برای این شماره هنر روز، مصاحبه با برادران پنگ، پدیده های سینمای شرق دور انتخاب و ترجمه شده است.
حرف های برادران پنگ
آسانسور، ترس و تراژدی
سینما دوستان ایرانی حتماً خبر دارند که سینمای آسیا و شرق دور این روزها بسیار رونق گرفته، به خصوص با فیلم های ترسناک که ظاهراً به مذاق چشم بادامی ها بسیار خوشایند است. کار به جایی رسیده که توفیق تجاری فیلم های کره ای، ژاپنی یا هنگ کنگی تهیه کنندگان هالیوودی را وا داشته تا یا فیلم ها را بازسازی کنند و یا از کارگردان های این فیلم ها برای کار در هالیوود و ساخت فیلم های تازه تر با امکانات بیشتر دعوت نمایند.
جدا از ارزش های هنری این فیلم ها، رونق سینمای شرق و حضور این افراد در هالیوود که گسترشی چشمگیر و روزافزون یافته، به عنوان یک پدیده قابل بررسی است. در هفته های گذشته فیلم های شاخص این موج معرفی شده و خواننده روز با اسامی و داستان های آنها آشناست. آخرین پدیده این موج، برادران دوقلوی هنگ کنگی تبار پنگ –متولد ۱۹۶۵- هستند که هم اکنون آخرین فیلم شان بازیابی با موفقیت در سینماهای سراسر جهان در حال نمایش است و خودشان در حال بازسازی هالیوودی اولین فیلم خود Bangkok Dangerous[۱۹۹۹، ماجراهای آدم کشی کر و لال] به نام زمانی برای کشتن با شرکت نیکلاس کیج.
البته برادران پنگ برای سینما دوستان کنجکاو یا منتقدان در سایه نمایش آثارشان در جشنواره ها نامی آشنا هستند [ به خصوص با فیلم چشم و دو دنباله ای که بر آن ساخته شده و قرار است نسخه هالیوودی آن نیز ساخته شود]. برای اولین بار با این دو نفر هنگام دریافت جایزه فیپرشی در جشنواره تورنتو برای فیلم اکشن/جنایی Bangkok Dangerous آشنا شدیم. انتخاب ژانر ترسناک برای ادامه کارنامه فیلمسازی شان و گزینش تایلند به عنوان لوکیشن ثابت فیلم های شان از عواملی است که سبب ماندگاری نام این دو برادر در خاطر بیننده ها شد. هر چند دو دنباله فیلم چشم به اندازه قسمت اول آن با توفیق تجاری همراه نبود و در این فاصله دو برادر هر کدام مستقلاً فیلم های دیگری نیز کارگردانی کردند، اما ساخت بازیابی در کنار هم و موفقیت خیره کننده آن باعث راه یابی آنها به هالیوود شد. برای آشنایی هر چه بیشتر سینما دوستان ایرانی با این دو برادر به عنوان نمایندگان موج تازه سینمای شرق گفتگویی از آنها را انتخاب و ترجمه کرده ایم.
Bangkok Dangerous، اولین فیلمی که با هم کارگردانی کرده اید با سبک خاص خودش در اکران بین المللی به عنوان یکی از بهترین فیلم های اول هر کارگردانی شناخته شده، این فیلم در بانکوک می گذرد و انتخاب این محل از طرف شما به عنوان لوکیشن ثابت بقیه فیلم های تان باعث شد تا توجه بینندگان و منتقدان به این شهر جلب بشود. شهر بانکوک، برای شما گویای چه چیزی است؟ آیا روی کارنامه فیلمسازی شما تاثیری داشته یا خیر؟
راستش را بخواهید اصلاً قصد ساخت سه فیلم به عنوان یک تریلوژی درباره بانکوک را نداشتیم. آن زمان، عموماً در تایلند فیلم می ساختیم. به همین خاطر پس زمینه قصه های مان نیز بانکوک بود، دلیل وجود حال و هوای بومی در فیلم های ما همین است.
عموماً شخصیت های فیلم های شما دارای خاطرات تلخ کودکی یا گذشته ای دردناک هستند که از یادآوری آن ناراحت می شوند. کودکی شخصیت اصلی شما در Bangkok Dangerous به عنوان فردی کر و لال هدفی مناسب برای آزار و اذیت دیگر بچه هاست. در فیلم Som and Bank: Bangkok for Sale [۲۰۰۱، که اوکسید به تنهایی کارگردانی کرده] بانک هم به خاطر این که پدرش آنها را ترک کرده، از او نفرت دارد. در فیلم چشم نیز همه از لینگ کوچک به خاطر داشتن شمی قوی می ترسند. و به عنوان آخرین نمونه در بازیابی تینگ-یین هم راز بزرگی برای فراموش کردن دارد. چرا در فیلم های تان این قدر به گذشته و به خصوص به دوران کودکی اهمیت می دهید؟
آن طور که شما تصور می کنید، نیست. ما کودکی شاد و توام با خوشبختی داشتیم!
این تم ها باعث عمق دادن به شخصیت ها می شود و از طرف دیگر گذشته های پیچیده باعث جلب توجه تماشاگر هم می شود. دلیل تمرکز ما روی این موضوع همین است.
