خانواده های زندانیان سیاسی کرد که روز گذشته برای اجرای حکم اعدام به قرنطینه زندان رجایی شهر منتقل شده اند، می گویند برای آخرین ملاقات آنها را با دست و پاهایی زنجیر شده و در قفسی آهنین دیده اند. خانواده های حامد احمدی، کمال ملایی، جمشید و جهانگیر دهقانی در مصاحبه با “روز” می گویند به آنها گفته شده حکم اعدام این زندانیان سیاسی کرد ۴ صبح اجرا خواهد شد.
حامد احمدی، کمال ملایی، جهانگیر و جمشید دهقانی، ۴ زندانی سیاسی کرد سنی مذهب هستند که به دست داشتن در قتل ماموستا ملامحمد شیخ الاسلام، نماینده سابق کردستان در مجلس خبرگان رهبری متهم شده اند؛ این در حالی است که خانواده های آنها به “روز” می گویند آنها هنگام قتل ماموستا شیخ الاسلام در زندان بوده اند.
این خانواده ها که در مقابل زندان رجایی شهر در انتظار نشسته اند می گویند این زندانیان سیاسی که در قرنطینه در اعتصاب غذا هستند “در دادگاهی ۱۰ دقیقهای بدون اینکه حق داشتن وکیل یا حق دفاع از خود را داشته باشند توسط قاضی مقیسه به اعدام محکوم شدهاند”.
هادی حسینی و صدیق محمدی، ۲ زندانی دیگری هستند که به اتفاق این ۴ نفر برای اجرای حکم اعدام به قرنطینه زندان رجایی شهر منتقل شدهاند. آنها سال ۸۸ بازداشت و به اتهام ارتباط با گروههای سلفی محکوم به اعدام شدهاند.
آخرین ملاقات در قفس
خواهر جمشید و جهانگیر دهقانی که برای ۱۰ دقیقه با برادرانش در زندان رجایی شهر ملاقات کرده در مصاحبه با» روز «میگوید: امروز صبح به ما زنگ زدند. خیلی هم غیرمنتظره بود، نه بچهها میدانستند نه خود ما، گفتند بیایید برای آخرین بار ملاقات کنید. حالا علاوه بر ما خانوادههای حامد احمدی و کمال ملایی هم هستند و ۲ نفر دیگر که صدیق محمدی و هادی حسینی هستند. ساعت ۱۰ زنگ زدند که ساعت ۲ – ۳ بیایید برای آخرین ملاقات، ۴ صبح قرار است حکم اجرا شود. ما هم آمدیم ملاقات کردیم. دست و پایشان را بسته بودند، در یک قفسی بودند و ۱۰از دور دقیقه به ما ملاقات دادند. الان هم جلوی زندان نشستهایم. همه ما جلوی زندان هستیم.
از او سوال میکنم یعنی چطور در قفسی آهنی؟ میگوید: پاهایشان را زنجیر زده بودند و دستشان دستبند بود. توی یک قفس آهنی بودند. یک قفسی بود میله میله. خانوادههای دیگر هم که رفتند ملاقات و آمدند بیرون گفتند که آنها هم در چنین وضعیتی بودند. شیشه نبود که ملاقات کابینی باشد، حضوری هم نبود. یک قفسی بود که آنها داخل آن بودند، ما هم از بیرون از دور نگاهشان کردیم. اصلا نتوانستیم حتی دستی به آنها بزنیم. از دور بود. ملاقاتمان اینطوری بود.
او از اعتصاب غذای این زندانیان در قرنطینه هم خبر میدهد و میگوید: اعتصاب غذایشان را شروع کردهاند؛ اعتراض به اینکه چرا ما باید این حکم ناعادلانه را داشته باشیم. اینها فقط کرد بودند هیچ گناهی نداشتند. در سنهای کم ۲۱ سال و ۲۲ سال مورد بدترین شکنجههای جسمی و روحی قرارشان دادند. اینها هیچ گناهی نداشتند فقط اهل سنت بودند، فقط تبلیغ عقیده خودشان را کرده بودند، از خانوادههای طبقات محروم بودند، دستشان به هیچ جایی نمیرسید. حکم اعدام دادند. سال ۸۸ اینها را دستگیرکردند و بعد از ۲ سال شکنجه در بازداشتگاههای اطلاعات سنندج، اوین و همدان در یک دادگاه ۱۰ دقیقهای به آنها حکم اعدام دادند. اصلا حق هیچ گونه دفاعی از خودشان را نداشتند، وکیل نداشتند. جمشید دهقانی، برادر بزرگم میگفت توی دادگاه اصلا نتوانستیم از خودمان دفاع کنیم. میگفت: گفتم چرا باید حکم من اعدام باشد من میخواهم دلیلاش را بدانم. قاضی مقیسه، قاضی پرونده که حکم اعدامشان را داده، گفته بود: سنی خبیث حرف نزن اعدامت میکنم. یعنی در جواب دفاع از خودش، و در جواب اینکه چرا باید اعدام شود.
