کروبی، عامل حذف منتظری

نویسنده
سها سیفی

محمدعلی ابطحی در “وب‌نوشت” مطلبی دارد در خصوص شیخ مهدی کروبی و سابقه او در نظام سیاسی:‏

کروبی همیشه از پرچمداران و پیشتازان مخالفان سیاسی و جناحی خود بود که آنان را به دلیل و اعتقاد اینکه با ‏امام خمینی یا مخالف بودند و یا کم اطاعت، طرد و عرصه را بر آنها تنگ می کرد. حتی وقتی در درون جبهه ی ‏چپ وهمراهان ویاران امام نیز قرار بود حذف و طردی صورت گیرد، باز هم کروبی جلوتر از دیگران قرار ‏داشت. اوج این پیشتازی را در نگارش نامه ی تاریخی کروبی، جمارانی و سید حمید روحانی به آیه الله منتظری ‏که آن روزها نفر دوم نظام بود می توان رد یابی کرد. آن نامه اولین اعتراض علنی به آقای منتظری بود که سلسله ‏رفتارهای بعدی تا عزل آیه الله منتظری از قائم مقامی رهبری ادامه داشت. ‏

اما علیرغم همه ی این توصیفات کروبی جزء کسانی بود که خیلی آشکار وبی لاپوشانی همواره روابط خود را با ‏بزرگان جناح رقیبش حفظ می کرد و هیچگاه در روابط اجتماعی و سیاسی آن قدر ریسمان مخالفت با رقبا را نمی ‏کشید تا پاره شود. در سیاست پیچیده ی داخلی ایران این تعارفات سیاسی و عدم مقابله ی قطعی و همه جانبه با ‏رقیب بخصوص در میان روحانیون از جایگاه پر اهمیتی برخوردار است.‏

‎ ‎درازترین ساندویچ شترمرغ دنیا و نازل‌ترین پول منطقه!‏‎ ‎

سعید پورنجاتی در “دلتا” در حاشیه بلندترین ساندویچ دنیا در ایران که به خاطر هجوم شهروندان به ساندویچ ‏مذکور نتوانست توسط کارشناس ناظر اندازه گیری و در کتاب رکوردهای گینس ثبت شود، نوشته است:‏

ایران فقط بلندترین ساندویچ دنیا را نساخته. بلکه ایران دارای بیشترین میزان فرار مغزها در جهان است؛ ایران ‏دارای کمترین میزان سرمایه‌گذاری خارجی در منطقه است؛ ایران دارای بالاترین نرخ تلفات جاده‌ای است؛ ایران ‏یکی از پنج کشور دارای بیشترین تعداد قتل در روز است؛ ایران دارای بیشترین تلفات وقت شهروندان در ‏خیابان‌های شهر به دلیل ترافیک است؛ ایران دارای بیشترین تلفات خاک در سال است؛ ایران دارای بیشترین اُفت ‏آب زیرزمینی در سال است؛ ایران دارای بالاترین نرخ تورم در منطقه است؛ ایران دارای بیشترین دعاوی حقوقی ‏در بین شهروندان خود است.‏

ایران دارای بیشترین نرخ نزاع خیابانی در منطقه است؛ ایران دارای بیشترین میزان ترک تحصیل در دوران ‏متوسطه است؛ ایران دارای بیشترین نرخ دختران فراری در منطقه است؛ ایران دارای بیشترین تعداد طلاق و ‏خودکشی در خاورمیانه است؛ ایران دارای یکی از بیشترین نرخ بیکاری در جهان است؛ ایران دارای بالاترین ‏آمار اعدام (بعد از چین) در جهان است؛ پایتخت ایران یکی از آلوده‌ترین پایتخت‌های جهان است؛ ‏

محیط زیست ایران یکی از ناپایدارترین، محیط ‌زیست‌ها در جهان است؛ ایران از نظر توسعه انسانی در بین ‏یکصد کشور نخست جهان جای ندارد؛ ارزش واحد پول ایران، یکی از نازل‌ترین واحدهای پولی منطقه است!‏

‎ ‎سانسور حقیقت، بلای جان کشور ماست‏‎ ‎

محمد نوری‌زاد در “گاه نوشت” سخنانی خطاب به رئیس جمهور بیان داشته که اخیرا دیداری با چندتن از ‏کارگردانان سینمای کشور داشته است:‏

