سرنوشت طرح تحول ‏

نویسنده

abbasabdi.jpg

اگر از مردم بپرسیم در ماه های آینده بیش از هر چیزی انتظار چه اتفاقی را می کشند در این صورت چندان عجیب نخواهد بود که اکثر آنان دریافت مبلغ نقدی قول داده شده از سوی دولت ‏را به عنوان مهم ترین موردی که چشم انتظارش هستند را پاسخ دهند. ‏

‏ طرفه آنکه در طول چند سال اخیر به ویژه ماه های گذشته از یک سو فشار تورمی بسیار زیاد بوده و از سوی دیگر چشم انداز امیدبخشی در بهبود دستمزدها نیز وجود ندارد. فراموش ‏نکنیم که در سال جاری افزایش دستمزد و حقوق کارکنان دولت حتی نیمی از تورم سال گذشته را پوشش نداد، در حالی که قیمت نفت در زمان تصویب بودجه، بسیار بالاتر از 100 دلار ‏بود، اما حالا که قیمت آن به کمتر از 50 دلار رسیده و احتمالاً کمتر هم خواهد شد طبعاً کسی نباید منتظر افزایش دستمزد و حقوق خود در سال آینده به نحوی باشد که تورم شدید ‏کنونی را جبران کند. بنابراین اگر مبلغ قول داده شده به دست مردم نرسد، بدون تردید بر تعداد فقرای جامعه بیش از پیش اضافه خواهد شد و توزیع نابرابر درآمدها نابرابرتر می شود و ‏ضریب جینی نیز بیشتر خواهد شد. فراموش نکنیم که شرایط کنونی معمولاً نرخ تورم موجود در اقلام خوراکی ها که طبقات پایین جامعه سهم بیشتری از درآمد خود را صرف آن می کنند از ‏متوسط نرخ تورم اعلان شده بیشتر است و لذا فشار بسیار بیشتری از متوسط نرخ تورم به طبقات پایین جامعه وارد می شود و این فشار نیز ذهنیت مردم را متوجه تامین معیشت و حفظ ‏سطح زندگی فعلی خود می کند. از این رو و به طور طبیعی برای سررسید وعده دولت لحظه شماری می کنند.‏


اما آیا این وعده محقق می شود؟ پاسخ فعلی و معقول به این پرسش منفی است. چرا؟ به چند دلیل. یک دلیل آن ضعف ساختاری و مدیریتی دولت است. این دولت باوجود وعده ها و ‏شعارهای به ظاهر بزرگی که می دهد به لحاظ علمی و ساختاری قادر نبوده و نیست کارهای ایجابی و بزرگی را به سرانجام برساند. حتی تاکنون این کارها را آغاز هم نکرده است چه ‏رسد به اینکه انجام دهد. علت هم روشن است. برای انجام کارهای بزرگ چند شرط لازم است: ساختاری هماهنگ، برنامه ای منسجم و اراده ای قوی برای حمایت از اجرای آنها. اگر هر ‏یک از این سه شرط مفقود باشد، کار بزرگ به سرانجام نمی رسد. در غیاب ساختار هماهنگ، اراده قوی و برنامه منسجم، کاری نمی توانند بکنند. این مثل وجود راننده قوی و دارای هدف ‏روشن است که وسیله نقلیه رسیدنش به مقصد خراب و پنچر باشد. در غیاب برنامه منسجم و قابل دفاع، نه ساختار هماهنگ شکل می گیرد و نه اراده قوی موثر واقع می شود. بهترین ‏راننده که پشت بنز بنشیند نمی تواند از کوه و سنگلاخ بالا برود. دولت موجود از میان سه عنصر فوق تنها اراده آن را نمایش می دهد. تاکید می کنم که نمایش می دهد، چرا که به نظر ‏می رسد اراده قوی هم ندارد فقط تظاهر به آن می کند گرچه این مورد حتی اگر وجود هم داشته باشد کافی نیست. فقدان برنامه بی نیاز از توضیح است. چیزی که اگر بود حتماً تاکنون ‏ارائه شده بود، اما فقدان ساختار هماهنگ هم روشن است؛ چه دلیلی بهتر از تغییر ده وزیر طی سه سال اخیر، یعنی هر چهار ماه یک وزیر، که اصولاً چنین تغییراتی در تمامی دولت های ‏گذشته بی سابقه بوده است.‏

