به سمت رویارویی نظامی می رویم

نویسنده

ganjicanadab.jpg

نازناز اویسی

دولت ایران خواهان چنین شرایطی است چون دوام و بقایش را در شرایط بحرانی و جنگی و وجود دشمن می بیند.

اکبر گنجی در ادامه سخنرانی های خود در کانادا در جمع ایرانیان و دانشگاهیان تورنتو با تاکید بر اینکه امروز “هر ایرانی آزاده ای احساس خطر می کند” اظهار داشت: “در واقع مردم ایران و نیروهای خواهان دمکراسی در ایران میان دو عامل، یعنی دولت ایران و دولت آمریکا گرفتار شده اند. اینها با سیاستهایی که اتخاذ کرده اند می توانند مردم ایران را به نابودی بکشانند”.

گنجی در ادامه این سخنرانی گفت: “ممکن است شرایط به گونه ای پیش برود که کشور ما را با شرایط بسیار دشواری روبرو کند و سیر حوادث به رویارویی نظامی بکشد”.

وی افزود: “صحبت های من در اینجا تکرار برخی نگرانیها در مورد وضعیت کشورمان است. وضعیتی که الان گرفتار آن هستیم حداقل سه عامل دارد و از سه موضع می شود به آن نگاه کرد. یکی از منظر دولت ایالت متحده آمریکا و به دنبال آن جهان غرب، بخش دیگر دولت جمهوری اسلامی ایران و موضع سومی که می شود درنظر گرفت مردم ایران و نیروهای خواهان دمکراسی هستند. “

گنجی ادامه داد: “نکته اولی که ما باید به آن توجه کنیم این است که هدف سیاست چیست؟ یک موضع پدرسالارانه ای وجود دارد که همانطور که در سطح خانواده وجود دارد در سطح دولت هم وجود دارد. این موضع این است که یک پدر وظیفه دارد فرزندان اش را به سوی سعادت سوق بدهد. طبعا پدر از سعادت یک ذهنیتی در ذهنش دارد و چون همیشه فرزندان خود را کودک فرض می کند، خود راموظف می داند مطابق مدلی که در ذهن دارد،آنها را از سر خیرخواهی به آن موضع هدایت بکند. این موضع پدرسالارانه به سطح دولت هم نفوذ کرده و برای دولت مسئولیت اخلاقی قائل شده اند؛ دولتی هم که مسئولیت اخلاقی دارد، حیطه نفوذ و اختیاراتش بسیار زیاد است. “

گنجی این وضعیت را به ایران تسری داد و چنین نتیحه گرفت: “دولت جمهوری اسلامی ایران هم مطابق ایدئولوژیی که دارد، برای خودش چنین مسئولیتی را قائل است. “

از دید گنجی: “دولت آمریکا هم همینطور است. آنها هم یک تصویری از آزادی، حقوق بشر و چیزهای دیگر دارند و می خواهند منطقه را را به آن سو سوق بدهند. “

به گفته گنجی: “اصل کار این است که اینها می گویند ما مدلی داریم و می خواهیم جامعه و منطقه را به این طریق سوق بدیم به جایی که تشخیص می دهیم درست است. این مدل بر اساس مکتب فایده گرائی است. این مکتب فرض می کند یک فوائدی وجود دارد و وظیفه ما این است که فایده و خیر و سعادت جمعی را افزایش بدهیم. این تلقی فایده گرایانه از سیاست است. در مقابل این تلقی دیگری وجود دارد که فایده گرائی منفی است که بر اساس آن ما مسئولیت رساندن دیگران به سعادت را نداریم. دولت چنین مسئولیتی را ندارد. دولتی که برای خودش مسئولیت اخلاقی قائل شود یک کشور دیکتاتوری و جامعه توتالیتر درست می کند. چون بحث سر این نیست که مردم چگونه فکر میکنند، بلکه بر سر این است که من یک تصویری از سعادت و آرمان و ایده آل دارم که دیگران را به زور و تحمیل و ارعاب به آن سو سوق می دهم که این پدرسالاری و دولت دیکتاتور درست می کند. اما تلقی درست از سیاست چیز دیگری است. تنها وظیفه ما به عنوان دولت، گروههای اجتماعی و روشنفکر این است که از درد و رنج انسان ها بکاهیم و این درد و رنج در درجه اول مشخص است که چیست. مردم در فقر، بیکاری، بیماری های جسمی گرفتار هستند و تمام سیاست های ما باید بر این اساس باشد که این چیزها را کاهش بدهیم تا افراد بتوانند سطحی از زندگی و الگویی از زندگی ایده آلی را که خودشان درست می دانند انتخاب و آزادانه دنبال کنند. ما وظیفه نداریم کسی را به به سوی یک فره آرمانی سوق بدهیم که این می شود توتالیتاریسم. “.