آقای رئیس جمهور! سینمای ما از جامعه ما ارتزاق می کند. اگر بیمار است، به دلیل این است که جامعه ما بیمار ‏است. جامعه ما به شدت از “ سانسور” رنج می برد. این سانسور رنج محوری انقلاب و نظام ماست. سانسور ‏است که درجامعه ما ریا و تزویرو چاپلوسی و ناپاکی و تظاهربه مذهب ودروغ را باب کرده است. درجامعه ما ‏همه مسولین از دم معترضند. درهمین چندروز اخیر رییس قوه قضاییه از نابسامانی دستگاهش سخنانی گفته که ‏انگار از دستگاه قضایی افغانستان سخن می گوید. ‏

همین سانسور است که افشاگری فردی چون پالیزدار را به سرعت به حاشیه می برد و به زعم خودش صدای او ‏را درنطفه خفه می کند. غافل از اینکه مواردی را که پالیزدار افشا کرده، مادامی که دلیل درستی برآن ها اقامه ‏نشود، دربین آحاد مردم حیات دارند و نفرت می پراکنند. این سانسور است که به شما وزیر تحمیل می کند و به ‏دستگاه قضایی قاضی و دادستان. این سانسور است که درارتش مثلا دستگاهی به اسم عقیدتی سیاسی درست کرده ‏و ترفیع افسران و درجه داران را به بندهایی از هویت او مرتبط کرده. یکی ازاین بند ها حضور در نماز جماعت ‏است. سرهنگی که بخواهد ترفیع بگیرد و سرتیپ شود، باید ظاهرش را بیاراید و تسبیحی دردست بگیرد و ‏درصف اول نماز جماعت شرکت کند. بدون اینکه به لحاظ درونی به این تظاهرات اعتقادی داشته باشد. ‏

شما به من بگویید من چگونه پشت سرامام جمعه ای نمازبخوانم که معدن سنگ بیدخت را زیربغل زده و حالا به ‏نمازایستاده و از تقوا می گوید ؟ مگرنه اینکه اول شرط یک امام جماعت عدالت اوست ؟ اگر او مدعی است که ‏شصت معلول را تروخشک می کند، همان معدن را از اوبگیرید و به دوستان همین جلسه بدهید تا ششصد معلول ‏را تروخشک ورسیدگی کنند. ‏

‎ ‎یک مشت سیب‌زمینی بی‌رگ!‏‎ ‎

سعید قاسمی نژاد در “لیبرالیسم رادیکال” معترض روحیه تسلیم طلبی ایرانیان است:‏

خروشچف واقعا آدم جالبی بود.ایمان تزلزل ناپذیرش به پیروزی کمونیسم به او اجازه می داد که بی پروا دست به ‏تغییرات بزند.بعضی اصلاحاتش هم خیلی بامزه بود فرستادن چندصد هزار نفر اعضای کومسومول به سرزمینهای ‏کمتر حاصلخیز برای کشاورزی یا تصویب قانون یک روز کار هفتگی در کارخانه ها برای همه به قصد ‏پرولتاریزاسیون. یعنی مثلا یک فیزیکدان را می بردند سیب زمینی بریزد تو گونی یا زغال بریزد تو کوره برای ‏اینکه پرولتر بشود. شوروی هم دنیایی بود.یک آزمایشگاه بزرگ برای طبیعت بشری و به نظرم بشر هم ثابت کرد ‏که تا چه حد بدبخت است. مثل همین کاری که ما ملت قهرمان ایران انجام می دهیم وقتی دختری را کشان کشان و ‏کتک زنان به خاطر یک تار مویش بازداشت می کنند و ماهمه مثل بز اخفش نگاه می کنیم.‏

‎ ‎دروغگو، به ورطه‌نابودی می‌افتد‎ ‎

عباس عبدی در “آینده” استدلال کرده است که تاثیر عملی نابسامانی ها و ندانم‌کاری ها در اقتصاد ایران چیزی ‏نیست که با سیاه نمایی یا سفیدنمایی قابل انکار یا تائید باشد:‏

یکی از متولیان دولت در اظهارنظری گفته است که مخالفان دولت با ارایه آمار غلط سیاه‌نمایی می‌کنند. و حتماً این ‏آمار غلط هم با حمایت مادی صندوق بین‌المللی پول تهیه و ارایه می‌شود! در نقد این نوع گزاره‌ها چه می‌توان ‏گفت؟ فرض کنیم که منتقدین سیاه‌نمایی می‌کنند، این کار چه اهمیتی دارد؟ فرض گوینده این است که منتقدین ‏آمارهای خلاف می‌دهند تا وضعیت را بد نشان دهند. مثلا اگر تورم واقعی بیست درصد است و آنان به غلط بگویند ‏بیست و پنج درصد. در این صورت هیچ فرقی در درک مردم از فشاری که هر لحظه و هر روز به جیب آنان وارد ‏می‌شود نمی‌کند، همچنان که اگر طرفداران دولت هم سفیدنمایی کنند و رقم تورم را چهار درصد اعلان کنند، فرقی ‏در نتیجه نمی‌کند. ‏

