رشید! تو دانش را آموختی

حسن اسدی زیدآبادی
حسن اسدی زیدآبادی

به: رشید اسماعیلی و همه دانشجویان محروم از تحصیل دانشگاه علامه

رشید اسماعیلی همکلاسی دوست داشتنی ام که سالهایی را با هم “حقوق بشر” آموختیم، از دانشگاه اخراج کردند. ‏

تحصیل در رشته حقوق بشر آن هم در ایران امروز، پدیده ای است که از فرط تناقض های بنیادی و جدی گاه به ‏طنز پهلو می زند؛ به خاطر می آورم روزی خبرنگار یکی از رسانه های فارسی زبان وقتی برای تهیه لید ‏گزارش اش از من در مورد تحصیلاتم پرسید، از شنیدن ترکیب “دانشجوی حقوق بشر” شگفت زده شد، که مگر ‏در ایران هم چنین چیزهایی هست؟ ‏

تعجب آن خبرنگار محترم بی اساس نبود، مگر می شود در یکی از دانشگاه های ایران اساتیدی چون مرتضی ‏مردیها، محمدی گرگانی و محمد شریف تدریس کنند و موضوع حقوق بشر باشد و انسانی با ویژگی های رشید ‏اسماعیلی هم دانشجو باشد. خب، البته این “مساله” بغرنج گویا با “درایت” مسئولان ذی ربط در حال پی گیری و ‏حل و فصل است. تا اینجای کار که دکتر مردیها را تبعید، محمدی گرگانی را بازنشسته و رشید اسماعیلی را ‏اخراج کرده اند. ‏

اخراج رشید اسماعیلی اما شاید از آغاز کار قابل پیش بینی بود. از همان روزی که در واپسین روزهای دولت ‏اصلاحات ثبت نام اش را مشروط به امضای تعهدی کردند که عملا به سلب اختیارات قانونی و بشری هر انسانی ‏منجر می شد و او آن روز به کنایه چنین فرجامی را پیش بینی می کرد. ‏

با این همه قصد دارم از این ستون و تریبون استفاده کنم و گوشه ای از آنچه این روزها که رشید را به دانشگاه راه ‏نمی دهند، و احتمالا اگر گذرش هم به آن حوالی بیفتد نمایندگان حقوقی وزارت علوم از پی دریافت غرامت این ‏سالهایی که “من غیر حق” تحصیل کرده به سراغش خواهند آمد، با او و دیگر دوستان دانشجوی محروم از ‏تحصیل ام در دانشگاه علامه طباطبایی درمیان گذارم: ‏

روند تبدیل چالشها به فرصت به خوبی در دانشکده ادامه دارد، حقوق بشر را امروز دیگر نمی شود نفی کرد، اما ‏می توان از درون چنان اش بی مایه کرد که حسابی فتیر شود. چیزی شاید به نام حقوق بشر اسلامی یا هر پسوند ‏دیگری. ‏

اما این روند نامیمون تنها مشمول بی محتوا کردن متون درسی نمی شود. مسئولان محترم طی این سالها آموخته اند ‏که با تغییر سرفصل های مصوب کاری پیش نمی رود و به قول معروف “کارخانه آدم سازی” آنطور که باید عمل ‏نمی کند، بلکه ساختن آدم های مورد نظر بدون در اختیار داشتن “اساتید در اختیار” (بر وزن اتومبیل در اختیار که ‏هرجا می خواهند می برندش) امکان پذیر نیست. ‏

این قولی مشهور است که “شخصی که به خواب رفته است با صدا کردن بیدار می شود اما کسی که خود را به ‏خواب زده نه” این ضرب المثل الحق شایسته توصیف وضعیت این اساتید است. آگاهی و حقیقت سرانجام از هر ‏راهی خود را به انسان می نماید پس حتی اگر سرفصل ها و کتب درسی را جاعلانه هم تنظیم کنند، جوینده حقیقت، ‏سرانجام یابنده خواهد بود. اما “مزدورانی” که از قضای “ماموریت” و احیانا به جای ایفای نقش مفتش و بازجو ‏اینک حکم به استادی شان شده است، حتی اگر حقیقت را همچون خورشید عالم تاب در برابرشان قرار دهند، ایشان ‏خوابند. ‏

وقتی سال گذشته ده ها دانشجو را از تحصیل محروم می کردند، همزمان فرزند یکی از علما را بر مبنای توانایی ‏اش در “قرائت قرآن” یکسره بر کرسی تحصیل دکتری “حقوق بین الملل” نشاندند و سال بعد وقتی رشید اسماعیلی ‏و سایر دانشجویان ممنوع الورود به دانشگاه را عوامل حراست مورد ضرب و شتم قرار می دادند، به یکباره ‏دانشجویی رااز میانه راه برای تحصیل “حقوق بشر” آوردند و هنوز کار تکمیل پایان نامه را به انجام نرسانده با ‏دستور آیت الله رئیس دانشگاه، هم دکتری قبول شد و هم به احراز پستی در خور نایل آمد. و اینان همان اساتید آینده ‏اند. ‏

رشید عزیز، که تحصیل نه سهم ات بود و نه حق ات! این نکته کوتاه گفتم تا وقتی حتی عبور از درب های دانشگاه ‏را بر تو حرام کرده اند، یادت باشد که دیگر کسب مدرک دانشگاهی هم ارز با این مزدوران ارزش چندانی هم ‏ندارد، چرا که “فردا” تو نشان دانش آموختگی را با افتخار به گواهی تاریخ خواهی گرفت و اینان نیز گواهی ‏فراغت از هر آنچه رنگی از معرفت و انسانیت داراست را با شرمساری در پستوخانه ها نهان خواهند کرد. ‏