جنبش سبز ایران نگاه جهانی را بخود معطوف کرد، جهانی را که در هر گوشه اش جنبشی در کار است و باری، حقی در برابر باطلی ایستاده است.
تظاهرات خیابانی را جنبش سبز ایران به دنیا معرفی نکرد. چشم و گوش جهان از سالهای آغازین قرن بیستم تا همین روزها و ساعتها پر است از اخبار روزانه حضور اعتراضی مردم از آسیا، تا آفریقا تا قلب اروپا و آمریکا. یعنی نه شمار جمعیت تظاهر کننده، نه نحوه رویارویی مأموران انتظامی و نه حتی شیوه سرکوب آزادیخواهان در کسوت لباس شخصی ها و نه کشته هایی که مردم ایران در این حوادث دادند، هیچکدام برای جهان نه تازگی داشت و نه اندازه و مقیاس تازه ای را وارد این شیوه از مبارزات کرده بود. همین روزها به قرقیزستان نگاه می کنیم….
پس آنچه اینهمه مهر و احترام مردم دنیا را نسبت به این جنبش برانگیخت، تا جایی که موجی از شعر وسرود و ترانه را در سراسر جهان و بسیار جاها بدون مشارکت ایرانیان ساخت، چه بود؟
سبب آیا جز ویژگی ستودنی این جنبش بود؟ اعتراض باشکوه و قدرتمندی که پای بر مسالمت و آرامش همچنان می فشرد که بر حق خود؟ نمایش عزم مصمم و یکپارچه میلیونها مردم معترضی که اصرار دارند سد خشونت و سرکوب دولتی را با مقاومت توأم با متانت و آرامش خود بشکنند؟ با پرهیز مطلق از خشونت، حتی روی در روی خشونت خونین؟
جز این هر چه در خیزش مردم ایران بود، همان بود و هست که در همه جای جهان همواره جریان داشته و چشم و گوش مردم دنیا از آن پر است. یکی دو روزی در خبر است و آنهم نه مورد توجه بسیار و بسیارانی؛ نه آنچنان که هنرمندان و روشنفکران و سیاستمداران بزرگ دنیا را به ابراز درود و پیام و پیمان برانگیزد.
بود البته و اتفاق افتاد که در تظاهرات و حضورهای اعتراضی مردم ایران گاهی جوانان خسته و سرکوب شده، تلاش برای تلافی خشونت را آغاز کنند. اما بلوغ آگاهی جمعی و آزموده های ارزشمند مبارزات مردم ایران این عصیان ها را مهار کرد. فریادهای “ نزنید! نزنید!” را هنگامی که مأمورین در حلقه مردم گرفتار می شدند، دهها و صدها تلفن موبایل ضبط و پخش کرد. فراموش نخواهد شد تصویر زیبای زنی که اندام خودش را با دستانی که می خواست تا دو سوی افق کشیده باشد، حایل کرده بود و حراست می کرد از جان مأمورین حکومتی در مقابل مردم خشمگین!
این جنبش با این راه و منش، با این بلوغ و درایت حمله به سفارتخانه ها را بر نمی تابد و بی شک از خود نمی داند حتی اگر فاعلینش به قصد قربت این عمل را مرتکب شده باشند. این جنبش قطعاً همانگونه که حمله و سنگ پرانی کفن پوشان به سفارتخانه های کشورهای دیگر را در تهران مذموم می داند، حمله به سفارتخانه ایران را در هر کشوری نه نشانه بلوغ و آگاهی سیاسی می داند و نه مفید به حال جنبشی که قصد تثبیت و ایجاد فضای گفتگو مدارا و تعامل را دارد.
تجمع در مقابل سفارتخانه ها و خواسته ها و اعتراضات خود را به شکل مدنی به نمایش گذاشتن، البته که بخشی از مبارزه مسالمت آمیز است و متفاوت از ورود به حریم سفارتخانه هاو تحقیر و توهین کارمندان. امروز حتی در تهرانی که روزگاری “حماسه” اشغال سفارت آمریکا را در خود پرورده بود، پلیس با کسانی که قصد حمله به سفارتخانه ها یا ورود به آن را بکنند، برخورد می کند. بیایید بگویید که چرا کار شما با آنها متفاوت است؟
دوستانی نیز به ویژه در خارج از ایران که این اقدامات را پاسخی به خشونت دولتی در ایران می دانند و بحث یتیم نافرمانی مدنی را پیش می کشند، باید بتوانند بگویند که سود و منفعت یک حرکت خشونت آمیز برای جنبشی در ایران که بر دوش حرکت سنجیده و اصلاحی زنان و مادران صلح ایستاده است چیست؟
می توان از خشم و بغض جوانانی که از دست یک حکومت استبدادی برآشفته اند بسیار گفت و سرود؛ اما در حوضه سیاست به کدام مصلحت و تدبیر می توان اشاره کرد؟ چه می توان گفت وقتی فعالان جنبشی که قلبش در ایران می تپد، مدافع این حرکات نیستند و اگر مجبور به موضعگیری شوند باید تنها تبری بجویند؟
البته در بیانیه ای که در توضیح حمله و به قول حمله کنندگان، تسخیر سفارت ایران در لاهه منتشر شد، و بجز جای خالی عبارات مذهبی بسیار حال و هوای بیانیه های تسخیر سفارت آمریکا در تهران را داشت ـ اینجا ـ خوشبختانه اشاره ای به جنبش سبز ایران نبود و این فرم، یعنی از مبارزات مردم ایران گفتن و نام از جنبش سبز نبردن قطعاً به عمد و آگاهانه بوده است. پس شاید از منظر مدافعان و فعالان جنبش سبز، ما مجاز به انتقاد از کسانی که خواسته اند یک حرکت اعتراضی موضعی و مشخصی را انجام بدهند نباشیم ولی از نقطه نظر نقد و بررسی باید بتوانیم نظرمان را بگوییم و به جوانانی که این حرکات آزموده و هرگز راه به جایی نبرده راـ که گفتم گوش و چشم جهان از آنها پر است ـ کمکی به پیشبرد « مبارزه دموکراتیک» در ایران می دانند، بگوییم و اصرار کنیم که اشتباه می کنند و بزرگترین کمک شان به مبارزه جاری مردم ایران تکمیل تصویر سبز و مسالمت جوی آنان در هر لحظه و در هر کجای جهان است. در غیر اینصورت هم، قطعاً باکی نیست که این حرکات عصیانی و خلاف هنجار های دموکراتیک به نام مردم ایران یا جنبش سبز ایران ثبت شود؛ می بینیم که چنین نمی شود و توجه و حمایتی که جنبش سبز از آن بهره برد به هیچوجه متوجه این حرکت ها نیست، امایک مدافع جنبش دموکراتیک در ایران نباید همچون کفن پوشان تحریک شده در ایران به سفارتی که تحت محافظت قوانین بین المللی قرار دارد حمله کند و توسط پلیس حافظ دموکراسی در یک کشور دموکراتیک دستگیر شود.