اکبر گنجی اضافه کرد: “نکته بعدی این است که ما وقتی راجع به انسانها صحبت میکنیم منظورمان یک انسان انتزاعی و خیالی نیست. تصویری که در لیبرالیسم از انسان هست چنین تصویری است. لیبرال ها یک انسانی را فرض می گیرند و راجع به حقوق او صحبت میکنند؛انسانی که اصلا وجود خارجی ندارد. انسانی که ما با آن مواجه هستیم همین انسانهایی هستند که پوست و گوشت و خون دارند و روی زمین راه می روند، ایرانی هستند، آمریکائی هستند، من شیعه هستم شما مسیحی هستید و.. صحبت از همین انسان هاست”.

وی بحث خود را چنین ادامه داد: “آن تلقی که کانت بنیانگزارش بود و تا به امروز به عنوان اندیشه مدرن ادامه دارد، این است که همین انسانی که روی زمین راه می رود، غایت فی نفسه است. اگر چیزی مقدس است همین است و این نباید ابزار و وسیله و خادم یک مفاهیم انتزاعی و سیاست هایی که دولت ها وضع میکنند بشود. هرگونه سیاستی که ما اتخاذ می کنیم باید معطوف به همین انسانها باشد که غایت هستند و نباید آنها را وسیله رسیدن به سیاست های خاصی قرار دهیم”.


دید دولت آمریکا

گنجی آنگاه تاکید کرد: “آمریکا 4 مسئله با ایران دارد که اولی مسئله هسته ای است، دوم صلح اعراب و اسرائیل، سوم تروریسم و چهارم مسئله حقوق بشر. البته مسئله حقوق بشر به حاشیه رفته و دنیای غرب در برخوردی که با ایران دارد دیگر سخنی از حقوق بشر نمی گوید. اصلا این مسئله حقوق بشر و دمکراسی در گذشته هم که مطرح بوده برای اینها بیشتر همیشه هزینه منافع تجاری اینها بوده. اگر به روابط اروپا با ایران نگاه کنید می بینید اروپا در درجه اول همه چیز را فدای روابط تجاری و منافع اقتصادی خود میکند. امروز که مسئله هسته ای اضافه شده، دیگر موضوع حقوق بشر به طور کلی فراموش شده و کسی به نقض حقوق بشر در ایران توجهی نمی کند. حال در سه مسئله ای که هست، آمریکا می گوید ایران به دنبال بمب اتمی است و مخفی کاری می کند و اگر ایران بمب اتمی بسازد کل منافع جهان غرب به خطر می افتد و غرب به هر صورتی که شده باید مانع دستیابی ایران به سلاح هسته ای شود. در مورد تروریسم می گویند ایران حامی تروریسم است و از گروههای تروریستی پشتیبانی می کند و به آنها آموزش می دهد، سلاح می دهد و گروههای تروریستی درست میکند. در مورد مسئله صلح اعراب و اسرائیل هم بحث شان این است که ایران مانع صلح می شود. از مسئله آخر اگر نگاه کنیم می بینیم هیچ طرح صلحی وجود ندارد. دولت بیل کلینتون طرح صلحی داشت و دقیقا مشخص کرده بود که بر اساس آن طرح صلح چطور باید بین اعراب و اسرائیل صلح شود. منتها طرحی را که کلینتون داشت نه فلسطینی ها پذیرفتند و نه اسرائیلی ها. اما امروز دولت بوش هیچ طرح صلحی ندارد و در واقع این مسئله اصلا چنان موضوعیتی برای بوش ندارد و آن را دنبال هم نمی کند. بنابراین وقتی گفته می شود دولت ایران و هر جای دیگری مانع صلح است باید پرسید این صلح چیست که دولت ایران مانع آن است. وقتی بحث صلح می شود یکی از حرف هایی که آمریکائی ها مطرح میکنند این است که دولت ایران باید اسرائیل را به رسمیت بشناسد. اما این دولت اسرائیل چی است؟ وقتی ما از دولت سخن می گوئیم یعنی یک مرزهای جغرافیایی مشخص دارد و در چارچوب آن مرزها حاکمیت بلامنازع دارد. خوب این دولت اسرائیل که آمریکا میگوید شما به عنوان دولت ایران و فلسطین آن را به رسمیت بشناسید، مرزهایش کجاست؟ این مرزهای 1948 است؟ یا 1968 و یا 1973؟ یا دولت کنونی اسرائیل؟ یا آن دیوار های بتونی که آریل شارون بین فلسطین و اسرائیل کشیده ؟ بنابراین میزان زیادی از نقدی که در این زمینه مطرح می شودبه خود دولت ایالات متحده وارد است چون طرح صلحی ندارد و تا مشکلات این منطقه حل نشود، بنیادگرایی در آن رشد خواهد کرد چرا که بهترین بهانه برای بنیاد گراها همین مسئله اعراب و اسرائیل است”.