زیرا فشاری که هر روز به جیب مردم وارد می‌شود ربطی به این اعداد و ارقام ندارد، آن فشار عینی است و موقع ‏اجاره مسکن، خرید نان و گوشت و مایحتاج دیگر زندگی و پرداخت هزینه درمان و آموزش و… کاملاً حس ‏می‌شود. بنابراین اگر برخی‌ها اعتراض می‌کنند که چرا دولت آمار غیر واقعی ارایه می‌کند، هدفشان در این انتقاد ‏این نیست که چرا فشار به مردم را کم می‌کنید، که اگر با این آمار سازی‌ها فشار از مردم برداشته می‌شد، شاید ‏دیگران هم آمار غیر واقعی ارایه می‌کردند، نقد به ارایه آمار غیر واقعی از این زاویه صورت می‌گیرد که دروغ ‏گفتن کار بدی است و حتی دروغگو را هم در ورطه خطا و نابودی می‌اندازد.‏

‎ ‎لیبرال دموکراسی فرو می‌ریزد‎ ‎

عطالله مهاجرانی در “مکتوب” درباره بحران سرمایه داری غرب نوشته و آن را نشانه زوال لیبرال دموکراسی ‏دانسته است:‏

ورود دولت‌ها و رژیم‌های سرمایه‌داری مثل آمریکا و انگلستان به اقتصاد و بازارهای مالی، مثل خرید سهام ‏بانک‌ها و شرکت‌های سرمایه‌گذاری و بیمه، در یک کلام از هم گسیختن همان رشته‌ای است که بیش از یک قرن ‏است گوش جهان را کر کرده است. فروپاشی شوروی فرصتی بود تا سرمایه‌داری یکه تاز شود و سخنگویانش از ‏‏” پایان تاریخ” سخن بگویند و مدعی شوند که بشر راهی به جز نظام سرمایه‌داری مبتنی بر دموکراسی لیبرال ‏ندارد. چه اتفاقی افتاد که عمود خیمه نظام سرمایه‌داری شکسته است؟‏

و هم در عرصه سیاست و تبلیغ دیر تر خودش را نشان می دهد. گرچه در روزگار ما به اعتبار شبکه گسترده ‏اطلاعات، به سرعت ریشه‌های واهمه در سیاست و فرهنگ و تبلیغ آشکار می شود و برآفتاب می افتد. اقتصاد ‏طبیعت دیگری دارد. به سرعت خودش را نشان می دهد ( مثل پول نفت که در کشور ما بر سر سفره ی مردم ‏قرار بود بیاید.) از زمانی که مردم از خواب بر می خیزند و با آب برق و گاز و نان و شیر و…سرکار دارند؛ ‏اقتصاد زبان می گشاید و حرف می زند.‏

‎ ‎نوادگان دائی‌جان ناپلئون!‏‎ ‎

اما “صادق زیبا کلام” در همین زمینه نگاه دیگری دارد:‏

همگان برآنند که چگونه باید با این بحران کنار آمده و درصدد یافتن راه‌حل یا راه‌حل‌های خروج از این بحران ‏هستند. بسیاری هم دیگران را متوجه بحران مشابه در دهه 1920 میلا‌دی یا سقوط سهام در اواخر دهه 1980 ‏می‌سازند و اینکه نه ذات این بحران خیلی متفاوت از بحران‌های قبلی است و نه ابعاد آن خیلی گسترده‌تر از آنها. ‏اما رویکردها و تحلیل‌هایی که در ایران در قبال این بحران می‌شود از رویکردهای فوق کاملا‌ متفاوتند. از یک‌سو ‏این بحران به عنوان شکست لیبرال‌دموکراسی، سرمایه‌داری و نظام اقتصاد آزاد تلقی می‌شود. از سویی دیگر ‏برخی از تحلیلگران که حضوری فعال در صداوسیما بالا‌خص دارند دلا‌یل دیگری برای تبیین علل به‌وجود آمدن ‏بحران فوق ارائه دادند. ازجمله آنان پای یازده سپتامبر، حمله آمریکا به افغانستان، اشغال عراق و جنگ سی و سه ‏روزه میان حزب‌الله و اسرائیل را به میان می‌کشند. ‏

