”تاملات نابههنگام” از همین حالا تصمیم اش را برای شرکت نکردن در انتخابات مجلس هشتم گرفته است:
هرگز در انتخاباتی از این دست که در ایران برگزار می شود شرکت نمی کنم و نخواهم کرد. انتخاباتی که نماینده های مجلسش پیش از انتخاب شدن توسط مردم، به وسیله ی نهادها و افراد فراقانونی انتخاب و انتصاب می شوند به درد لای جرز در و دیوار عمارت دولت می خورد. انتخاباتی که حاکمیت، با در دست داشتن همه ی تریبون های موجود و پنهان، توده ی بیچاره را مثل موم به هر شکلی که دلش خواست تغییر می دهد، به درد لاشخورهایی می خورد که گوشت را پس از گندیده شدن تکه تکه کرده و خام خام می خورند.
انتخاباتی که مجری هایش، توده را مجبور می کنند تا در صف های طولانی برای رای دادن به افراد از پیش تعیین شده بایستند و به آن افتخار کنند به درد کسانی می خورد که ایستادن در این صف ها و ذوب شدن در ولایت و زندگی را، به رفتار انسانی و شرافتمندانه ترجیح می دهند. انتخاباتی از این دست به هیچ دردی نمی خورد…
گنجی به دنبال تغییر رژیم نیست
”نگفتنی ها” در حاشیه سخنرانی تازه گنجی در دانشگاه تورنتو می نویسد:
فکر کنم گنجی چیزی که می خواهد بگوید این است که: راه رسیدن به آن سیستمی که ایده آل اوست از طریق همین نظام حاکم در ایران است. او با اینکه این نظام را دموکراتیک نمی داند ولی احساس می کند پتانسیل های لازم در جامعه ایرانی وجود دارد که همین نظام را به سوی دموکراسی سوق دهد. چنین پتانسیل هایی در یک سیستم دیکتاتوری از نوعی که قبل از انقلاب بر ایران حاکم بود وجود ندارد.
همین نظام با همه کاستی ها و همه عناصر غیردموکراتیک، ظرفیت رسیدن به ایده آل گنجی را دارد که از قرار معلوم، سیستم حکومتی لیبرال دموکراسی از نوع سوئدی است. حالا این حرف تا چه حد صحت داشته باشد و اینکه آیا مردم ایران مایلند که سیستم لیبرال دموکراسی داشته باشند موضوع دیگری است ولی به نظر می رسد که گنجی به دنبال «تغییر رژیم» نیست.
مدرسه فمینیستی، وب سایت تازه فمینیست های ایرانی
”مدرسه فمینیستی” وب سایت تازه ای ست که هواداران جنبش فمینیستی و طرفداران اعاده حقوق زنان راه اندازی کرده اند. ناهید کشاورز، در مقدمه نوشته ای از خود در این وب سایت آورده است:
بهمن 1386-ایده اصلی کمپین، توسط جمعی سکولار مطرح شده است. جمعی که دارای هویت سکولار است اما آمیزه ای است متشکل از افراد دین باور و غیر مذهبی. برخی از فعالان زنان به این نتیجه رسیده اند که، برای کار در میان مردم و ایجاد حساسیت نسبت به حقوق برابر، می بایست باورهای مردسالارانه ای که با باورهای دینی آنان گاه پیوند می خورد را به چالش کشید، چرا که اسلام نیز همچون بقیه ادیان، نمی تواند از زمینه اجتماعی و فرهنگی خود جدا باشد.
اجلاسی بعد از اجلاس داووس
”وب نوشته ها” حامل اخباری از جلسه درونی دوم خردادی ها با خاتمی ست که همین دیروز از داووس به تهران بازگشته است:
امروز اعضای ستاد اصلاح طلبان رفته بودند پیش اقای خاتمی. از سفر کوتاه مدت داوس برگشته بود. آقای حاجی وزیر سابق آموزش و پرورش وسط جلسه رسید. کاغذ ردصلاحیتش را امروز صبح به او داده بودند. در میان دوستان، اقای حاجی خیلی آدم معتدلی بود و متدین. برای خیلی از افراد لااقل نامه نوشته بودند صلاحیت شما احراز نشده است ولی برای آقای حاجی نوشته بودند “احراز عدم صلاحیت بر اساس بند یک و سه” که عدم التزام دینی است.