به تیتراژ ابتدایی فیلم ها بسیار اهمیت می دهید، مثل اولین فیلم تان که کار ظریف روی تیتراژ آن کاملاً مشهود است. به نظر شما تیتراژ ابتدایی فیلم تا چه حد می تواند روی تماشاگر تاثیر بگذارد؟
این کار را عمداً انجام می دهیم، چون می خواهیم تمامی دقت و توجه تماشاگر را به فیلم جلب کنیم. در سایه تیتراژ، تماشاگر خیلی زود با حال و هوای فیلم آشنا می شود. یک جور گرم کردن است. برای هر جزء فیلم زمان زیادی صرف می کنیم و می خواهیم که بیننده متوجه این موضوع بشود.
هر چند با اشکالی متفاوتی در فیلمهای تان با این موضوع برخورد کرده اید، ولی آیا می توانیم بگوییم که تم انتقام یکی از موضوعات محوری فیلم های شماست؟
دقیقاً تم اصلی ما نیست، ولی ما به عدالت الهی اعتقاد داریم و می خواهیم این پیام را به واسطه فیلم هایمان به تماشاگر منتقل کنیم.
دو فیلم محبوب تان[Bangkok Dangerous و چشم] هر کدام بخش اول یک سه گانه شدند، اما قسمت های بعدی به اندازه این دو فیلم مورد توجه قرار نگرفتند. دلیل این اتفاق چیست؟ آیا موقع ساختن این فیلم ها نقشه ای برای ساخت قسمت های بعدی داشتید؟
دلیل این عدم استقبال را نبود غافلگیری در فیلم ها می دانیم. تماشاگران عموماً منتظر چیزی تازه و غیر منتظره هستند. به نظر ما، ساخت قسمت های دوم و سوم دلایل تجاری داشت. ولی از طرف دیگر، اشتباه کردن همیشه خوب است!
هر اتفاقی در طول فیلم بر سر شخصیت ها بیاید، باز هم در انتها با موقعیتی دراماتیک روبرو شده، به نوعی تطهیر و آسوده می شود. چرا فیلم هایتان چنین پایانی دارد؟
اگر از دیدگاه روانشناسی نگاه کنیم بیننده همیشه پایان های خوش را راحت تر می پذیرد.
در ابتدا قصه هایی مردانه روایت می کردید، در سال های اخیر بیشتر شخصیت های زن را تصویر می کنید. آیا این انتخاب آگاهانه است؟
زن ها عموماً دارای شخصیت های ضعیف تر و آسیب پذیرتری هستند و طبیعی است که در یک فیلم ترسناک همدلی بیشتری جلب می کند. جیغ کشیدن یک مرد چندان قانع کننده به نظر نمی آید، چنین صحنه ای یک فیلم ترسناک را تبدیل به کمدی می کند.
همان طور که از فیلم آخرتان بازیابی مشخص است، پنهان کردن اطلاعات از تماشاگر را دوست دارید، آیا می شود گفت که با این کار قصد ایجاد تعادل میان رفتار شخصیت ها و برداشت های تماشاگران دارید؟ اگر تماشاگر سریع تر از فیلم روند داستان را حدس بزند، باعث ایجاد مشکل می شود؟
حفظ یک سری اطلاعات و سرنخ دادن های مقتصدانه یکی از فوق العاده ترین روش ها برای حفظ دایمی تماشاگر است. تماشاگران از ورود به دنیای فیلم و کشف بعضی چیزها توسط خودشان بسیار به هیجان می آیند. می خواهیم احساسات تماشاگر را کنترل کنیم. می خواهیم با دامن زدن به حدسیات او سبب بشویم که رشته حوادث را تا پایان فیلم دنبال کند. اگر سرنخ های روشنی به او بدهیم، دیگر لطف فیلم از بین می رود.
در فیلم بازیابی فراوان از جلوه های ویژه استفاده کرده اید، در واقع یک کار استودیی تمام عیار است. اگر فرض کنیم که به فیلمبرداری داخل استودیو عادت ندارید، چگونه موفق به ایجاد هماهنگی شدید؟ چگونه تصمیم گرفتید که بازیابی چنین فیلمی باشد؟ از نتیجه ای که گرفتید راضی هستید؟
کاری را انجام دادیم که هیچ آشنایی با آن نداشتیم. خلق حال و هوای بازیابی را مدیون گروهی از انیماتورهای خبره هستیم. ابتدا تمامی صحنه های فیلم را طراحی کردیم، سپس روی آن بحث کردیم. آنها هم برای خلق دنیای مورد نظر ما از تکنولوژی CGI(Computer Generated Image) استفاده کردند. بازیابی از ایده ترک کردن و ترک شدن به وجود آمد. اگر دقت کنید می بینید که دنیای ارواح پر است از ابژه ها و مکان های ترک شده [متروک]، به عنوان نمونه اسباب بازی های قدیمی، محله های قدیمی، حتی والدین و گور آنها. همه اینها الهام بخش ما در خلق دنیای ارواح فیلم بازیابی بود. در مورد فیلم از هر نظر راضی هستیم، موفقیت بسیار بزرگی به دست آوردیم.
