مریم کاشانی
بعد از سخنان قاضی مرتضوی در دیدار با خانواده های دانشجویان زندانی پلی تکنیک مبنی بر اینکه “شکنجه نکرده ایم که بفهمید شکنجه یعنی چه”، قربانعلی دری نجفآبادی، دادستان کل جمهوری اسلامی اعلام کرد: “اگر کسی از لحاظ شکنجه دچار خسارت مادی ومعنوی شود قابل رسیدگی است وباید خسارتهای مادی ومعنوی ناشی از شکنجه به وی پرداخت شود.”
آقای نجف آبادی البته در یازدهمین نشست منطقهای مراکز توانبخشی و حمایت از قربانیان شکنجه در خاورمیانه و شمال آفریقا سخن می گفت، اما با این حال وی با تاکید بر اینکه “بشریت در سایه عدالت زنده است” گفت: “گرفتن اعتراف از طریق شکنجه از نظر اسلام ارزشی نداشته ودردستگاه قضایی اسلامی، اعترافی که از روی صدق باشد قابل قبول است.”
پیش از وی نیز، قاضی حسن حداد که به نوشته خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران “چهره خشنی از وی در پایگاه های اطلاع رسانی وجود دارد و به «مروج شکنجه» معروف شده است” ضمن تکذیب اتهامات وارد به خود گفته بود: “اولا قلم در دست دشمن است، ثانیا خدا می داند، تا امروز با متهمی بلند صحبت نکرده ام. با همه افراد در کمال آرامش و ادب سخن گفته ام.”
وی که متهمین دادگاه های او هم پشت میز “اعتراف” نشسته اند، همچنین با اشاره به اینکه “شکنجه از ابزارهای قرون وسطایی است” اعلام کرده بود: “ما اطلاعات خود را از ماه ها قبل از وقوع هر اتفاقی داریم. وقتی اطلاعات ما تا حدی دقیق است که قبل از هر اقدامی تجمعات را شناسایی و با آن برخورد می کنیم، به ابزارهای قرون وسطایی نیاز نداریم.”
مجموع این سخنان یعنی اینکه: در جمهوری اسلامی، شکنجه وجود ندارد، اعتراف ناشی از شکنجه اعتبار قانونی ندارد. و خلاصه: “هنوز شکنجه نکرده ایم که بفهمید شکنجه یعنی چه”.
این ادعاها را باز خوانی کنیم
معروف ترین زندانیانی که اینک در بند 209 اوین و در سلول های انفرادی به سر می برند ـ که به گفته حداد عادل از” بهترین بازداشتگاه های دنیا”ست ـ دانشجویان زندانی پلی تکنیک هستند.خانواده این دانشجویان، احسان منصوری، مجید توکلی و احمد قصابان وضعیت آنان را در نامه به رئیس قوه قضاییه چنین تشریح کرده اند:
… امروز پس از دو جلسه ملاقات و آزادی ۵ دانشجوی دیگر با شنیدن آنچه که بر فرزندانمان در سلول های انفرادی بند ۲۰۹ رفته است از امروز مهر سکوت را شکسته و آنچه که بر آنها رفته است را به شرح زیر به استحضار می رسانیم:
آزارهای روانی :
۱- بازجویی طولانی مدت (۲۴ ساعت مداوم) توسط یک تیم ۷ نفره و نیز بازجویی های گاه و بیگاه شامل نیمه های شب
۲- ارائه اخبار کذب بر دستگیری، ضرب و شتم و آزار اعضای خانواده و همچنین اخباری مبتنی بر بیماری (سکته قلبی) و انتقال اعضای خانواده به بیمارستان
۳- پخش صداهای آزار دهنده در سلول در زمان استراحت به طوری که مانع خوابیدن دانشجویان می شده است.
۴- توهین های شدید و سخیف به فرد و اعضای خانواده
۵- اهانت به دانشجویان و رفتار نا مناسب توسط نگهبانان بند ۲۰۹
۶- تهدید های مختلف اعم از تهدید به قتل و ضرب و جرح شدید و تهدید به آزار رساندن به اعضای خانواده
۷- ارائه احکام مجعول مانند حکم اخراج والدین از محل کار، حکم قطعی شلاق (۸۰ ضربه ) برای فرد
۸- فرستادن دانشجویان به سلول افراد خطرناک
۹- دادن وعده ی آزادی و تحویل کلیه وسایل دانشجویان دربند و سپس بازگرداندن آنها به سلول انفرادی
آزار های جسمی
۱- ضرب و شتم شدید توسط هفت بازجو به صورت هم زمان که به بیهوشی و انتقال فرزندانمان به
بهداری بند ۲۰۹ منجر شده است.
