به: رشید اسماعیلی و همه دانشجویان محروم از تحصیل دانشگاه علامه
رشید اسماعیلی همکلاسی دوست داشتنی ام که سالهایی را با هم “حقوق بشر” آموختیم، از دانشگاه اخراج کردند.
تحصیل در رشته حقوق بشر آن هم در ایران امروز، پدیده ای است که از فرط تناقض های بنیادی و جدی گاه به طنز پهلو می زند؛ به خاطر می آورم روزی خبرنگار یکی از رسانه های فارسی زبان وقتی برای تهیه لید گزارش اش از من در مورد تحصیلاتم پرسید، از شنیدن ترکیب “دانشجوی حقوق بشر” شگفت زده شد، که مگر در ایران هم چنین چیزهایی هست؟
تعجب آن خبرنگار محترم بی اساس نبود، مگر می شود در یکی از دانشگاه های ایران اساتیدی چون مرتضی مردیها، محمدی گرگانی و محمد شریف تدریس کنند و موضوع حقوق بشر باشد و انسانی با ویژگی های رشید اسماعیلی هم دانشجو باشد. خب، البته این “مساله” بغرنج گویا با “درایت” مسئولان ذی ربط در حال پی گیری و حل و فصل است. تا اینجای کار که دکتر مردیها را تبعید، محمدی گرگانی را بازنشسته و رشید اسماعیلی را اخراج کرده اند.
اخراج رشید اسماعیلی اما شاید از آغاز کار قابل پیش بینی بود. از همان روزی که در واپسین روزهای دولت اصلاحات ثبت نام اش را مشروط به امضای تعهدی کردند که عملا به سلب اختیارات قانونی و بشری هر انسانی منجر می شد و او آن روز به کنایه چنین فرجامی را پیش بینی می کرد.
با این همه قصد دارم از این ستون و تریبون استفاده کنم و گوشه ای از آنچه این روزها که رشید را به دانشگاه راه نمی دهند، و احتمالا اگر گذرش هم به آن حوالی بیفتد نمایندگان حقوقی وزارت علوم از پی دریافت غرامت این سالهایی که “من غیر حق” تحصیل کرده به سراغش خواهند آمد، با او و دیگر دوستان دانشجوی محروم از تحصیل ام در دانشگاه علامه طباطبایی درمیان گذارم:
روند تبدیل چالشها به فرصت به خوبی در دانشکده ادامه دارد، حقوق بشر را امروز دیگر نمی شود نفی کرد، اما می توان از درون چنان اش بی مایه کرد که حسابی فتیر شود. چیزی شاید به نام حقوق بشر اسلامی یا هر پسوند دیگری.
اما این روند نامیمون تنها مشمول بی محتوا کردن متون درسی نمی شود. مسئولان محترم طی این سالها آموخته اند که با تغییر سرفصل های مصوب کاری پیش نمی رود و به قول معروف “کارخانه آدم سازی” آنطور که باید عمل نمی کند، بلکه ساختن آدم های مورد نظر بدون در اختیار داشتن “اساتید در اختیار” (بر وزن اتومبیل در اختیار که هرجا می خواهند می برندش) امکان پذیر نیست.
این قولی مشهور است که “شخصی که به خواب رفته است با صدا کردن بیدار می شود اما کسی که خود را به خواب زده نه” این ضرب المثل الحق شایسته توصیف وضعیت این اساتید است. آگاهی و حقیقت سرانجام از هر راهی خود را به انسان می نماید پس حتی اگر سرفصل ها و کتب درسی را جاعلانه هم تنظیم کنند، جوینده حقیقت، سرانجام یابنده خواهد بود. اما “مزدورانی” که از قضای “ماموریت” و احیانا به جای ایفای نقش مفتش و بازجو اینک حکم به استادی شان شده است، حتی اگر حقیقت را همچون خورشید عالم تاب در برابرشان قرار دهند، ایشان خوابند.
وقتی سال گذشته ده ها دانشجو را از تحصیل محروم می کردند، همزمان فرزند یکی از علما را بر مبنای توانایی اش در “قرائت قرآن” یکسره بر کرسی تحصیل دکتری “حقوق بین الملل” نشاندند و سال بعد وقتی رشید اسماعیلی و سایر دانشجویان ممنوع الورود به دانشگاه را عوامل حراست مورد ضرب و شتم قرار می دادند، به یکباره دانشجویی رااز میانه راه برای تحصیل “حقوق بشر” آوردند و هنوز کار تکمیل پایان نامه را به انجام نرسانده با دستور آیت الله رئیس دانشگاه، هم دکتری قبول شد و هم به احراز پستی در خور نایل آمد. و اینان همان اساتید آینده اند.
رشید عزیز، که تحصیل نه سهم ات بود و نه حق ات! این نکته کوتاه گفتم تا وقتی حتی عبور از درب های دانشگاه را بر تو حرام کرده اند، یادت باشد که دیگر کسب مدرک دانشگاهی هم ارز با این مزدوران ارزش چندانی هم ندارد، چرا که “فردا” تو نشان دانش آموختگی را با افتخار به گواهی تاریخ خواهی گرفت و اینان نیز گواهی فراغت از هر آنچه رنگی از معرفت و انسانیت داراست را با شرمساری در پستوخانه ها نهان خواهند کرد.