به گفته گنجی “ بهترین راه حل این مسئله برقراری یک صلح و تشکیل یک دولت مستقل است” تا: “تمام فلسطینی ها بتوانند به کشور مستقل خودشان بازگردند. اساسا مسئله نابودی اسرائیل وجود ندارد، بحث بر سر نابودی فلسطینیان است که از سرزمین خودرانده و آواره شده اند. اما صورت مسئله به گونه دیگری مطرح می شود.

نکته بعدی تروریسم است. این منطقه مشکلاتی دارد که به این موضوع دامن می زند و تا مشکلات ریشه ای حل نشود تروریسم همچنان گسترش پیدا خواهد کرد. به طور طبیعی وقتی دولت آمریکا و اسرائیل و هر دولت دیگری در این منطقه منافع دارد، دولت جمهوری اسلامی ایران هم در این منطقه منافع دارد. شما اگر از یک موضع سیاسی واقع گرا به این مسئله نگاه کنید ـ فعلا از موضع شخصی مان به دولت ایران نگاه نکنیم که ما آن را خودکامه و نامشروع می دانیم - هر دولتی که در ایران سر کار باشد در این منطقه منافع دارد و نمی توانید به حکم و فرمان و ایدئولوژی به این دولت بگوئید منافع ات را پیگیری نکن. این دولت به طور طبیعی منافع خود را تعقیب خواهد کرد. نمی شود گفته کشوری که کیلومترها با منطقه خاورمیانه فاصله دارد منافع دارد اما این دولت ندارد. طبیعتا کشورهای هم مرز ما هم در منطقه منافع دارند و اگر مسائل و مشکلات ریشه ای منطقه حل نشود این مشکل ادامه خواهد داشت”.