آقای صفدر حسینی مسئول شهرستان های ستاد اصلاح طلبان است. گزارش مفصلی از تعداد رد صلاحیت ها می داد. رد خیلی از افراد اصلاً باورکردنی نیست. آقای دکتر عارف بعضی از استاندارها را یاد می کرد که در دوران استانداری شان رهبری به آن استان ها سفر کرده بودند و از آن استانداران کلی تعریف کرده بودند و الآن رد صلاحیت شده اند.
بخوابیم؛ خودش درست می شود!
”محرمانه ها” که می گوید نگاه طنز به واقعیت های اجتماعی، رویه اش است، می نویسد:
ـــ در مصرف گاز صرفه جوئی کنیم !!
ـــ در مصرف آب صرفه جوئی کنیم !!
ـــ در مصرف برق صرفه جوئی کنیم !!
ـــ در مصرف خواب هیچگونه محدودیتی نداریم نه ما و نه شما !
بخوابیم! همه چیز درست میشود برق هم درست می شود، آب هم درست میشود چرا که در عالم خواب نه نیازی به آب هست و نه احتیاجی به برق !! پس ما از این موضوع نتیجه تخصصی می گیریم که مصرف بی رویه خواب مساویست با تامین آب و برق !! گاز هم که مشکلی نداریم فقط گاهی اوقات فشارش کم است و به بعضی مناطق نمیرسد؛ خوب نرسد مگر چه میشود ؟!
برنامه ریزی: صفر!
”اکبرمنتجبی” معتقد است بیشتر اختلالاتی که زندگی ایرانیان را از خود متاثر کرده، ناشی از بی کفایتی دولت نهم است:
از زمانی که دولت نهم تشکیل شده است هر روز با یک پدیده روبرو می شویم. یک روز برق نداریم. یک روز گاز نیست. روز دیگر باید بنزین را سهمیه بندی استفاده کنیم. قیمت مسکن به بیش اندازه افزایش می یابد به گونه ای که نه تنها توان خرید آن افسانه می شود بلکه برای اجاره باید رقم های هنگفت پرداخت کنیم.. مواد غذایی را باید با گران ترین قیمت تهیه کنیم و سه هزار تومان پول گوجه فرنگی بدهیم. و برنامه ریزی به درجه صفر نزدیک می شود چون جایی برای برنامه ریزی کشوری وجود ندارد. همه در تعلیق هستند و جنگ هفتاد و دو ملت در کشور درگرفته است. همه در حال قربانی کردن دیگران برای منافع خود هستند….
نشانه ای از پیشرفت اجتماعی زنان
”بدون ویرایش” راوی ارشاد شدن توسط یک واحد گشت نیروی انتظامی است:
یکهو دیدم یک زن چادری پرید جلوم: ”وای مانتوت چرا آنقدر کوتاهه ؟”شاخ در آوردم و کمی به عقب پریدم. آخه بد جوری تو حال خودم بودم. تازه، ون گشت ارشاد رو که همیشه اطراف میدون ونک خیمه زده دیدم. با تعجب گفتم”: اما این پالتوی بلند رو نمی بینید که از روش پوشیدم؟” چشماشو گرد کرد و گفت:“اما مانتوی کوتاهت از زیرش معلومه باید دکمه هاتم ببندی”.
با آرامش دگمه هامو بستم. و گفتم بفرمایید این هم از دگمه هام. گفت: “دیگه الان فایده نداره”. خلاصه چند لحظه بعد سر از ون گشت ارشاد در آوردم که توش سه تا دختر که چشمای دو تاشون اشک آلود بود نشسته بودن. پلیس زن دیگری که از افتخارات خیلی ها برای نشان دادن پیشرفت اجتماعی زنان در ایران هستند(!) کنارم نشست و همکارش هم روبرویم مقابل در نیمه باز ون.
پرسپولیس، عین زندگی ماست
”میرزاپیکوفسکی” نویسنده حاشیه ای بر انیمیشن جنجالی پرسپولیس است:
پرسپولیس برای من، ما، بیشتر از یک فیلم سینمایی است. انگار از ما برای ما میگوید، یا به قول مادرم که قبل از من فیلم را دیده بود از نسل آنها برای نسل ما میگوید. مرجان ساتراپی بین نسل من و مادر ایستاده است، شاید برای همین حرفش را همه میفهمند و همه گوشهای از زندگی خود را در زندگیش پیدا میکنند.
