالگی به سال هجری قمری (ماده 49 قانون مجازات اسلامی و ‏تبصره یک ماده 1210 قانون مدنی). در نتیجه پیاپی اخبار اعدام نوجوانان و جوانانی که جرم را در این سنین ‏مرتکب شده اند انتشار می یابد، اما اثری از قصاص قاتلان قتلهای زنجیره ای و محفلی کرمان و مانند آن که به ‏شدت نه تنها بر حق حیات شهروندان ایرانی، بلکه بر حیثیت ملی و منافع ملی و وجهه نظام جمهوری اسلامی ‏ایران در محافل جهانی خدشه وارد کرده اند مشاهده نمی کنیم و بیش از پیش ایمان می آوریم که مجازات اعدام که ‏در بیشتر کشورهای جهان منسوخ شده، در ایران دامان بخش معینی از شهروندان را می گیرد و دیگر جانیان در ‏خطر آن نیستند. این شکل از پذیرش مجازات مرگ علاوه بر آنکه با چالشهای جهانی ضد اعدام بسیار در تعارض ‏است، دارای بار منفی دیگری هم هست و آن عبارت است از تبعیض قانونی نسبت به جانیان. یک مرتکب قتل را ‏در 15 سالگی (اگر پسر باشد) یا در 9 سالگی (اگر دختر باشد) قاضی می تواند اعدام کند (البته آنها را بعد از 17 ‏سالگی می کشند). حال آنکه بسیاری جانیان بزرگسال وقتی ادعا می کنند به تصور مهدورالدم بودن خون انسانی ‏را ریخته اند، به شرح موادی که پیش تر ذکر شد می توانند از قصاص بگریزند. ‏

تابلویی که از قوانین خشونت آمیز ارائه شد به سهولت و هرگاه اراده والایی پشت سر آن باشد قابل بازنگری و ‏اصلاح است. هنوز آن اراده در کار نبوده. در عوض اراده این است که با منتقدین برخورد می کنند. حال آنکه می ‏دانیم می شود قوانین را اصلاح کرد و در چند مورد محدود هم در برخی قوانین با نیت عدالت جویی اصلاحاتی ‏صورت گرفته است. بنابراین اصلاح میسر است اما ادعای حامیان قوانین کنونی این است که نمی توانند احکام ‏اسلامی را که پشتوانه این قوانین است مورد غفلت قرار دهند. از طرفی بسیارند کارشناسان دینی و برخی ‏مجتهدین والامقام که معتقدند نه تنها بازنگری در قانون مجازات اسلامی بر خلاف شرع نیست و میسر است، بلکه ‏بسیار ضروری است. (نگاه کنید به آثار مکتوب حجة الاسلام محمد مجتهد شبستری، آیت الله یوصف صانعی، آیت ‏آلله منتظری و…) نگاه کنید به کل نظرات میانه روهای دینی که در سالهای بعد از انقلاب در شرایط دشوار و ‏مخاطره آمیز، منتشر شده است. در ایران امروز با وجود تنگناهایی که در مکانیسم قانوگذاری گنجانده اند، مجمع ‏تشخیص مصلحت نظام هم وجود دارد که فلسفه وجودی اش کمک رسانی به اصلاح قوانین است. افسوس تا کنون ‏این مجمع با مجالس شورای اسلامی همسو نشده و اصلاح قوانین انسان ستیز را که نه فقط بر ضد جان و مال ‏وامنیت شهروندان، بلکه مخل احترام نظام است در دستور کار قرار نداده اند. آیا مصلحت نظام (از مصلحت مردم ‏حرف نمی زنیم) ایجاب نمی کند تابرای این تابلو که به راستی تیره است و سخن گفتن ازآن سیاه نمایی نیست، بلکه ‏عکس برداری از مجموعه های قوانین است چاره هایی بیندیشند؟

هر کس که طی سالهای بعد از انقلاب این تابلو را در معرض نگاه قرار داده و می دهد آیینه گردانی می کند به ‏نیت بازنگری در قوانین. اینها سیاه نمایی نیست. گفتار سخنگویان رسمی که می خواهند قوانین صریح کشور را از ‏نظرها پنهان سازند، ریا کاری به نیت حفظ مقام و موقعیت است. ‏ ‏ ‏