اینکه این مسائل چه میزان به بحران مالی فعلی مرتبط می‌شود، قابل بحث است اما همان‌گونه که دایی‌جان ناپلئون ‏معقتد بود، حتی سقوط برگی از درخت هم بدون موافقت انگلیسی‌ها صورت نمی‌گیرد، نوادگان آن مرحوم هم به جد ‏اعتقاد دارند که هر اتفاقی در جهان بازمی‌گردد به تخاصم میان ایران اسلا‌می و استکبار جهانی به زعامت آمریکا. ‏جالب است که نوادگان دایی‌جان ناپلئون در تشریح و تبیین این بحران به عالم و آدم اشاره دارند الا‌ همان اسباب و ‏علل و دلا‌یلی که خود غربی‌ها استدلا‌ل می‌کنند باعث به‌وجود آمدن این بحران شده است.‏

‎ ‎دوران اطاعت مردم از روحانیون سپری شده‏‎ ‎

‏”نمایندگی مجاز” معتقد است در سالهای اخیر سطح علمی حوزویان و مردم برابر شده اما روحانیون قادر به درک ‏این مسئله نیستند و هنوز آن را باور نکرده اند:‏

صد سال پیش میانگین سطح علمی حوزه‌های دینی و روحانیت نسبت به سطح علمی جامعه و دیگران خیلی‌خیلی ‏بالاتر بود. از سواد خواندن و نوشتن گرفته تا خط و خوشنویسی و حتی تخصص‌هایی در پزشکی و نجوم. علم در ‏حوزه‌ها متمرکز بود. اکنون در یک قضاوت خوشبینانه میانگین علمی حوزه و جامعه تقریباً برابر است. من طلبه ‏در سیاست‌گذاری فرهنگی، در منبر رفتن، در مخاطبه با کسی که روبه‌رویم نشسته معمولاً با همان ادا و اطوار و ‏ژست و حالت پنجاه سال پیش حرف می‌زنم. فکر می‌کنم هر چه گفتم باید سر تکان بدهد و فقط هم من، آن هم از ‏موضع بالا باید حرف بزنم و او باید گوش کند. اصلاً این نیست. همه چیز را هم داریم از لحاظ سیاسی می‌بینیم. ‏واقعیت‌هایی وجود دارد که ما آن‌ها را نمی‌بینیم. به تعبیر دیگر اگر سیاه‌نمایی خیانت باشد سفیدنمایی هم جرم است. ‏واقع‌نمایی است که مطلوب است. بالاخره آن‌چیزی را که هست باید نشان بدهیم. نه سفیدنمایی درست است و نه ‏سیاه‌نمایی. واقعیت بیرون را نمی‌توان نادیده گرفت نمی‌توانیم داخل اتاقی بنشینیم و درها و پنجره‌ها را به روی ‏خودمان ببندیم و فقط حرف بزنیم و بعد توقع داشته باشیم که همه عالم بیایند اطاعت کنند.‏

‎ ‎جان یکصد جوان نجات یافت‎ ‎

‏ “ابتکار سبز” از رئیس قوه قضائیه به خاطر بخشنامه اخیرش در جلوگیری از اعدام کودکان زیر هجده سال تشکر ‏کرده است:‏

خبردار شدم دیروز آقای شاهرودی ریاست قوه قضاییه بخشنامه ای را برای دادگستری های سراسر کشور صادر ‏کرده است. براساس این بخشنامه اعدام جوانانی که زیر سن هجده سال مرتکب قتل شده اند متوقف می شود. از این ‏بابت می خواهم به آیت الله شاهرودی تبریک بگویم. چرا که این اقدام سبب نجات حداقل یکصد جوان در معرض ‏اعدام می شود. البته این دستور اگر زودتر صادر شده بود چند نفری که اخیرا احکامشان اجرا شد جان به در برده ‏بودند. ولی در هر حال جلوی ضرر را از هر کجا بگیرید منفعت است.‏

در این اقدام شایسته البته باید تلاش افراد مختلفی را مد نظر داشت که به دلایل گوناگون به نوعی با ماجرا تعلق پیدا ‏کرده و آن را پیگیری کردند. از آن میان باید نام محمد مصطفایی وکیل دلسوز و شجاع این بچه ها و برادر عزیز ‏سید محمد مجابی که خالصانه و با تمام وجود برای این کار مایه گذاشت، به یاد داشت. ‏