شاید پدر من خود را در انوشه و امیدش به انقلاب میبیند، مادرم در مادر مرجان و من خود را در مرجان که مجبور به فرار شد. روایتش را بیطرفانه میدانم چون به نظرم اغراقی در کار نبود، شاید کسی با فقط کمی ذهنیت مذهبی بگوید این تمام داستان نیست، ولی برای من این تمام آن بود که به من و زندگی من مربوط میشد. به پاتریک، همدفتری کاناداییام پیشنهاد کردم برود فیلم را ببیند، گفتم این همان روایت من از ایران خواهد بود، نه یک روایت جامع و کامل، ولی یک روایت حقیقی.
صغرای فداکار!
”عبدالقادر بلوچ” جداسازی کتابهای درسی دختران و پسران، پیشنهاد تازه دولتمردان مسلمان ایرانی را بهانه نوشتن پست تازه اش قرار داده:
احتمالاً در کتاب درسی دختران داستان دهقان فداکار اینگونه خواهد شد:
…صغرا خانم فداکار خیلی ناراحت شد اول خواست پیراهنش را در بیاورد ببندد به چوبدستی و آتشش بزند. بعد یادش آمد لخت میشود و اگر چشم مسافران نامحرم به او بیفتد خدا او را با چوبدستیاش در آتش جهنم میاندازد. بعد خواست چادرش را استفاده کند یاد موهایش افتاد. سپس متوجه شد لازم نیست مثل مردها به هر بهانهای لخت بشود، او زن است و خدا به او عقل داده لذا نفت فانوسش را ریخت روی چوبدستی و چوبدستیاش را آتش زد و چون دویدن برای زن بد است سلانه سلانه به طرف قطار رفت اما دیر شده بود و قطار با سنگها برخورد کرد و همهی مسافران شهید شدند. انا لله و انا الیه راجعون.
در خانه، هیچ نمی آموزیم!
”نامه های ایرونی” معتقد است ساختار فرهنگی ما ناشی از روش های تربیتی نادرست درون خانه است:
ساختار فرهنگی ما به دلیل ریشه های تفکر مذهبی و سنتی، ساختاری “وابسته” است. در خانه پدر، و پس از او مادر تعیین کننده اند. از کودکی فرا می گیریم کسی یا کسانی هستند تا در همه ی موارد بجای ما تصمیم بگیرند. چه کنیم، چگونه انجام دهیم، چه چیزی “خطا”ست و چه چیزی “درست” است و… در انتخاب رشته ی تحصیلی، شغل، همسر و آنچه به دوران بزرگسالی ما مربوط می شود نیز، تصمیمات پدر و مادر، حتی غیر مستقیم، تعیین کننده اند.
حتی در خانواده های به اصطلاح امروزی ما که نوجوانان و جوانان بظاهر تصمیم گیرنده ی مسایل مربوط به خویش بنظر می رسند، وظایف اخلاقی چون “رعایت”، “احترام”، “عاطفه”، و… در نهایت امر سبب می شوند تا پدر و مادر تا مراحل ازدواج و تشکیل خانواده، مستقیم و غیر مستقیم در زندگی فرزندان موثر باشند. بهررو، گرمای حضور پدر و مادر، حتی در هنگام پیری که تحت سرپرستی فرزندان قرار می گیرند، در بسیاری زمینه ها تاثیر گذار است.
تفاوت های تهران از نگاه یک مهاجر
”کوچ” بعد از سه سال که از مهاجرت به تهران بازگشته، تفاوت های قبل و بعد از خروج اش را اینگونه برمی شمرد:
- بیش از هر چیزی، اینکه “چین دارد تقریبا همه جهان را فرمت می کند” به چشم می زد: سینا همان آی پادی را استفاده میکند که من دارم (همان رنگ و سایز و مدل)، بهزاد هم ریشش را با ژیلت سه تیغه ای که من استفاده میکنم میزند، لپ تاپ ماهور تقریبا مثل لپ تاپ قبلی من است، خیابانها پر از تویوتا کمری است و یاسی تقریبا به همان موضوعاتی فکر میکند که من فکر میکنم.
- رفتن به رستوران در تهران همان قدر خرج برمی دارد که در تورنتو.
- خانه در تهران دو سه برابر گرانتر از تورنتو است.
- اگر نسبت نحوه رانندگی به میزان تصادفها را در نظر بگیریم، در تورنتو وضع ترافیک و تصادف بسیار بدتر از تهران است! و انصافا میزان تحمل مردم در ترافیک، یک میلیون بار بیشتر از مردم در تورنتو است.
- تهران خوب بود، تا وقتی که برف بود و همه جا تعطیل بود.
- همچنان طرح بود و پروژه بود و کار بود. فقط اینکه چه کسی کارها را میگیرد و از چه طریق فرق کرده بود.