گنجی سپس به مسئله هسته ای پرداخت و گفت: “که اگر فرض کنیم آمریکا و اسرائیل درست می گویند که ایران به دنبال سلاح هسته ای است، خوب الان وضعیت این منطقه خاورمیانه به چه شکلی است؟ ما در منطقه ای هستیم که طبق گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی دولت پاکستان 60 بمب اتمی دارد، دولت هند 50 بمب اتمی دارد و دولت اسرائیل بین 100 تا 200 بمب اتمی دارد. بنابراین با این وجود هر دولتی در ایران باشد به طور طبیعی به دنبال بمب اتمی خواهد بود. نمی شود همسایگان من داشته باشند من نداشته باشم. این سیاستی دوگانه است. اگر دولت ایران حق ندارد بمب اتمی داشته باشد پس هیچ دولت دیگری هم چنین حقی ندارد. اگر حقی وجود دارد برای همه است و این می تواند سیاست اخلاقی باشد. بمب اتمی و سلاح های شیمیایی محیط زیست ما را نابود می کنند. مطابق گزارش سازمان ملل متحد این دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم 50 سال دیگر قابل دوام نیست چون بشر به شدت دارد محیط زیست را نابود می کند. خود دولت های آمریکا، چین، روسیه هنوز هم به پیمان کیوتو نپیوسته اند. این سلاح های شیمیایی در درجه اول طبیعت و در درجه دوم انسانها را نابود می کند؛ لذا هر گونه سیاستی در خاورمیانه باید با این نگاه اخلاقی همراه باشد که به جای اتمیزه کردن منطقه به غیر اتمی کردن منطقه معطوف شود. تنها راه نجات منطقه همین مسئله است و ما انتخاب دیگری نداریم. یا باید جنگ و درگیری باشد که تا ابد ادامه خواهد داشت یا اینکه اگر می خواهیم در منطقه یک زندگی صلح آمیز داشته باشیم هیچ امکان دیگری وجود ندارد غیر از اینکه این منطقه را غیر اتمی بکنیم. حالا دولت آمریکا می خواهد مسائل این منطقه را حل بکند در حالیکه دولت های قبلی منطقه استبدادی بودند و دو سال قبل آقای بلر و بوش خودشان گفتند ما بودیم که تمام دولت های منطقه را سر کار آوردیم و این سیاست اشتباه بوده ـ که این حرف اینها درست است ـ میخواهند با روش های میلیتاریستی برای منطقه دمکراسی بیاورند و این نشدنی است. این محل نزاع است. هیچ کشوری با روش های نظامی به دمکراسی نرسیده و اینهایی که چنین ایده هایی را دنبال می کنند معلوم است که از حداقل های جامعه شناختی اطلاع ندارند. در جامعه ای که به دمکراسی نیاز دارد باید حداقلی از تساهل و مدارا و تحمل وجود داشته باشد. یعنی دمکراسی از پائین ساخته می شود و به بالا می رسد. اگر ما در نهاد خانواده، دانشگاه، مدرسه و خیابان و همه جامعه نتوانیم همدیگر را تحمل بکنیم دیگر در بالا هم نمی توانیم یک حکومت دمکراتیک بسازیم. حالا اگر در یک جامعه ای چنین فرهنگی وجود نداشته باشد نمی شود با حمله نظامی دمکراسی ایجاد کرد. مثلا در افغانستان و عراق چنین چیزی وجود نداشت و برای همین الان روزانه 100 نفر در عراق کشته می شوند و اگر آمریکا نیروهایش را از عراق بیرون بکشد ممکن است روزی هزار نفر کشته شوند و حتی عراق به تجزیه کشیده شود. خود ما ایرانی ها در 28 سال گذشته چقدر به هم تهمت زدیم و حاضر نبودیم کنار هم بنشینیم و حرف همدیگر را گوش کنیم و به روی هم اسلحه کشیدیم. “

گنجی آنگاه با تاکید بر اینکه “ما باید صدای همدیگر را گوش و با هم گفتگو کنیم” اضافه کرد: “وجود طبقه متوسط یکی از پیش شرط های دمکراسی است. اگر در جامعه ای طبقه متوسط وجود نداشته باشد هیچ دولتی نمی تواند با حمله نظامی به کشور دیگری، طبقه متوسط درست کند. حمله آمریکا به عراق و افغانستان نشان داد که طبقه متوسطی ساخته نشد و همان طبقه متوسطی هم که در عراق بود از بین رفت. یکی دیگر از پیش شرط های دمکراسی وجود اقتصاد بازار است. دولت های نفتی خاورمیانه، دولت های نفتی فاسد هستند. الان با وجود اینکه حدود 17 سال از آزاد سازی اقتصادی می گذرد اما همچنان 85 درصد از اقتصاد ما وابسته به نفت است و اقتصاد ما کاملا دولتی است. اگر این مشکل اقتصادی را نتوانید حل کنید نمی توانید دمکراسی داشته باشید. این مسئله راه حل سیاسی ندارد آن وقت شما می خواهید راه حل نظامی بدهید؟ این دیگر خیلی مضحک است.