در بازیابی، همانند چشم صحنه ای هست که آسانسور می گذرد. هر دو صحنه بی نهایت هراس آور هستند.آیا کار با مایه های کلاستروفوبیک[ترس ار مکان های بسته] را دوست دارید؟
اگر بخواهیم صادقانه رفتار کنیم، باید بگوییم که درباره صحنه آسانسور در چشم عکس العمل های خوبی دریافت کردیم، به همین خاطر خواستیم که از این ایده در بازیابی هم استفاده کنیم. از طرف دیگر درباره حوادث واقعی که در آسانسورها رخ داده، چیزهای زیادی شنیدیم. واقعاً وحشت انگیز بودند.
بازیابی ما را با تراژدی چیزهای فراموش شده، دوست نداشتنی و نخواستنی روبرو می کند. در فیلم با نشان دادن تصاویری از کودکانی که هرگز به دنیا نیامده اند، پیامی علیه سقط جنین داده اید. آیا ضرورتی بر نشان دادن این تصاویر بود، یا خواستید پیامی شخصی بدهید؟
این موضوع فقط جزیی از داستان فیلم است. قصدی دایر بر دادن پیامی در رد یا قبول مسئله سقط جنین نداشتیم.
با استقبال چشمگیر از فیلم چشم و در سایه محبوبیت عام آن به “ دوقلوهای ترسناک ساز” معروف شدید. در صورتی که در ژانر های دیگر هم فیلم ساخته اید و می سازید. خوب، در آینده چه خواهد شد؟
اگر فرصتی در اختیارمان باشد، در آینده نیز به تجربه در ژانرهای مختلف ادامه خواهیم داد. به عنوان یک کارگردان فقط یک چیز برای ما اهمیت دارد و آن غنی کردن دانش فیلمسازی مان با ساختن فیلم در ژانرهای مختلف است. نمی توانیم از تکمیل دانش خود صرف نظر کنیم. البته انکار نمی کنیم که وقتی برادران پنگ و ژانر ترسناک در کنار هم قرار می گیرند، تضمینی برای موفقیت تجاری هستند، مخصوصاً در آسیا. این یک مسئله مالی است و ما هم به عنوان برادران پنگ دوست داریم ثابت کنیم که در ژانرهای دیگر هم می توانیم موفق باشیم.
سینمای آسیا در حال حاضر به عنوان یکی از نجات دهندگان سینمای آمریکا شناخته می شود. خود شما هم در حال حاضر سرگرم بازسازی فیلم اول تان با نام زمانی برای کشتن با حضور بازیگران آمریکایی هستید. درباره این موج بازسازی چه فکر می کنید؟ صحبت از بازی نیکلاس کیج در نقش اول فیلم است. بقیه نقش ها را چه کسانی بازی خواهند کرد؟
بازسازی را دوست داریم، چون این طوری می توانیم فیلم را در جهات مختلف گسترش بدهیم؛ موضوع فیلم، صدا، جلوه های ویژه تصویری و… از طرف دیگر فقط فیلمنامه های خوب برای بازسازی انتخاب می شوند، و این کار به درد تماشاگران کشورهای دیگر هم می خورد. در مورد بقیه عوامل سازنده فیلم زمانی برای کشتن هم در حال حاضر نظری نداریم.
سبک تصویری شما با سینمای عامه پسند آمریکا بسیار نزدیک است. در آمریکا می توانید گروه های بزرگی از مردم را به سالن های سینما بکشانید. از طرف دیگر نوع استفاده دینامیک شما از صدا و تصویر می تواند بسیار محبوب واقع شود. در این مورد چی فکر می کنید؟
بله، چون به این ترتیب ورود فیلم های ما به بازار جهانی راحت تر است و فیلم های ما در خارج از آسیا هم به نمایش در می آید.
فیلم های تان را نوشته، کارگردانی، تدوین و گاه تهیه هم می کنید. آیا خودتان را مولف ارزیابی می دانید؟
این را دیگران باید تصمیم بگیرند، نه ما!
آیا از فیلم های ترسناک ژاپنی در دهه ۱۹۶۰ مثل کوایدان[کوبایاشی] و اونی بابا[حفره/شیندو] تاثیر گرفته اید؟
خیر.
هم به تنهایی و هم با همدیگر فیلم ساخته اید، کدام یکی را ترجیح می دهید؟ کدام یکی راحت تر است؟ وقتی دچار اختلاف نظر می شوید، چگونه به توافق می رسید؟
با هم کار کردن را دوست داریم، چون به این ترتیب سریع تر کار می کنیم و فیلمی هم که ساخته می شود موفقیت مضاعفی پیدا می کند. غیر از مرحله نوشتن فیلمنامه، به ندرت دچار اختلاف نظر می شویم. در چنان موقعیتی هم در موردش بحث می کنیم و بهترین راه حل را انتخاب می کنیم.
آیا پروژه ای بعد از زمانی برای کشتن درنظر دارید؟
هیچ تصوری در این مورد نداریم.