‏ این مجموعه قادر به انجام کارهای کوچک تر از این ایده هم نیستند، چه رسد به ایده ای در حد پرداخت نقدی یارانه های انرژی. البته ممکن است کاری صورت گیرد، اما چنان مخدوش و با ‏اشکال اجرا خواهد شد که یکی از نگرانی های تصمیم گیران کشور در اجرای این ایده همین نکته است. دلیل بعدی فقدان هماهنگی دولت با مجلس است. وقتی که به جریان رای اعتماد ‏و استیضاح اخیر در مجلس نگاه می کنیم روشن می شود که حداقل هماهنگی بین قوا نیز برای اتخاذ تصمیم های عادی و جزئی وجود ندارد، چه رسد به امور مهم و پیچیده ای مثل ایده ‏مذکور. یکی از دلایل این ناهماهنگی نحوه عمل دولت است. دولت با تبلیغات فراوان می خواهد به مردم بگوید که این طرح و ایده از طرف دولت است و قصد دارند که نان اجرای این ایده را ‏در انتخابات بعدی بخورند و رای لازم را از مردم بگیرند. طبیعی است که هیچ مجلسی زیر بار تصویب طرحی نخواهد رفت که نان آن را دیگران بخورند و چوبش را مجلس. چرا مجلس چوب ‏این طرح را خواهد خورد؟ روشن است که مجلس یا باید کلیت طرح را دقیقاً همان طور که دولت می خواهد و به صورت چشم بسته تصویب کند تا هزینه های اجرای طرح را هم بر دوش ‏دولت بیاندازد و اگر کوچک ترین تغییری در طرح دهد، دولت مسوولیت همه عواقب آن را متوجه مجلس می کند همچنان که در مورد لایحه بودجه چنین کرد. اما مجلس طرح را بدون چون و ‏چرا نمی پذیرد زیرا طرح بدون نظر آنان تهیه شده است.‏

‏ وقتی که تاکنون مرسوم بوده که روسای جمهور نظر مجلس را در پیشنهاد وزیر تا حدود زیادی رعایت می کردند و این دولت چنین نمی کند واضح است که به طریق اولی در ارائه چنین ‏لوایحی نظرات مجلس پرسیده نخواهد شد و هنگامی که مجلس در موضوعی چون وزرا تا این حد با رئیس دولت وارد چالش می شود به طریق اولی در مساله پرداخت یارانه ها هم ‏شاهد این چالش و درگیری خواهیم بود و با توجه به نتایج خطرناک اجرای چنین طرحی بعید است کس دیگری هم حاضر به مداخله و حل قضیه و پذیرش مسوولیت ناشی از اجرای طرح ‏شود. فقدان نیروهای موثر و با تجربه سیاسی در جناح حاکم که قادر به حل منازعات سیاسی از طریق گفت وگو و مصالحه باشند یکی از دلایل مهم بروز این وضع است. چنین نیروهایی ‏در جناح حاکم، در عمل به حاشیه رانده شده اند و قادر به ایفای نقش موثر نیستند و نیروهایی که در میدان منازعه جناحی قرار دارند بی تجربه تر از آن هستند که قادر باشند از منازعه ‏خارج شوند و نوعی تعامل و تفاهم را پیشه کنند. البته هر نیروی منتقدی از وجود این وضع نزد جناح حاکم خوشحال می شود، اما مشکل اینجاست که ادامه این وضع لزوماً با قدرتمندی و ‏بالادست شدن منتقدان همراه نخواهد شد و احتمال فراوان دارد که دود این وضعیت ناهنجار به چشم همه مردم و جامعه و پیش و بیش از همه به چشم محرومان و فقرا برود. ‏

منبع:سرمایه چهارم آذر