با حمله نظامی نمی شود پیش شرط های دمکراسی را ایجاد کرد و بدون این پیش شرط ها هم دمکراسی وجود نخواهد داشت بنابراین حمله به ایران فقط به رشد بنیادگرائی منتهی می شود همانطور که در افغانستان و عراق می بینیم. به همین جهت اسلام سازگار با دمکراسی در حاشیه قرار گرفته و اصلا دیده نمی شود و صدای آن کسانی که به عنوان روشنفکر دینی سالها تلاش کردند تا قرائتی از اسلام بدهند که با دمکراسی و آزادی و حقوق بشر سازگار باشد، حتی در ایران هم شنیده نمی شود؛الان مریکائی ها از ایرانی هایی که در کشورهای اروپائی و آمریکائی و کانادا زندگی می کنند آمار بگیرند. اینها همه رادیکال شده اند. مسئله شان شده اسرائیل و آمریکا. ایرانی ها امروز وقتی علیه آمریکا و اسرائیل برایشان حرف می زنیم، کف می زنند. اما وقتی از اسلامی که با دمکراسی سازگار است صحبت می کنیم و قرائتی از اسلام را که دمکراتیک است ارائه می دهیم ما را محاکمه می کنند. “

گنجی آنگاه با ذکر این نکته که “این مسئولیت اخلاقی تک تک ما است که در داخل و خارج کشور به صراحت مخالفت خود با حمله نظامی را بیان کنیم” افزود: “فکر نکنیدسکوت چاره کار است و زورمان نمی رسد. به همان حدی که می شود بیان کرد باید مطرح شود. هر کس سکوت کند در آن جنایتی که اتفاق خواهد افتاد مسئولیت اخلاقی دارد”.

دید دولت ایران

در ادامه این سخنرانی، گنجی مسادل را از زاویه استدلال های دولت ایران برای داشتن توانایی هسته ای نیز مطرح کرد و اظهار داشت: “فرض کنید همین امروز آمدند در تلویزیون گفتند: ملت ایران ما به شما هدیه می دهیم، ما به بمب اتمی دست یافتیم. خوب حالا این برای چیست؟ آن کسی که دنبال بمب اتمی می رود می خواهد برای خودش یک حفاظت و حاشیه امنیتی درست کند. آیا امروز به دنبال بمب اتمی رفتن برای ما به عنوان دولت ایران و جامعه ایران حاشیه امنیتی درست کرده یا یک شرایط دشوار بین المللی و داخلی؟ ما در خوشبینانه ترین حالت ، شاید 5 سال دیگر به یک بمب 500 کیلویی دست پیدا کنیم. خوب حالا اگر دست پیدا کردیم می خواهیم آن را به کجا شلیک کنیم؟ به هر کجا بزنی، 200 تا می ریزند روی سرت. دنیای سیاست که شوخی نیست. البته در ایران هیچ کس حرفی نمی زند. در نیروهای اصلاح طلب، در بین روشنفکران، در بین نیروهای ملی مذهبی، جبهه ملی و همه نیروها. اما من می بینم یک عده آدم بی مسئولیت در خارج در آمریکا و کانادا و جاهای دیگر، می گویند بمب اتمی حق ماست و ما نباید کوتاه بیاییم. بله تو که اینجا نشسته ای نباید هزینه بدهی، هزینه اش را آن ملت بدبختی که در ایران هستند باید پرداخت کند. اگر قرار باشد بمب بزنند سر آن مردم می زنند نه شما. و شما اگر این حرف را می زنی خوب بیا برو دم نطنز بنشین و دفاع کن و بگو حالا بمب اتمی هم حق ماست و اگر آنجا مقاله ای نوشتی من می فهمم که صداقت داری”.

گنجی افزود:“ما در شرایطی قرار گرفته ایم که همه می بینند سیاستهای غلطی که دولت ایران در پیش گرفته چه پیامدهایی دارد. اصلا سیاست این دولت چه دستاوردی داشته ؟ از اول یکی یکی نگاه کنید. اول مسئله هولوکاست را نگاه کنید. هولوکاست یک واقعه تاریخی است که اتفاق افتاده و یهودی ها را کشتند. این چه ربطی به ما دارد مگر ما کشتیم؟ یهودی ها را اروپائی ها کشتند و اسنادش هم موجود است، اما با این سیاست احمقانه ای که دولت ایران اتخاذ کرده صورت مسئله عوض شده. انگار مسلمان ها و ایرانی ها یهودی ها را کشتند. من هر جا می روم می پرسند موضع شما چیست؟ من می گویم مگر ما یهودی ها را کشتیم؟ شما کشتید و اگر هم قرار باشد کسی پاسخگو باشد شما باید پاسخگو باشید. اما دستاورد این سیاست چیست؟ یکی اینکه اجماع جهانی علیه ما شکل گرفت و دوم اینکه ایالت متحده قطعنامه را به مجمع عمومی سازمان ملل برد و تمام کشورها بدان رای مثبت دادند. خوب این دستاورد سفرهای خارجی دولت چه شد و اینکه می گفتند همه دنبال احمدی نژاد هستند؟ چی شد نتیجه پول هایی که به خارجی ها دادند؟ و لایحه فروش نفت مجانی به سوریه و از این چیزها. پس این سوریه، ونزوئلا و اینها کجا رفتند و چرا نیامدند به نفع ایران رای بدهند. تنها رای منفی به این قطعنامه فقط رای دولت ایران بوده”.