۲- ضربه با پا به بازوها، سینه، پشت و … ضرب و شتم با مشت و لگد به سر و صورت و پا ها به صورتی که در اثر ضربه دانشجویان از روی صندلی سقوط کرده یا به شدت به دیوار برخورد می کردند.
۳- ضربه زدن روی دستبند به صورتی که آثار کبودی و تورم تا هفته ها روی دست آنها بوده است.
۴- نگهداری در سلول هایی با اندازه های کوچک بطوریکه امکان راه رفتن دراز کردن پا در آن نبوده است
۵- نگهداری در سلول هایی بدون زیر انداز و هیچگونه وسیله دیگری
۶- اجبار به ایستادن متوالی طولانی مدت (۴۸ ساعت )
۷- استفاده از کابل و شلاق برای ضرب و شتم
۸- خواباندن دانشجویان روی زمین و اذیت و آزار توسط تیم هفت نفره باز جویی از جمله فشار بر سر و صورت با پا، ایستادن روی پا ها و کمر و نشستن روی پشت و کمر.
۹- اجبار به ایستادن روی یک پا بصورت متوالی به مدت طولانی ( ۱۸ ساعت ).
۱۰- پرتاب کردن و هل دادن به صورتی که به دیوار برخورد کنند
۱۱- ندادن غذا به مدت ۴۸ ساعت.
۱۲- ضرب و شتم شدید حین انتقال به زندان به صورتی که مسئولین بند ۲۰۹ از تحویل گرفتن فرد اجتناب می کردند.
۱۳- اجبار دانشجویان به خواندن مقالات موهن با صدای بلند به طور مداوم و پس از آن اجبار به نوشتن آن مطالب و مقالات از حفظ
۱۴- ممانعت از ویزیت دانشجویان توسط پزشک بند و استفاده از دارو های مورد نیاز
۱۵- اجبار به انجام حرکات طاقت فرسا به مدت طولانی از قبیل نشستن و بلند شدن متوالی، خم شدن و گرفتن مچ پا و….
و این تازه همه داستان نیست: “…دانشجویان بازداشت شده مورد انواع و اقسام آزارهای جنسی قرار گرفته اند. بازجوهای وزارت اطلاعات در طول مدت بازجویی، دانشجویان را به شیوه های مختلف مورد اذیت و آزارهای جنسی قرار می دادند. به عنوان نمونه دانشجویان را به پشت روی زمین می خواباندند و لباس هایشان را از تنشان خارج کرده و به شیوه های مختلف مانند بطری نوشابه، تخم مرغ داغ و… آن ها را مورد تهدید قرار می دادند. شدت ضرب و شتم و شکنجه های روحی روانی دانشجویان به حدی بوده که صدای گریه و ناله های ایشان از اتاق های بازجویی و سلول های انفرادی به گوش دوستانشان که در اتاق های بازجویی یا سلول های مجاور قرار داشتند می رسیده است. در اثر آزار و اذیت دانشجویان توسط تیم بازجویی و برخی از نگهبان های بند ۲۰۹ زندان اوین چند نفر دانشجویان در طول مدت بازداشت دست به خودکشی زده اند که آثار این عمل هنوز روی بدن آن ها قرار دارد… دانشجویان بازداشت شده در عین حال که توسط یک تیم ۷ نفره در نیمه های شب بازجویی می شدند و طول زمان بازجویی گاها به بیش از ۱۲ ساعت می رسیده، در تمام طول این مدت اجازه صرف غذا یا نوشیدن آب نداشتند. مگر در مواردی که دانشجویان زیر شکنجه های طاقت فرسا بیهوش می شدند که بازجوها به کمک بهیاران بند ۲۰۹ اوین در حدی که دانشجویان دوباره به هوش بیایند به ایشان آب می دادند. همچنین در طول مدت بازجویی به دانشجویان اجازه رفتن به دستشویی نیز داده نمی شده به حدی که این دانشجویان در چند مورد کنترل خود را از دست داده و به همین خاطر به شدت از سوی بازجویان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. شدت ضرب و شتم دانشجویان به حدی بوده که گاه لباس های دانشجویان در حین بازجویی پاره می شده است… بازجوها در عین این که دانشجویان را مجبور به انجام طاقت فرسا مانند خم شدن و گرفتن مچ پاها می کردند، چند نفری روی کمر دانشجو سوار می شدند. همچنین در مواردی که دانشجویان در اثر ایستادن های طولانی مدت کنترل خود را از دست داده و به روی زمین سقوط می کردند، بازجوها با گرفتن موها و بلند کردن ایشان، آن ها را مجبور می کردند دوباره سر پا بایستند. از جمله آزارهای روحی روانی دانشجویان این بوده که در مواردی ایشان را به بند اعضای گروه تروریستی القاعده منتقل نموده اند….”