خواهر جمشید و جهانگیر دهقانی میافزاید: اینها هیچ گناهی ندارند. توی زندانها هزارجور سختی و شکنجه دیدند حالا هم میخواهند حکمشان را اجرا کنند. توی اطلاعات شکنجهشان کرده بودند با چشم بند آنها را آورده بودند که امضا کنند. خودشان میگفتند برگههایی را آوردند با چشم بسته توی اطلاعات امضا کنیم. گفته بودند اینها را امضا کنید حکم آزادیتان را میدهیم و آزاد میشوید. اینها سنهای کم ۲۱ و ۲۲ سال داشتند. این همه شکنجه شدند و این برگهها را امضا کرده بودند و این برگهها حکم اعدام بود. اصلا از محتوای آن برگهها خبر نداشتند.
او از پی گیریهای بینتیجهشان خبر میدهد: چه جاهایی که نرفتیم، مجلس، اطلاعات. چه نامههایی که ننوشتیم، هیچ کسی جواب ما را نداد.
خانم دهقانی درباره اتهام دست داشتن برادراناش در قتل ماموستا ماه محمد شیخ الاسلام توضیح میدهد: اینها به خدا همهاش پاپوش است که برایشان درست کردهاند. اینها ۵ یا ۶ ماه قبل از این اتفاق دستگیر شده بودند. چطور ممکن است کسی که در زندان است بتواند قتلی انجام دهد؟ اصلا بیرون نبودند. آن فرد بعد از ۶ ماهی که اینها زندان بودند ترور شد. اینها همه تهمت بوده که بتوانند چیزی برایشان درست کنند که حکم اعدام به اینها بچسبد. این بچهها، بچههایی هستند، اهل مسجد و نماز. هیچ گناهی ندارند. اصلا هیچ خلافی نداشتند قبل از اینکه بروند زندان. هیچ مورد اخلاقی و هیچ چیز دیگری نداشتند. حتی یک بار کلانتری هم نرفته بودند. هیچ کسی نبود که از آنها ناراحتی داشته باشد. برادران من نان آور خانواده بودند. پدر پیری دارم ۸۵ ساله. مادر پیری دارم. به خدا از وقتی برادرانم را گرفتند با خرجی مردم زندگی میکنیم. اینها اهل دین و مسجد بودند. هر کاری از دستتان بر میآید برای اینها انجام دهید، اینها خیلی بیگناه هستند، خیلی مظلوم هستند. برادر کوچک من حافظ کل قرآن است. ما خانوادههای محروم و از سطح پایینی هستیم و هیچ توانی هم نداریم.
او میافزاید: اینها کرد بودند. در ایران در اقلیت بودند. فقط تبلیغ عقیده خودشان را میکردند. مگر توی ایران جرم است که آدم عقیده خودش را ابراز بکند و بگوید من اهل سنت هستم؟ اینها هیچ گناهی نداشتند. اهل کار بودند. برادر بزرگم راننده تاکسی بود. وقتی مسافرکشی میکرد او را گرفته بودند. برادر کوچکم هم توی بازیافت آشغال کار میکرد. او را هم آنجا دستگیر کرده و با همان لباسها برده بودند. این بچهها اصلا همدیگر را نمیشناختند. وقتی بردند زندان، توی زندان با هم آشنا شدند.
سوال میکنم که برادرانتان در آخرین ملاقات چه گفتند؟ میگوید: تقاضایشان همین بود که جامعه اهل سنت و بین الملل کمک کنند که خونشان بیگناه ریخته نشود. میگفتند نگذارید خونمان را بیگناه بریزند. برای چی ما را ۶ – ۷ سال است بیگناه گرفتهاند. هر بار هم میبرند اعدام کنند. میگفتند هر کسی میتواند کاری بکند، کاری برای ما انجام دهد. میگویند اگر ما کاری کردهایم چرا در دادگاهی علنی ما را محاکمه نمیکنند؟ چرا ما را در دادگاه مخفیانه و صوری محاکمه کردند که نه وکیلی داشته باشیم و نه بتوانیم از خودمان دفاع کنیم. تا حالا هزار بار اعتراض کرده اماهیچ جوابی نشنیدهاند. جوابشان همین اجرای حکم است.