وی آنگاه با اشاره به واقع کربلا گفت: “الان درماه محرم هستیم. ما شیعیان در مورد واقعه کربلا چه نظری داریم ؟ 72 نفر کشته شدند و 1400 سال است که ما داریم عزاداری می کنیم. افراد مختلف و حتی کسانی که رژیم را هم قبول ندارند در این عزاداری ها شرکت میکنند. همین احساس را یهودی ها نسبت به هولوکاست دارند. ما چرا باید خودمان را درگیر چیزی بکنیم که به ما ربطی ندارد؟ و احساسات کسانی را جریحه دار می کنیم که رسانه دارند، قوی هستند و در دنیا نفوذ دارند و می توانند جو جهانی را بر علیه ایران بشورانند؟. هزینه این کار را را احمدی نژاد و حکومت ایران نمی دهد، ملت بدبخت ایران باید بدهند. سیاست های دولت ایران در منطقه، چه پیامدهایی برای ما دارد؟ الان دوباره نزاع اعراب و اسرائیل تبدیل به نزاع اعراب با ایران و نزاع شیعه و سنی شده. وقتی دعوا شروع شد دو طرف به پیشینه فرهنگی خودشان بر می گردند و تمام سنت ها را مرور می کنند تا ببینند علیه هم چه چیزی دارند تا مطرح کنند. در کنفرانسی هم که اخیرا در قطر برگزار شد و از ایران هم نماینده رفت، تمام جلسه بحث محاکمه شیعیان بود که این یکی از دستاوردهای سیاست اخیر دولت جمهوری اسلامی ایران است که دعوای اعراب و اسرائیل را به دعوای اعراب و ایران و نزاع سنی ها با آمریکائی ها و نزاع شیعه و سنی تبدیل کرده است. یکی دیگر از مشکلاتی که برای ما بوجود آورده اند تحریم اقتصادی است که فقط مردم از آن آسیب می بینند. در طی 10 سال هم صدام حسین و هم سرهنگ قذافی را تحریک کردند و این فقط مردم بیچاره عراق و لیبی بودند که به خاطر بی غذایی و بی دارویی تلف شدند. حالا در ایران هم سیاست های غلطی که دولت ایران – کل ساختار حکومت – در پیش گرفته فقط باعث می شود مردم صدمه ببینند”.