و این همان بندی است که هاله اسفندیاری و کیان تاجبخش هم در آن بوده اند: “…هاله اسفندیاری و کیان تاجبخش که در اردیبهشت ماه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بودند، در شرایط بسیار نامناسب روحی و روانی قرار دارند…. این دو پژوهشگر ایرانی- آمریکایی، با وجود گذشت بیش از 3 ماه از زمان بازداشتشان، همچنان در سلول انفرادی بازداشتگاه 209 وزارت اطلاعات نگهداری می شوند و تاکنون حق ملاقات با وکلای خود را بدست نیاورده اند….به گفته یکی از زندانیان سیاسی که مدتی را در بند 209 و در سلول مجاور “کیان تاجبخش” به سر برده است، وی دارای شرایط روحی بسیار نامساعدی است، بطوریکه روزانه صدای ناله های وی به گوش سایر زندانیان سیاسی محبوس در این بند می رسیده است.همچنین هاله اسفندیاری 67 ساله پس از پخش اعترافاتش در تماسی با خانواده ی خود، خواهان انجام اقداماتی جهت آزادی خود شد. وی در مکاله تلفنی با مادرش گفت دیگر نمیداند باید چه کاری انجام دهد تا آزادش کنند….”
در این زندان و زندان های مشابه، که به گفته آقای حداد “بهترین زندان های امنیتی” است و سلول های انفرادی آنها”سوییت هایی مجهز” است و “برخی زندانیان به ما میگویند تا آنها را به این بند زندان منتقل کنیم” چه بسیار کسان دیگر نیز بوده اند و هستند که راه هایی مشابه رفته اند. منصور اسانلو هنوز آنجاست، سهیل آصفی هم همین طور؛ اما بسیاری دیگر نیستند.همان ها که در بندهایی مشابه این “بهترین زندان امنیتی” اعتراف کردند و امروزهم در گورستان های بانام و بی نام خفته اند. [این روزها سالگرد زندانیان سیاسی اعدام شده در سال ۱۳۶۷ نیز هست که از برخی از آنان اعترافات تلویزیونی هم گرفته شد.]
گفته می شود “شکنجه پس از پیروزی انقلاب به شکلی سیستماتیک و برنامه ریزی شده و برای گرفتن اعتراف و مصاحبه تلویزیونی، از ابتدای دهه ۶۰ آغاز شد”.[یرواند آبراهامیان] قربانیان این دوره اعضا و هواداران گروه هایی سیاسی مختلف بودند و اولین آنها و گمنام ترین آنها جوان کم سنی به نام احمد جانفشان وظیفه. او در حالی که در برابر دوربین تلویزیون زار می زد، علیه گروه سیاسی متبوع خود سخن گفت و “توبه” کرد. پس از وی، دیگران نیز به صف شدند. دیگرانی که بعد از “شکنجه” در برابر دوربین های تلویزیونی نشستند، اعتراف کردند، بر اساس همان اعترافات به دادگاه های چند دقیقه ای رفتند و قاضیان مانند آقای حداد که “خدا گواه است” که “صدایشان بالا رفته” یا نه، آنان را به اعدام محکوم کردند.
روندی که از اواخر دهه ۶۰ و ۷۰ کاهش گرفت، اما با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد، دوباره رونق یافت. حالا در این شرایط، آقای دری نجف آبادی که قتل های زنجیره ای در زمان وزارت وی رخ داد و گروه های معروف به خودسر در دوره وی هنرمندان و روزنامه نگاران را ربودند و به راه راست هدایت کردند، و اینک می گوید “گرفتن اعتراف از طریق شکنجه از نظر اسلام ارزشی نداشته ودردستگاه قضایی اسلامی، اعترافی که از روی صدق باشد قابل قبول است” باید به این نکته جواب دهد که: “مگر یک جوان ۲۲ ساله توان تحمل چه میزان شکنجه و فشار را دارد، گرچه چنین فشارهایی آن هم طی ۸۰ روز برای هیچ کس قابل تحمل نیست.و بازاین سوال را مطرح می کنیم که آیا اعترافاتی که از طریق بدست آید قابل قبول است؟”[نامه خانواده دانشجویان زندانی].
یکی از قربانیان این نظام قضایی، با اشاره به سخنرانی دادستان کل در همایش مبارزه با شکنجه در آسیا و خاورمیانه می پرسد: آیا عدالت برای دیگر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقاست یا شامل ایرانیان نیز می شود؟