دادگاهی چند دقیقهای و بدون وکیل
خواهر حامد احمدی هم پس از آخرین ملاقات با برادرش در مصاحبه با “روز” میگوید: در وضعیت خیلی بدی بود به خدا خانم. شدیدا ناراحت بود میگفت یک دفعهای آمدند صبح و داد زدند. چند نفر ریختند اسمها را خواندند و ما ۶ نفر را بردند. فقط میگفت همه جا صدای ما را برسانید. ما را ساعت ۴ صبح اعدام میکنند. جابجایشان هم نکردهاند، همین رجایی شهر هستند. الان جلوی زندان ایستادهایم، بیش از ۱۰۰ نفر ایستادهاند. گارد هی آمده رفته که اینجا را خالی کنید. گفتیم خالی نمیکنیم بیگناهاند، بیدادگاهی، آخر حکم اعدام؟
او میافزاید: توی قفس بودند. پاهایشان را زنجیر زده بودند، دستانشان را بسته بودند. ما از پشت قفس دیدیم. سه خانم آمده بودند هی دستهای ما را میگرفتند میگفتند بروید بیرون. گفتم آخر بیوجدانها برادر ماست خودتان را جای ما بگذارید. رفتیم ملاقات ۱۰۰ نفر لباس شخصی بودند. آخر چرا؟ اگر در دادگاهی علنی حکم گرفته بودند، یک چیزی اما بچههای بیگناه ما دادگاهی نرفتهاند. ۶ سال است زندان هستند.
خانم احمدی سپس با اشاره به ترور ماموستا شیخ الاسلام میگوید: برادر من موبایل فروش بود و الان ۳۳ سال دارد. سال ۸۸ گرفتهاند. وقتی که ترور این ملا را کرده بودند اصلا برادر من زندان بود. اینها زندان بودند، اینها همه حرفها و چرت و پرتهای خودشان است چون هیچ دلیلی ندارند روی این پرونده بگذارند. برادر من ۳ - ۲ ماه بود زندان بود وقتی آن ملا را کشتند. هیچ دادگاهی هم نکردند. قاضی مقیسه آنها را برده فقط برای اینکه حکم اعدامشان را صادر کند، بعد هم انداختشان بیرون. نگذاشت هیچ حرفی بزنند. نه ما فهمیدیم دادگاه میبرند نه چیزی. کجای دنیا بدون دادگاه، متهمی را اعدام میکنند؟ هیچ جا.
خواهر حامد احمدی میگوید که برادرش وکیل داشته اما وکلای او امکان و اجازه ورود به پرونده را پیدا نکردهاند: این آخرها ۳ وکیل داشتند. آن اول ۲ وکیل که اصلا اجازه ندادند وکیلها روی پرونده بروند. تا الان که چند وکیل گرفتیم نگذاشتند بروند روی پروندههایشان.
برادر کمال ملایی اما از روحیه خوب برادرش در آخرین ملاقات خبر میدهد و میگوید: برادرم مکانیک بود و سال ۸۸ بازداشت شد. الان ۴۰ سالاش میشود. موقعی که ماموستا شهید شد، برادر من ۴ ماه و ۱۰ روز بود که بازداشت شده بود. توی اطلاعات بود. دست خودشان بود. اینها دروغ میگویند. ما تکذیب میکنیم. هزار تا چرت و پرت دیگر هم گفتند. یک چیزهایی سر هم کردند. گفتند توی درگیری مسلحانه بودند. برعلیه نظام اقدام کردهاند. هر روزی یک حرفی میگویند.
او میافزاید: برادر من فعالیت مذهبی داشت، فقط همین. روزه میگرفت، مسجد میرفت و تبلیغات مذهبی میکرد. در ملاقات امروز هم والا هیچ چیزی نمیگفت. خیلی هم روحیهاش خوب بود.
برادر کمال ملایی سپس میگوید: اینها بیگناهند و به دروغ متهم شدهاند. بدون وکیل، بدون اینکه کسی از خانواده باشد و بداند در دادگاه چند دقیقهای چه گذشته، محکوم به اعدام شدهاند. ۱۰ نفر بودند. ۶ نفر را پارسال در قزل حصار اعدام کردند به اسم محارب و تجاوز به عنف و… این ۴ نفر را هم امروز میخواهند اعدام کنند.
حامد احمدی، کمال ملایی، جمشید و جهانگیر دهقانی، هادی حسینی و صدیق محمدی تیرماه سال ۹۲ در اعتراض به روند ناعادلانه دادرسی و عدم پاسخگویی به مطالبات شان دست به اعتصاب غذا زده بودند.آنها همچنین خواهان محاکمه علنی و نگهداری در زندانهای محلی بودند.