گنجی با نادرست خواندن سیاستی که دولت جمهوری اسلامی اتخاذ کرده و تاکید بر اینکه این سیاست هیچ منفعتی برای ایران ندارد، گفت: “دولت ایران خواهان چنین شرایطی است چون دوام و بقایش را در شرایط بحرانی و جنگی و وجود یک دشمن می بیند. همه چیز شده دشمن. یعنی، مطبوعات کی اند؟ پایگاه دشمن، روشنفکران کی اند؟ مزدوران دشمن، تهاجم فرهنگی دشمن، هجمه دشمن، صبح تا شب ما در رادیو تلویزیون و سیاست دنبال دشمن هستیم. گوجه فرنگی هم الان دشمن است. رسما در تلویزیون گفته شده که مسئله گرانی ها به وزارت اطلاعات داده شده تا رسیدگی بکنند. ما تا حالا زور می زدیم که بگوییم اقتصاد راه حل سیاسی ندارد و الان برعکس شده و باید بگوئیم که مسئله سیاسی راه حل نظامی امنیتی ندارد. وقتی می گوئید گرانیها را وزارت اطلاعات رسیدگی کند یعنی چه؟ وزارت اطلاعات کارش امنتی است و مگر می تواند این مسئله را حل کند؟ نگاه مان به هر مسئله ای امنیتی شده و حالا ببینید یک مسئله اقتصادی را تبدیل کردند به یک سوژه امنیتی. این است کشور ما. همه چیز شده بر اساس دشمن تراشی. در پناه این اقدامات هم یک دشمن فرضی درست کرده اند که این دشمن فرضی ایالات متحده و اسرائیل است و بقیه هم مزدوران اینها هستند و تحت این عنوان می توانند همه را سرکوب کنند. این دولت نفتی که پول یامفت نفتی را می گیرد، به مالیات مردم هم محتاج نیست تا بدانها پاسخگو باشد و سیاست آن هم سیاست باج دهی و باج گیری است. پول مفت نفت را با سیاست پوپولیستی به جامعه تزریق میکند. باج می دهد و رضایت سیاسی را هم باج میگیرد. بعد یک دستگاه عریض و طویل انتظامی و نظامی درست کرده که مردم و مخالفان را سرکوب کند. پیامد این وضعیت جنگی، که دولت طالب آن است، سرکوب جامعه مدنی در سطح داخلی خواهد بود. در سطح خارجی هم پرچم مبارزه با استکبار را در دست می گیرند و می گویند جهان اسلام ما هستیم که در مقابل آمریکا ایستاده ایم”.

گنجی در ادامه این بخش از سخنان خود به وضع نهادهای مدنی در کشور رسید و گفت: “تمام ان جی او ها و گروههای مدنی را به وزارت کشور احضار کرده و خیلی راحت گفته اند اگر شما ان جی او هستید که ما نباید به شما پول بدهیم، پس پولتان را از کجا میگیرید؟ از خارج؟ ما هم شما را سرکوب میکنیم و اجازه نمی دهیم با پول خارجی روی پای خودتان بایستید. فعلا هم تا اطلاع ثانوی بروید چند تا از اعضای هیئت امنای مسجد محل را توی گروه تان ببرید و یک نسخه از تمام گزارش ها و صورت جلسات تان را به وزارت کشور و یک نسخه هم به بسیج محل ب دهید. یعنی امروز همه چیزدر ایران با نگاه امنیتی دیده می شود”.

اکبر گنجی در پایان سخنان خود با تاکید بر حق آزادی فردی، اظهار داشت: “یک زندگی سعادتمندانه، ایدئولوژی ها و سبک های زندگی خودش را دارد. این را می شود از دو موضع اول شخص و سوم شخص نگاه کرد. از موضع اول شخص این است که من خودم تشخیص می دهم که چه چیزی من را سعادتمند میکند، اما از موضع سوم شخص کس ویا نهاد دیگری به جای من تصمیم می گیرد و این دیکتاتوری است؛ چون هر نوع تشخیص و تصمیم باید از موضع اول شخص انجام بگیرد نه سوم شخص. این فقط دولت نیست بلکه من و شما هم همین کار را می کنیم. مثلا حجاب باید با انتخاب اول شخص انجام بگیرد نه سوم شخص و به هیچ کس هم ربط ندارد که کسی با حجاب است یا بی حجاب و همه در مورد نوع پوشش خودشان آزادند. این سوم شخص هم می تواندهم مسجد باشد هم کلیسا و یا هر نهاد دیگری. امروز در ایران و ایالات متحده آمریکا از موضع سوم شخص برای ما تعیین تکلیف میکنند. مسایل واقعی ملت ایران این است که هوا آلوده است، تصادفات در جاده ها زیاد است ، مسائل واقعی جامعه ما فقر، فحشا، بیکاری ، تورم، اعتیاد و… هستند. اما در شرایط امنیتی نظامی و اطلاعاتی که دولت آمریکا و دولت ایران بوجود آورده اند، این مسائل اصلی ما به حاشیه می روند. در شرایطی که مسئله اصلی می شود مرگ و حیات، دمکراسی و آزادی در حاشیه قرار میگیرد. ما امروز دچار چنین شرایطی هستیم که آن را آمریکا، اسرائیل و ایران باهم ایجاد کرده اند و اگر قرار باشد محکومیتی باشد، هر سه باید همزمان محکوم شوند. “